﷽
🔖غم مردم غم خودش بود!
🍀همیشه کارها را تمام و کمال و به نحو احسن انجام میداد. گره ی کور مشکل آشنا و غریبه را باز میکرد.
💐 نیمه ی #شعبان سال ۹۵ مراسم عقد خواهر زادهام بود. وسیلهای را جا گذاشته بودند و مجبور شدند از محضر بروند خانه. بعد از آن به هر آژانسی زنگ زدند به علت شلوغی ماشین نفرستاده بود. خیابانها آنقدر شلوغ بود که هیچ کدام از آشنایان هم نتوانستند کمکی بکنند دختر خواهرم نگران و درمانده به من زنگ زد. گفت دایی یه فکری بکن دیر میشه به مراسم نمیرسیم. گفتم تنها راه اینه که مزاحم مهدی بشیم. خواهر زادهام تعریف میکرد که مهدی با چه سرعتی از فرعیها و خاکیها، ترافیک را دور زده و آنها را به موقع به مراسم رسانده است.
🌿در مرام مهدی نه گفتن به #مشکلات دیگران وجود نداشت. غم مردم غم خودش بود. من از آن جهت او را #مومن واقعی میدانستم که حتی نگاه کردن به چهرهاش غم و اندوهم را محو میکرد.
📌به روایت دوست شهید
#خصوصیات_اخلاقی
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_دهقان
#شهیدانه
🍃
🌸✨
🍃✨✨ @sh_mahdidehghan
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃
﷽
✏️ لوله ی خودکاری که دور انداخته نشد!
🍀پشت دو تا میز نزدیک هم مینشستیم. آنقدر نزدیک که جزئیات خودکار توی دستش را هم میدیدم. جوهر خودکارش بعد از دو ماه نوشتن، ته میکشید سرم را به حالت تاسف تکان میدادم و میگفتم: مهدی جان این خودکار از نفس افتاده. دیگه داره جون میکنه. نمیخوای بندازیش دور؟
با تعجب میگفت باید تا آخرین قطره ی خونش بنویسه.
روز بعد که خودکار تمام میشد، مهدی لوله ی جوهر را دور میانداخت و لوله پلاستیکی را میگذاشت داخل کشو. نگاهش میکردم و میگفتم: اون رو دیگه واسه چی نگه میداری؟ میخندید و میگفت یه بار دیدی یه خودکار بشکنه، اون وقت این لوله ی زاپاس رو می ذاریم جاش.
🌿 مهدی همیشه به حفظ #بیت_المال همین قدر نگاه ریزبینانه داشت. وقتی از حساسیت هایی که نشان میداد تعجب میکردم، میگفت" تو مواظب آخرتت باش، قیامت دنیا خودش ذلیلانه میاد پیشت". به حرف هایش واقعا اعتقاد داشت و شعار نمی داد، برای مهدی به معنای واقعی حفظ #بیت_المال و #خدمت کردن به مردم مهم بود.
📌به روایت از همکار شهید
#سیره_عملی
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_دهقان
#شهیدانه
🆔️ @sh_mahdidehghan
࿐჻ᭂ⸙🍃🌹🍃⸙჻ᭂ࿐;