eitaa logo
شهیده مریم فرهانیان
226 دنبال‌کننده
319 عکس
74 ویدیو
3 فایل
شهیده مریم فرهانیان ولادت: ۱۳۴۲/۱۰/۲۴ آبادان🌱 شهادت: ۱۳۶۳/۵/۱۳ آبادان⚘️ مزار مطهر: گلزار شهدای آبادان ثواب کانال شهیده تقدیم به حضرت زهرا س و صاحب الزمان عج و خادم الشهداء حاج احمد یلالی ارتباط با خادمة الشهیده: https://eitaa.com/shahidehfarhanian1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱و سرانجام کسی خواهد آمد... و با مهربانی‌هایش✨ به تو نشان خواهد داد که تو قبل از دیدن او ♥️ اصلاً زندگی نکرده ای!!! کانال شهیده 🌷 https://rubika.ir/sh_mfarhanian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🍃سنیه ذوق زده و خندان خواست بلند شود و را بغل کند. اما نتوانست. نای بلند شدن نداشت، گریه کرد. جلو آمد و سنیه را در آغوش گرفت و بوسید. سنیه گریه گریه گفت: _ جان آمدی، خدایا شکرت. آمده‌ای مرا با خود ببری. 🌱 با مهربانی به سنیه نگاه کرد. صورتش می‌درخشید. سنیه دید که چقدر زیبا شده است. خم شد و چشمان خیس سنیه را بوسید و در حال نوازش موهای سر سنیه گفت: _نه سنیه جان، تو نباید شهید بشوی. من آن قدر پیش امام رضا گریه کردم و خواهش کردم تا توانستم شفای تو را از آن حضرت بگیرم. 🍃سنیه به گریه افتاد. با التماس گفت: _نه ، دیگر خسته شده‌ام. قراره فردا دوباره عملم کنند و ترکش‌ها را در بیاورند. من دیگر طاقت درد و دوری تو را ندارم. زیر بغل سنیه را گرفت و او را بلند کرد و عقب کشاند. سنیه نشست. سرش گیج می‌رفت. یک لباس آبی خوش دوخت و زیبا را به تن سنیه کرد و گفت: _این لباس شفای تو است. تو باید زنده بمانی، ازدواج کنی و مادر بشوی. الان زوده که شهید بشوی. اما قول می‌دهم یک روز دنبالت بیایم. _کی می‌آیی ؟ _به موقعش. به موقع. _ تو مطمئنی که من باید زنده بمانم! _آره سنیه. من دیگر باید بروم حال خواهرم فاطمه خوب نیست. دارد دخترش مریم را به دنیا می‌آورد. باید برای او هم لباس شفا ببرم. 🌱 لباس آبی را از تن سنیه در آورد و گفت: _خب سنیه من رفتم. باز هم به دیدنت می‌آیم. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
هدایت شده از شهیده مریم فرهانیان
سوره قیامت برای سلامتی و ظهور امام زمان عج و هدیه به شهیده ✨✨✨✨✨✨✨✨ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ﴿١﴾ وَلا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿٢﴾ أَیَحْسَبُ الإنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿٣﴾ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ ﴿٤﴾ بَلْ یُرِیدُ الإنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿٥﴾ یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ ﴿٦﴾ فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ ﴿٧﴾ وَخَسَفَ الْقَمَرُ ﴿٨﴾ وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿٩﴾ یَقُولُ الإنْسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ ﴿١٠﴾ کَلا لا وَزَرَ ﴿١١﴾ إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ﴿١٢﴾ یُنَبَّأُ الإنْسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ﴿١٣﴾ بَلِ الإنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ﴿١٤﴾ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ ﴿١٥﴾ لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿١٦﴾ إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿١٧﴾ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿١٨﴾ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ ﴿١٩﴾ کَلا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ﴿٢٠﴾ وَتَذَرُونَ الآخِرَةَ ﴿٢١﴾ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ﴿٢٢﴾ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿٢٣﴾ وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ﴿٢٤﴾ تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ ﴿٢٥﴾ کَلا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ ﴿٢٦﴾ وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ ﴿٢٧﴾ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿٢٨﴾ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿٢٩﴾ إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿٣٠﴾ فَلا صَدَّقَ وَلا صَلَّى ﴿٣١﴾ وَلَکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿٣٢﴾ ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یَتَمَطَّى ﴿٣٣﴾ أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿٣٤﴾ ثُمَّ أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿٣٥﴾ أَیَحْسَبُ الإنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى ﴿٣٦﴾ أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنَى ﴿٣٧﴾ ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿٣٨﴾ فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالأنْثَى ﴿٣٩﴾ أَلَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَى ﴿٤٠﴾ 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🍃و در یک چشم به هم زدن غیب شد. نگاه سنیه به ابرها کشیده شد. ناگهان به خود آمد. افسوس خورد که چرا گذاشت برود. چرا به دست و پای او نیفتاد، چه اشتباهی کرد؟! به جایی که نشسته بود نگاه کرد، هنوز گودی روی تشک دست نخورده باقی مانده بود. □ 🍃چند ساعت بعد دکترها و پرستاران بخش مات و مبهوت مانده بودند. همه از معجزه‌ای می‌گفتند که باعث زنده ماندن و بهبود حال سنیه شده بود. دکتری ‌که با نگاه به پرستار فهمانده بود که سنیه رفتنی است. با حیرت فراوان سنیه را معاینه کرد.سنیه لبخند تلخی زد و گفت: _من شهید نمی‌شوم. گفت ‌که باید زنده بمانم! مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🍃سنیه به سنگ مزار خیره شده بود. چشمانش از فرط گریستن سرخ شده بود. فاطمه جوشی و فاطمه فرهانیان و میمنت کریمی گرد مزار نشسته بودند. چند شمع روشن در حال آب شدن بودند. فاطمه فرهانیان خیسی چشمانش را گرفت و رو به سنیه گفت: _درست همان شب که می‌گویی به دیدنت آمد، من در بیمارستان داشتم مریم را به دنیا می‌آوردم حالم خیلی بد بود. تنهای تنها بودم. به اصرار خودم شهید بیداری را برای تشییع جنازه به آبادان فرستادم. فشارم روی بیست بود و دکترها از زنده ماندنم قطع امید کرده بودند. فقط یادم است که از شدت درد بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم فهمیدم ‌که مادر شده‌ام. ایمان دارم این بود که شفای مرا از آقا امام رضا گرفت. 🍃سنیه آه کشید. سپس رو به فاطمه جوشی گفت: _خانم جوشی یادت می‌آید یکبار به شوخی و جدی به من گفتی که: _سنیه تو را از من دزدیدی؟ می‌بینی خانم جوشی،جنگ هم را از من دزدید! مؤلف: پایان فصل ششم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
آقای پویانفر ! خیلی خوشحالم که زمان اهل بیت(ع)نبودی ! چون اگر زمان پیامبر توی شعب ابی طالب بودی احتمالا میگفتی یا رسول الله نون نداریم بخوریم شما میگی بریم ریشه کفر رو بخشکونیم⁉️ اگه زمان امیر المومنین بودی احتمالا میگفتی یا علی جلوی دزدان رو بگیر بجای اینکه بخوای با خوارج (که به ظاهر مسلمون بودن) بجنگی⁉️ اگه زمان امام حسن علیه السلام بودی احتمالا می گفتی بجای صلح با معاویه افرادی چون قیس ابن سعد رو دریابید که از دستتون در نرن⁉️ و اگر زمان امام حسین علیه السلام بودی احتمالا میگفتی به جای جنگ با یزید و تشکیل حکومت اسلامی فکر نون و آب ملت باشید که گرسنه ان⁉️ کلا خدا رو شکر کن در زمانه غیبت به دنیا اومدی که حداقل خیلی واضح جلوی امام نمی ایستی⭕️ حواست به دوگانه ها باشه که خیلی آدما در طول تاریخ توی همین دو گانه سازی ها گول خوردن خصوصا دو گانه سازی دین 🆚 اقتصاد حواست باشه رفیق هرکدوم جای خودشو داره و اهمیت خودش، قرار نیست وزن کشی کنیم ✍شیخ محمد ایزدی . شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
بچه های معصومِ ما، که از نماهنگ و صدای فلان مداح که نشون میده بچه ها رو هم خیلی دوست داره، وقتی خوششون بیاد و محبت ایجاد بشه، وقتی توییت هایی از سر بی بصیرتی هم بزنه اون مداح، چشم و گوش بسته دفاع میکنن که متاسفانه خیلی از بزرگسالان هم دیدیم همین شکل،و متعصبانه رفتار میکنن... حواسمون به وضعیت حال فعلی افراد باشه! خیلی مهمه! میگیم صدای فرد اثر وضعی داره ! حتی صدا ، مثل تمام عناصر طبیعت ،طبع داره...می‌تونه سودازا باشه یا برعکس،سودابر! برای همین اذانی که برای نوزاد میگن اولین بار ، بهتره توسط شخصی که از لحاظ دین و اعتقادات ،محکم و وارسته هست ،گفته بشه! . یه موقع ، چادر حضرت زهرا سلام الله علیها با حرفهای یه مداح بی بصیرت درباب حجاب _که اتفاقا در ظاهر هم برای حضرت زهرا مداحی میکنه از سر دختر ما می اُفته... چون با صدای اون مداح اُنس داره! مراقب باشیم اصل رو رها نکنیم! چه در مورد این مداح چه در مورد تمام نظرات این و آن! حق و الگو و معیار، قرآن و اهل بیت باشه. 🖊دکتر عارفه دهقانی شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
✨امیرالمؤمنین(ع): 🌱محکم‌ترین امید، امید به خداست.
وقتی یک روضه رو چندبار داشتی گوش می‌دادی و دلت کربلا می‌خواست...💔 ♥️ شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
🌼 فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست اردیجهنم است زمانی که یار نیست... شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین ✨بهمن ماه سال ۱۳۸۱ بود. ننه محمد مثل هر سال در زینبیه‌ای که در طبقه پایین منزلشان است، مراسم سالگرد شهید مهدی بیداری را برگزار می‌کرد. 🍃زنها دور هم نشسته و صحبت می‌کردند. ننه محمد گفت: _سال ۱۳۶۷ وقتی جنگ تمام شد به آبادان برگشتیم. من و حاج آقا به خانه آمدیم. آن زمان هنوز زینبیه را نساخته بودیم. من طبقه بالا بودم که یکهو صدای فریاد حاج آقا بیداری آمد. هراسان پایین آمدم. دیدم حاج آقا به گوشه‌ای اشاره کرد. دیدم که یک کبوتر🕊 زیبا که دور گردنش خال خال قهوه‌ای و بدنش مثل برف سفید است کنار حوض نشسته است. دُمش بلند و خیلی خوشگل بود. من و حاج آقا مات و مبهوت مانده بودیم. کبوتر سفید🕊 با نگاه از ما اجازه گرفت و بعد از حوض آب خورد. نگاهی به من و حاج آقا کرد و رفت طرف در. دوباره برگشت به ما دو نفر نگاه کرد و بعد پرواز کرد. آمد بالای سرمان چرخید و بعد رفت. یکهو بغض هر دویمان ترکید. همان جا گریه کنان به حاج آقا گفتم: حاج آقا متوجه شدی این پرنده کی بود؟ این کبوتر🕊، روح مهدی بود. من می‌دانستم که مهدی ما را تنها نمی‌گذارد. پس از آن بود که من و حاج آقا طبقه پایین خانه را زینبیه کردیم. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🌴ننه هادی در حالی که می‌گریست گفت: _حرف دل مرا زدی ننه محمد. خدا خیر کند. چند وقت پیش من هم خواب عجیبی دیدم. در خواب دیدم که آقای خامنه‌ای آمده و روی نیمکت حیاط خانه‌مان نشسته است. رفتم جلو و گفتم: _آقا چرا تو حیاط نشسته‌اید. تشریف بیارید داخل خانه. ♥️آقای خامنه‌ای با مهربانی لبخند زد و گفت: _من آمده‌ام که در نبود همسر و فرزندان و دامادهای شهیدت مراقب شما و دخترتان باشم. وقتی از خواب پریدم مطمئن شدم که ما تنها نیستیم. مؤلف: پایان فصل هفتم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
هدایت شده از شهیده مریم فرهانیان
سوره قیامت برای سلامتی و ظهور امام زمان عج و هدیه به شهیده ✨✨✨✨✨✨✨✨ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ﴿١﴾ وَلا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿٢﴾ أَیَحْسَبُ الإنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿٣﴾ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ ﴿٤﴾ بَلْ یُرِیدُ الإنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿٥﴾ یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ ﴿٦﴾ فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ ﴿٧﴾ وَخَسَفَ الْقَمَرُ ﴿٨﴾ وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿٩﴾ یَقُولُ الإنْسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ ﴿١٠﴾ کَلا لا وَزَرَ ﴿١١﴾ إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ﴿١٢﴾ یُنَبَّأُ الإنْسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ﴿١٣﴾ بَلِ الإنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ﴿١٤﴾ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ ﴿١٥﴾ لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿١٦﴾ إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿١٧﴾ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿١٨﴾ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ ﴿١٩﴾ کَلا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ﴿٢٠﴾ وَتَذَرُونَ الآخِرَةَ ﴿٢١﴾ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ﴿٢٢﴾ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿٢٣﴾ وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ﴿٢٤﴾ تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ ﴿٢٥﴾ کَلا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ ﴿٢٦﴾ وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ ﴿٢٧﴾ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿٢٨﴾ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿٢٩﴾ إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿٣٠﴾ فَلا صَدَّقَ وَلا صَلَّى ﴿٣١﴾ وَلَکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿٣٢﴾ ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یَتَمَطَّى ﴿٣٣﴾ أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿٣٤﴾ ثُمَّ أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿٣٥﴾ أَیَحْسَبُ الإنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى ﴿٣٦﴾ أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنَى ﴿٣٧﴾ ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿٣٨﴾ فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالأنْثَى ﴿٣٩﴾ أَلَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَى ﴿٤٠﴾ 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🍀از مدتها پیش قلب ننه هادی اذیتش می‌کرد. چند بار دکترهای متخصص معاینه‌اش کرده بودند و ننه هادی برای ساکت کردن دردش دارو استفاده می‌کرد. اما درد اصلی‌اش دوری از عزیزانش بود. مهدی را که همان اوایل جنگ از دست داد و در سیزدهم مرداد ۱۳۶۳ به شهادت رسید. هنوز عزادار بود که در بهمن ماه همان سال فرج‌الله زال بهبهانی همسر عقیله در عملیات بدر شهید شد و همسایه‌ی مریم شد. اما مهدی بیداری همسر فاطمه فرهانیان دوری باجناقش را طاقت نیاورد و در بهمن ماه سال بعد در فاو به دیدار و مهدی شتافت. او را هم در کنار و فرج‌الله به خاک سپردند. بعد از جنگ به پیشنهاد هاشم مطوری همسر جواهر فرهانیان، عقیله به همراه دو یادگار همسرش مجتبی و زینب به اصفهان رفتند. عقیله در اصفهان معلم شد. بعد هم فاطمه با محمد بیداری برادر همسرش ازدواج کرد و آن‌ها هم به اصفهان رفتند. ننه هادی تنهاتر از همیشه شد. اما فکر نمی‌کرد که با رفتن حاج لطیف در سال ۱۳۷۰ تنهاتر شود. حالا ننه هادی با دختر کوچکش بتول که معلم است زندگی می‌کرد. وقتی مراسم بیست و سومین سالگرد شهادت مهدی برگزار شد بار دیگر قلب ننه هادی به درد آمد. دختران ننه هادی با اصرار و تمنا ننه هادی را به اصفهان بردند. او را پیش پزشک متخصص بردند. نظر پزشکان این بود که هر چه سریع‌تر قلب ننه هادی جراحی شود. اما ننه هادی راضی به این کار نبود. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
سلام و عرض ادب روز معلم را به همه معلم‌های محترمی که در کانال شهیده فرهانیان هستند تبریک میگیم، به خصوص به خواهران عزیز شهیده فرهانیان💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلا کربلا ما داریم می آییم ✌️🏼 بچه ها عجله کنید از بسیجیهای اروپا و آمریکایی عقب نمونیم✋🏼 انقلاب خمینی تو به ما جرات طوفان دادی🕊🌹🕊 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
🔻دنیا در حال تغییر است و این نشان از این می‌دهد که باید آماده بشویم برای یک مسیر زیبا و آن هم ظهور، هر چقدر که بخواهم زیبایی ظهور را بگویم در نوشته‌ام نمی‌گنجند. چه کسانی در این مسیر هستند و چه کسانی از این قافله جا می‌مانند؟ دنیا دائم در حال تغییر است، مردم دنیا اَلَکِ آخرالزمانی می‌شوند. 🔸آن‌هایی که پایشان لغزید در بزنگاه و شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران سر می‌دادند و این در حالی بود که به اموال و جان مردم خودشان هم رحم نمی‌کردند. 🔹حال اینان مردم آمریکا، در ام‌الفساد دنیا اعتراض می‌کنند برای کشتار مردم مظلوم غزه توسط اسرائیل و آمریکای جنایتکار در حالی که از این نمی‌ترسند که حتی جانشان را از دست بدهند. ✨به استناد صحبت دیروز رهبر عزیزمان در دیدار با معلمان کشورم: 🔻شما ملاحظه کنید آمریکایی‌ها و دستگاه‌های مرتبط با آنها، با مخالفت زبانی با اسرائیل چه معامله‌ای دارند انجام می‌دهند! دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا نه تخریب کردند، نه شعار تخریب دادند، نه کسی را کشتند، نه جایی را آتش زدند، نه شیشه‌ای را شکستند؛ این‌جور دارد با آنها رفتار می‌شود. 🪐 مردم جهان از قدرت نظامی و صحبت رهبر ایران دلشان می‌لرزد و با شور و عشق جان می‌سپارند به سخنان جانمان. آن‌هایی که دلشان لرزید به دین اسلام گرویدند. ❗️همین‌جا در همین دیار اسلامی برخی از شیعیان می‌خواهند عریان باشند و زیبایی خود را نزد نامحرمان نمایان کنند، به او که می‌گویی چرا؟ می‌گوید مسلمان نیستم!! من اسلام را قبول ندارم و می‌خواهم آزاد باشم!! ✨با این همه تغییر در دنیا، قرار نیست دلت بلرزد؟ جهان را نمی‌بینی؟ تا به کی می‌خواهی فریب زیبایی مصنوعی رسانه‌ها را بخوری؟ چه وقت قرار است به امام زمانت وصل شوی؟ وقت تنگ است، آری وقت تنگ است، از قافله جا نمانی... شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
✨بسم‌الله النور✨ امروز اومدیم سر مزار مادر شهیدان فرهانیان که آخرین قسمت از رو بنویسیم. اینجا آبادان😎(البته هوا ابری هست، لازم به ذکر است آبودانی‌ها وقتی آفتاب نیست و بعضاً دیده شده داخل خونه هم عینک ریبون میزنن) البته به دوستانم هم گفتم نماد آبادان ما عینک ریبون نیست! نماد آبادان ما نخل ایستاده به قامت است، نخلی که در هشت سال دفاع مقدس سرش رفت ولی پای وطنش ایستاد... بله نماد آبادان ما نخل🌴 است. نماد آبادان ما همین شیر زنان هستند، که فرزندان پاکی را بزرگ و تقدیم وطن کردند. مادری از عراق(کشور امام حسین(ع))، و پدری از ایران(کشور امام رضا(ع)). تا قسمت آخر رو بنویسیم سه صلوات و یک فاتحه بخونید برای این مادر شهید پرور. شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
اومدم بلند بشم این دوتا رو دیدم اینجان، هیچی. استرس گرفتم دیگه، تا یه فاتحه دیگه هم بخونید برای پدر شهید، بنده هم آروم بشم و بنویسم. (خواهشاً مسئولین یک فکری به حال این سگ‌‌های ولگرد در گلزار شهدا بکنن) شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
احتمالا نفرین طرفداران عینک ریبون ما رو گرفت، این دوتا اومدن سراغمون. خب، آخرین قسمت از رو ارسال می‌کنیم همراه عکس جدید🌷 همراه ما باشید، کلی کار داریم که باید انجام بدیم✌️🏼