eitaa logo
شهیده مریم فرهانیان
220 دنبال‌کننده
349 عکس
88 ویدیو
8 فایل
شهیده مریم فرهانیان ولادت: ۱۳۴۲/۱۰/۲۴ آبادان🌱 شهادت: ۱۳۶۳/۵/۱۳ آبادان⚘️ مزار مطهر: گلزار شهدای آبادان ثواب کانال شهیده تقدیم به حضرت زهرا س و صاحب الزمان عج و خادم الشهداء حاج احمد یلالی ارتباط با خادمة الشهیده: https://eitaa.com/shahidehfarhanian1
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیده مریم فرهانیان
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین #داستان_مریم #بخش_دوم #فصل_چهارم_قسمت۱ 🌱 #مریم برای مرخصی به
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🔥لوله‌های تیره نفت تا چشم کار می‌کرد ادامه پیدا کرده بود. گفت: _همین جا صبر کنید تا من از روی لوله‌های دره بروم و برگردم. 🌾بتول با ترس و نگرانی گفت: _ کار خطرناکیه. اگر پایت سر بخورد و بیفتی پایین تکه بزرگت گوشت می‌شود. 🌱 دست بر شانه‌ی آن دو گذاشت و گفت: _این پل و این دره‌ی کوچک در برابر پل صراط و جهنم زیر آن خیلی خیلی ناچیز است. روز قیامت تمام انسان‌ها باید از روی پل صراط که زیرش آتش جهنم زبانه می‌کشد بگذرند. هر کس که مؤمن و با خدا باشد به راحتی از پل صراط می‌گذرد اما برای گناهکاران پل صراط اندازه‌ی یک تار مو می‌شود. 🌱 کفش و جورابش را کند و پا برهنه روی لوله‌ی نفت رفت. لوله‌ی نفت از شدت نور آفتاب داغ داغ شده بود. مرضیه و بتول هم می‌خواستند کفش و جورابشان را بکنند اما نگذاشت. _شما همین جا بمانید من می‌روم آن طرف و زود برمی‌گردم. 🍃هر چه مرضیه و بتول اصرار کردند با آمدن آن دو موافقت نکرد. راه افتاد. کف پایش می‌سوخت. چشمانش از شدت سوزش پاهایش اشک افتاد. اما طاقت آورد. هر چه جلوتر می‌رفت، احساس عجیبی پیدا می‌کرد. انگار در روز معاد بود و واقعاً روی پل صراط جلو می‌رفت. ناگهان پایش لغزید. صدای جیغ مرضیه و بتول را شنید. به زحمت بر خود مسلط شد سر به آسمان بلند کرد. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
سلام وقت بخیر این داستانی که امروز از شهیده گذاشتین رو در کتاب خودسازی به سبک شهدا هم داستانش هست من براتون میفرستمش اگه صلاح دونستین تو کانال بذارینش جالبه که بنده این کتاب رو به قصد خودسازی و اینکه توی معاقبه باید چکار کنیم خریدم و این داستان رو وقتی کتاب رو اتفاقی باز کردم اولینش بود که خوندمش. شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
ت ✨خیلی خوب بود، چقدر حس و حال خوبی به ما داد این پیام. اومده بودن راهیان نور و... از طریق جستجوی اسم کانال شهیده در گوگل با کانال شهیده آشنا شدن. ان شاءالله خودمون به نیابت‌شون میریم سر مزار شهیده. شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🌱 دوباره قدم برداشت این بار با قدم‌های مطمئن و بلند جلو می‌رفت. سرانجام به آن طرف دره رسید. اشکهایش را پاک کرد. 🍃بتول و مرضیه از دور را می‌دیدند که روی زمین سجده کرده است. دقایقی بعد به سویشان آمد. انگار که پرواز می‌کرد. به پهنای صورت می‌خندید. وقتی به خواهران کوچکش رسید، مرضیه و بتول خود را در آغوش او رها کردند. خنده خنده گفت: _دیدید بچه‌ها، موقع رفتن کم مانده بود پایم بلغزد و بیفتم پایین اما از خدا کمک خواستم. هر وقت خدا را از ته دل صدا کنید شک نکنید که کمکتان می‌کند حالا برویم خانه. 🌿مرضیه با نگرانی به کف پای سرخ و ملتهب اشاره کرد و گفت: _وای خدا، ببین کف پاهایت چه‌قدر سرخ شده. _عیبی ندارد. خوب می‌شود. ☘آن سه در حالیکه آشکارا می‌لنگید به سوی خانه رفتند. □ ☀️هوا گرم بود. انگار آسمان بر زمین آتش می‌ریخت. گرچه با بودن کولر، از گرمای خانه کاسته شده بود. 🌿مرضیه گشت و را دید که در اتاقی که کولر ندارد نماز می‌خواند. اتاق دم کرده و از شدت گرما نمی‌شد نفس کشید. اما با طمأنینه نمازش را ادامه می‌داد. مرضیه صبر کرد و وقتی سلام نمازش را داد کنار او نشست. صورت از گرما سرخ و عرق کرده بود. _آبجی، چرا تو این اتاق که این قدر گرم است نماز می‌خوانی بیا به آن اتاق که کولر دارد و خنک است. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
🌱یازده سال کنارم بودی و روزگار را با غم نداشتن فرزند میگذراندیم. ♥️قلب من، بابای گلهای من، همسر عزیزم، از امروز تو و فرزندانم را بزرگتر از همیشه، قوی‌تر از هرکس در این دنیا کنارم دارم. شما افتخار من هستید.😭 🌏بگذار دنیای خواب و بی‌رحم تصاویر تکراری ما را ببیند و شاید هم کسی دلی برای ما بسوزاند، اما من از کودکی خوب آموخته‌ام که همه ما برای خدا هستیم، در جنگهای مختلف وقتی هنوز دختربچه‌ای بودم دیده‌ام شهدا را و مادران شهدا را و همسر شهید را.... من اهل فلسطینم!🇵🇸 🥀من خوب میدانم پدری پیکر فرزندش را از زیر آوار بیرون بیاورد و فریاد بزند "فدای مسجدالقصی" یعنی چه. ❤️‍🔥بگذار دنیا فقط دل بسوزاند، من قدمهایم را محکمتر از قبل برمیدارم، روح شما را و بقیه شهدا را حس میکنم. ✌️🏼من پیش می‌روم، چیزی کمتر از آزادی فلسطین مرا آرام نمیکند، همه ما فدای او🇵🇸 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🌱 عرق از پیشانی مرضیه گرفت و با مهربانی گفت: _عزیزم، الان رزمندگان ما در جبهه تو سنگرها در حالی که نه سقفی بالای سرشان است و نه پنکه و کولر دارند با دشمن می‌جنگند. من دلم نمی‌آید در حالی که آن‌ها در چنین وضعیتی هستند بروم جلوی کولر بشینم. مؤلف: پایان فصل چهارم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian