eitaa logo
شرح مناجات شعبانیه
145 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
شرح مناجات شعبانیه آیت الله مصباح ره برگرفته از کتاب شکوه نجوا ان شاء الله سعی داریم در ۳٠ شماره دیگر شرحی دیگر رو خلاصه کنیم. @Ab137323 کپی مطلقا مجاز
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح مناجات شعبانيّه ١ 🔆اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد؛ خداوندا؛ بر محمد و آل محمد رحمت فرست. ✳️صلوات آن‌قدر اهميّت دارد كه جزئى از تشهد نماز گشته و فقدان آن موجب بطلان نماز است... ✳️در آداب دعا كردن آمده است كه براى پذيرفته شدن دعا و استجابت قطعى آن، قبل و بعد از دعا صلوات ذكر شود و دليل آن چنين ذكر شده است: دعايى كه قبل و بعد از آن صلوات ذكر شود در حقيقت سه دعا است، زيرا معناى صلوات طلب رحمت خاص براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهل‌بيت آن حضرت است و به طور قطع اين دو صلوات ـ قبل از دعا و بعد از دعا ـ مستجاب و مورد پذيرش الهى است؛ زيرا امكان ندارد خداوند اين دعا را كه خالص‌ترين دعاها براى بهترين بندگان است مستجاب ننمايد، و نيز از فضل و كَرَم خداوند دور است كه دعاى پيچيده در ميان دو دعاى مستجاب را نپذيرد. پس به طور قطع چنين دعايى مستجاب است و خداوند آن خواسته را يا بهتر از آن را عنايت خواهد كرد. ✳️حال ممكن است اين پرسش مطرح شود كه صلوات در تشهّد نماز و ... كه قبل و بعد از آن دعايى نيست...حكمت اين صلوات‌ها چيست؟ پاسخ اين سؤال به سه مقدمه نيازمند است: 1. انسان براى هر كارى كه از روى اختيار انجام مى‌دهد، نتيجه و هدفى در نظر مى‌گيرد. بنابراين، هر دعايى كه مى‌كنيم به قصد اجابت است. 2. نمى‌دانيم كه دعاهاى شخصى ما به صلاح بوده و سودى براى ما دارد و در نتيجه پذيرفته مى‌شود يا خير، اما مى‌دانيم كه صلوات حتماً اجابت مى‌شود. بنابراين انسان عاقل وقت خود را صرف دعايى مى‌كند كه يقين دارد پذيرفته مى‌شود. 3. وقتى كه براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهل‌بيت آن حضرت طلب رحمت مى‌كنيم، در واقع هديه‌اى به پيشگاه آنان تقديم مى‌كنيم و مى‌دانيم كه جود و كرم ايشان اقتضا مى‌كند آن بزرگواران نيز هديه ما را جبران كنند و بى‌پاسخ نگذارند و پاسخ آن‌ها دعايى است كه براى ما مى‌كنند و دعاى آن‌ها حتماً پذيرفته خواهد شد. پس اگر براى خودمان دعا كنيم معلوم نيست پذيرفته شود ولى اگر آن‌ها براى ما دعا كنند قطعاً مستجاب است منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص۹-۱۲ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانيّه ٢ 🔆اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد؛ خداوندا؛ بر محمد و آل محمد رحمت فرست. ✳️بازگشت اين صلوات‌ها به خود انسان‌هاست. چرا كه ما براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و خاندانش طلب رحمت مى‌كنيم و چون ظرف وجودى آنان لبريز از رحمت الاهى است و نيازى به آن ندارند، اين رحمت به كسانى كه تحت ولايت آن‌ها هستند سرازير مى‌شود. درست مثل آن‌كه، شخصى استكان يا ليوانى را پر از آب كرده است و اگر مرتب از او بخواهيم بر روى آن آب، آبى بريزد قطعاً در ظرفى كه زير آن استكان يا ليوان وجود دارد سرازير شده و موجوداتى كه در آن ظرف يا اطراف آن هستند بهره مى‌گيرند. بنابراين هر كس صلوات مى‌فرستد به دليل سرريز شدن رحمت الاهى از ظرفيّت وجودى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهل‌بيت(عليهم السلام)، بركت اين صلوات به خود او و ديگران مى‌رسد . ✳️انسان وقتى مى‌خواهد از يك شخص بزرگ و با عظمت چيزى درخواست كند ولى در خود چنين لياقتى نمى‌بيند بنابر اصول روان‌شناسى لازم است اوّل توجّه آن شخص بزرگ را به مطلوبش جلب كرده، سپس خواسته خود را مطرح نمايد. به عنوان مثال ابتدا به فرزند و يا دوست صميمى او اظهار ارادت و علاقه كرده و كم‌كم زمينه درخواست خود را فراهم نمايد. در حقيقت با صلوات جرأت پيدا كرده‌ايم در پيشگاه با عظمت الاهى سخن بگوييم و قبل از آن‌كه براى خود چيزى بخواهيم براى دوستان و عزيزانِ درگاه خداوند طلب رحمت كنيم، و به عبارت ديگر در عالم محبّت يك نوع ايثار نموده و با زبان خاصّى به اهل‌بيت(عليهم السلام) عرض مى‌كنيم: «ما گرچه خود سراپا نياز هستيم ولى چون شما را دوست داريم قبل از اين‌كه براى خود چيزى بخواهيم براى شما رحمت مى‌خواهيم». گرچه اهل‌بيت(عليهم السلام) نيازى به درخواست ما ندارند ولى، كار ما در حقيقت مانند آن فقير گرسنه و بيمارى است كه درِ خانه كسى را مى‌زند و چنين مى‌گويد: «خدا عمرت بدهد. سلامتى عطا كند. بركت عنايت فرمايد». درست همان چيزهايى را كه آن فرد دارد براى او از خداوند درخواست مى‌كند. اين اظهار محبّت و جلب توجّه است، و هيچ‌گاه او در جواب آن فقير نمى‌گويد من سالم هستم، زيرا مى‌داند اين فرد جز اين مقدار دعا، كار ديگرى نمى‌تواند انجام بدهد و مى‌خواهد بگويد، اگر تو سالم نبودى من از خدا مى‌خواستم كه به تو سلامتى عطا كند. پس اين‌گونه دعاها تبيين عقلى ندارد، بلكه تنها يك ابراز عشق و علاقه و محبّت است. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص 12-15 @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانيّه ۳ 🔆واسْمَعْ دُعائِى إِذا دَعَوْتُكَ، وَاسْمَعْ نِدائِى إِذا نادَيْتُكَ، وَأَقْبِلْ عَلَىَّ إِذا ناجَيْتُكَ، شنوای دعایم باش آنگاه که می‌خوانمت و صدایم را بشنو هنگامی که صدایت می‌کنم و به من توجّه کن هنگامی‌که با تو مناجات می‌نمایم. ✳️فرق بين دعا، ندا و نجوا: اهل لغت گفته‌اند: بين اين سه واژه تفاوت‌هايى وجود دارد، ✅دعا داراى مفهومى عام و معنايى گسترده است، يعنى اگر كسى را با هر زبانى و به هر كيفيّتى، خواه از راه دور يا نزديك و خواه بلند يا آهسته صدا بزنند و خواه آن فرد آشنا باشد و خواه بيگانه. به همه اين صدا زدن‌ها دعا مى‌گويند. ✅ولى ندا به صدايى گفته مى‌شود كه بلند و فريادگونه است و انسان از راه دور و يا حتّى از راه نزديك، ولى نه به قصد رساندن صدا به گوش طرف مقابل، بلكه با انگيزه‌اى ديگر؛ مانند آرام شدن و تخليه روانى، صداى خود را بلند مى‌كند. ✅و نجوا به معناى حرف زدن خصوصى با كسى است به گونه‌اى كه ديگرى نمى‌تواند آن را بشنود. پس نجوا سخنى بين الاثنين است كه شخص ثالث از شنيدن آن بى‌بهره است. البته گاهى انسان با خدا نجوا مى‌كند و گاهى خداوند با انسان... ✳️نكته قابل توجّه آن است كه در بخش سوّم دعا، واسمع نجواى و يا واسمع مناجاتى، مطرح نمى‌گردد، بلكه به گونه‌اى مغاير با دو قسمت پيشين مى‌گوييم: «وأقبل علي اذا ناجيتك»، دليل آن اين است كه هنگام نجوا و سخن خصوصى نياز است طرف مقابل به طور كامل توجّه كند و اگر توجه كامل ننمايد غرض از نجوا حاصل نمى‌گردد و مى‌توان گفت كه در نجوا تنها صحبت كردن به صورت خصوصى موضوعيّت دارد و محتوا اهميت چندانى ندارد و به عبارت ديگر سخن گفتن با محبوب و انس گرفتن مهمّ است و اگر محبوب عنايت نكند و روى خود را برگرداند نقض غرض مى‌شود. پس انسان چه بخواهد و چه نخواهد خدا حرف او را مى‌شنود، ولى آن‌چه مطلوب اوست، گوش دادن و عنايت است و اجابت درخواست‌هاى او از طرف خداوند در مرحله بعد قرار دارد، هم‌چنان كه در برخى از مناجات‌ها اصلا درخواستى وجود ندارد. ✳️بنابراين، شروع مناجات شعبانيه و ساير مناجات‌ها با اين نحوه دعا، در حقيقت دستورالعملى به بندگان است كه چگونه آداب دعا را رعايت و خود را لايق گفتوگو و مناجات با خداوند كنند و از او بخواهند كه بر آن‌ها منّت گذارده و درخواست آن‌ها را مورد توجه و عنايت قرار دهد. چرا كه گناهان آبرويى براى آن‌ها نگذاشته و مانع از توجّه الهى گرديده است. شروع مناجات با صلوات، اين معنى را نيز مى‌رساند كه حتى درخواست آمرزش گناهان نيز لياقت مى‌خواهد و با آوردن نام محبوب پروردگار، به خودمان لياقت مى‌دهيم تا خداوند استغفار ما را بپذيرد. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ۱۸-۲۱ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانيّه ۴ 🔆فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَيْك؛ پس اى خداوند به سوى تو فرار كردم. ✳️گويا انسان دشمنانى دارد كه او را تهديد مى‌كنند و او مى‌خواهد از چنگ آنان فرار كرده و به نقطه‌اى در جهت عكس حركت دشمن به سرعتْ حركت كند. ✅بايد ديد ما چه دشمنانى داريم كه از چنگ آن‌ها به سوى خداوند فرار مى‌كنيم. ✅بی ترديد خداوند جسم نيست تا در يك طرف قرار بگيرد و دشمن در طرف ديگر، اين فرار روحى و قلبى و معنوى است. ✅عواملى وجود دارند كه مى‌خواهند ما را به طرف مخالف پروردگار جذب كرده و پايين بكشند پس بايد نيرويى صرف كرد تا همانند موشك‌هايى كه از جاذبه زمين فرار مى‌كنند، ما نيز از نيروى مخالف فرار كرده و در فضاى ديگرى قرار گرفته، به سوى خداوند برويم. در هر مرحله، عوامل بازدارنده بيش‌تر شده و داراى جاذبه‌هاى بيش‌ترى مى‌شوند، درست مثل دانش‌آموزانى كه در هر مقطع تحصيلى، با امتحانات متفاوت و پيچيده‌ترى مواجه مى‌شوند. ما نيز در مرحله نخست، با واجبات و محرماتى روبه‌رو هستيم كه در مرحله بعد تشخيص آن واجبات و محرّمات پيچيده مى‌گردد و در مراحل بعدى پيچيده‌تر مى‌شوند تا جايى كه ممكن است انسان بين واجب و حرام نتواند فرق بگذارد و يا ترديد پيدا كند كه آيا فلان عملْ واجب يا حرام است. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ۲۲-۲۴ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانيّه ۵ 🔆فقَدْ هَرَبْتُ اِلَيْك؛ پس اى خداوند به سوى تو فرار كردم. ✳️ در اين مناجات با حضور قلب مى‌گوييم: اى خدا، من از دشمنى سرسخت و نيرومند فرار كردم و اگر فرار نكرده بودم دشمن بر من غالب مى‌شد و سعادت من از بين مى‌رفت». پيوسته در معرض دشمنان خطرناكى هستيم كه ما را رها نمى‌كنند و مى‌خواهند ما را از خدا دور كنند. اين دشمنان عبارتند از: ✅نفس: طبق روايتى از حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) كه مى‌فرمايد: اَعْدى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتي بَيْنَ جَنْبَيْكَ سرسخت‌ترين دشمنان، خواسته‌هاى شيطانى و شهوانى خود فرد است كه سرگرم شدن به آن‌ها موجب دورى از مقام قرب الاهى است.يعنى علاوه بر گناهان كبيره و اعمال حرام، حتّى خواسته‌هاى نفسانى حلالْ مانع كمال و دست كم موجب ايستايى انسان مى‌گردند. شيطان جنّى: بر اساس آيه شريفه‌اى كه از زبان شيطان نقل مى‌كند كه به خداوند عرض كرد: «فَبِعِزَّتِكَ لاَُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِين»، شيطان دشمن قسم خورده ماست ...اين قسم بزرگى است كه شيطان ياد كرده كه همه فرزندان آدم را گمراه خواهد كرد. ✅شيطان‌زادگان: بر اساس آيه «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَقَبِيلُه»، شيطان‌زادگان و اطرافيان او دار و دسته شيطان جنّى هستند و از دشمنان ما مى‌باشند كه سنگر گرفته و ما را از درون سنگر خود مى‌بينند، ولى ما آن‌ها را نمى‌بينيم و نمى‌فهميم از كجا به سوى ما تيراندازى مى‌كنند تا خود را از تيررس آن‌ها دور كنيم و چاره‌اى انديشيده و پاسخ مناسبى به آنان بدهيم. ✅شياطين انسى: بر اساس آيه «شَياطِينَ الإِْنْسِ وَالْجِن»، شيطان جنّى شاگردانى از آدمى‌زادگان تربيت كرده كه كم‌تر از او نبوده و گاهى قدرتمندتر از او به وسوسه آدميان مى‌پردازند و به همين خاطر در سوره ناس دستور استعاذه از آن‌ها را چنين صادر فرموده است: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ ... مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاس» به همين جهت عذاب بعضى از شياطين انس از عذاب شياطين جن بالاتر و بيش‌تر است. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ۲۷-۳۰ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانيّه ۶ 🔆وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً اِلَيْكَ راجياً لِما ثَوابى لَدَيْك؛ و ايستاده‌ام روبه‌روى تو در حالى كه مسكين تو و متضرع به سوى تو و اميدوار به ثوابى كه نزد تو است مى‌باشم. ✳️ «بين يديك» تعبيرى است عربى و ريشه در روابط انسانى دارد. انسان ممكن است به چند گونه در حضور كسى بايستد: اوّل: در سمت راست او قرار گيرد؛ دوّم: در سمت چپ او قرار گيرد؛ سوّم: كاملا روبه‌روى او قرار گيرد. تنها در صورت سوّم است كه كاملا با او مواجه شده است. از اين حالت مواجهه در عربى تعبير به بين يديه مى‌گردد. پس وقتى كاملا با خداوند مواجه مى‌شويم، بايد تمام توجّه به او باشد تا بتوانيم در مناجات خود حال و شور و سوز و گدازى داشته باشيم. ✳️روان‌شناسان از ديرباز گفته‌اند كه در وجود انسان، شادى و غم، خنده و گريه، و ترس و وحشت سرشته شده و هر يك از آن‌ها در جايى مصرف و كاربرد دارد؛ زيرا وجود اين‌ها بيهوده نيست. پس گاهى بايد بخندد تا سلامتى و شادابى به دست بياورد؛ گاهى بايد بگريد تا به احساسات و عواطف خود پاسخ بدهد؛ گاهى بايد خشم بورزد؛ گاهى محزون باشد و گاهى شادمان شود و اشك شوق بريزد. در پيشگاه الاهى كه قادر مطلق است و ما هيچ طلبى از او نداريم بلكه گناه هم انجام داده‌ايم، بايد با گريه و زارى خواسته‌هاى خودمان را مطرح نماييم و اميد به پاداش و ثواب الاهى داشته باشيم. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ۳۱-۳۲ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانيّه ۷ 🔆وتَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى، وَتَخْبُرُ حاجَتِى، وَتَعْرِفُ ضَمِيرِى، وَلَا يَخْفىٰ عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِى وَمَثْواىَ، وَما أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِى، وَأَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتِى، وَأَرْجُوهُ لِعاقِبَتِى؛ آنچه را که در درون دارم می‌دانی و حاجتم را خبر داری، نهانم را می‌شناسی، کار بازگشت به آخرت و خانه ابدی‌ام بر تو پوشیده نیست و آنچه می‌خواهم به زبان آرم و خواهش خویش را بازگو کنم و هم آنچه را که برای عاقبتم امید دارم، بر تو پنهان نیست. ✳️اولين ويژگى خداوند كه در اين فراز به آن اشاره شده، علم و آگاهى وسيع و همه‌جانبه خدا به انسان است، چون هرگز به كسى كه شناختى از انسان نداشته، موقعيّت او را ندانسته و امكان فريب خوردن او وجود دارد، نمى‌توان پناه برد و با او مناجات كرد. ✳️علم الاهى با چند عبارت مطرح شده است: 1️⃣«تعلم ما فى نفسى» انسانى كه مى‌داند خداوند از تمام ابعاد وجودى او با اطلاع است، نمى‌تواند آن‌گونه كه در مقابل انسان‌هاى ديگر نقش بازى مى‌كند، خود را براى خداوند به گونه‌اى كاذب جلوه دهد، بلكه بايد صادقانه، در مقابل خدايى كه از تمام اسرار وجودى او با اطلاع است حاضر شود و چيزى را نپوشاند و در مقام فريب‌كارى و دروغ‌گويى بر نيايد. 2️⃣«تخبر حاجتى» خدايا، تو بهتر از من از نيازهايم خبر دارى، گاهى انسان به نيازمندى‌هاى خود توجه ندارد و تنها بر اثر فشار يك سلسله غرائز حيوانى از قبيل گرسنگى و تشنگى و سرما و گرما و شهوت و... مى‌فهمد كه غذا، آب، وسايل گرم‌كننده و سردكننده، همسر و مسكن مى‌خواهد، ولى هزاران نياز ديگر است كه انسان از آن‌ها خبر ندارد و احساس نياز او مرحله به مرحله برايش پيش مى‌آيد. 3️⃣«و تعرف ضميرى» خدايا تو بهتر از من باطن مرا مى‌شناسى؛ يعنى در باطن و دل من خواسته‌هايى است كه من خودم از آن آگاه نيستم ولى تو آن‌ها را خوب مى‌شناسى. 4️⃣«و لا يخفى عليك امر منقلبى و مثواى» نه‌تنها به آن‌چه كه موجود است آگاه هستى، بلكه به آينده من و دگرگونى‌هاى حال من و اين‌كه به چه نقطه‌اى ختم مى‌شوند نيز آگاهى، چرا كه حالات من هر روز دگرگون مى‌شوند، ولى سرانجام به خط پايان مى‌رسند و من در جايى ثابت اقامتْ مى‌كنم و از حركت باز مى‌مانم. 5️⃣«و ما اريد ان ابدئ به من منطقى و اتفوه به من طلبتى» آن‌چه را كه مى‌خواهم به زبان بياورم و به آن لب بگشايم مى‌دانى. 6️⃣«و ارجوه لعاقبتى» و آن‌چه را كه براى سلامتِ پايان كار خودم به آن اميد دارم، نسبت به آن آگاه هستى. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ۳۲-۳۷ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانيّه ۸ 🔆وَقَدْ جَرَتْ مَقادِيرُكَ عَلَىَّ يَا سَيِّدِى فِيما يَكُونُ مِنِّى إِلىٰ آخِرِ عُمْرِى مِنْ سَرِيرَتِى وَعَلانِيَتِى وَبِيَدِكَ لَابِيَدِ غَيْرِكَ زِيادَتِى وَنَقْصِى وَنَفْعِى وَضَرِّى . همانا آنچه تقدیر نموده‌ای بر من ای آقای من، در آنچه تا پایان عمر بر من فرود می‌آید از نهان و آشکارم جاری شده است و تنها به دست توست نه به دست غیر تو، فزونی و کاستی‌ام و سود و زیانم، ✳️دومين ويژگى خداوند كه در اينجا مورد اشاره واقع شده مديريّت و ربوبيّت تكوينى او است كه به دو صورت ذكر شده است: 1️⃣«و قد جرت مقاديرك علىّ يا سيدى فيما يكون منى الى آخر عمرى من سريرتى و علانيتى» قضا و قدر تو تا آخر عمر خواه به‌صورت آشكار و خواه پنهان بر من جارى است. يعنى اين‌گونه نيست كه تو فقط نسبت به من و جهان آگاه باشى و هيچ‌گونه فعاليتى انجام ندهى، بلكه امور عالم و از جمله امور من به دست تو تقدير و مهندسى مى‌شود. 2️⃣«و بيدك لا بيد غيرك زيادتى و نقصى و نفعى و ضرى»؛ يعنى درست است كه مقدرات انسان طراحى و برنامه‌ريزى شده است، ولى تا به مقام عمل نرسيده، مى‌توانى آن را تغيير بدهى و تغيير آن به دست تو است و هيچ‌كس ديگر نمى‌تواند در آن تصرّف كند. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ۳۷-۳۸ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانيّه ۹ 🔆اِلهي اِنْ حَرَمْتَني فَمَن ذَا الَّذي يَرْزُقُني وَ اِنْ خَذَلْتَني فَمَنْ ذا الَّذي يَنْصُرُني؛ خداوندا، اگر تو مرا محروم سازى، پس چه كسى مرا روزى مى‌دهد و اگر تو مرا رها كنى پس چه كسى مرا يارى مى‌كند؟ ✳️براى توضيح اين فراز از مناجاتْ ذكر دو مقدمه لازم است: 1️⃣زبان گفتوگو در موارد و مقامات مختلف فرق مى‌كند. در مقام بحث و گفتوگوى اعتقادى عادت داريم كه مطلب خود را با استدلال و برهان فلسفى و رياضى ثابت كنيم و گاهى ممكن است سخن خود را به هر شكل ممكن به كرسى نشانده و طرف مقابل را وادار به پذيرش آن كنيم. روش اوّل را برهان و روش دوم را جدل مى‌گويند و هدف از آن دو قانع كردن طرف مقابل است. ولى گاهى با زبان عذرخواهى با يك دوست صميمى سخن مى‌گوييم، اين‌جا سخن از استدلال و برهان و جدل نيست بلكه، فقط دنبال بهانه‌اى مى‌گرديم تا طرف مقابل با لطف و محبّت خود از خطا و اشتباه ما صرف‌نظر كند. اين نه اولتيماتوم است كه خدا را تهديد كند و نه كلاس درس فلسفه و رياضيات و مناظره و جدل؛ بلكه مقام معاشقه است،.حال بچّه‌اى است كه نزد مادر خود ناز مى‌كند. تقريباً نيمى از مناجات شعبانيه مشتمل بر همين تمسّكات و عذرخواهى‌ها و بهانه‌جويى‌ها است تا انسان خود را سزاوار آمرزش قلمداد كند تا پس از آن نوبت به درخواست‌هاى ديگر برسد؛ كسى كه سر و وضع آلوده و كثيف و متعفّن دارد و مى‌خواهد وارد يك جمع محترم شود، بايد ابتدا براى تعويض لباس و استحمام و تغيير وضع موجود خود تمنّا و خواهش كند. 2️⃣بر اساس ادلّه عقلى و روايات توحيدى و نهج‌البلاغه و معارف اسلامى، هيچ‌گاه در ذات خداوند تغييرى ايجاد نمى‌شود.چنان‌كه حضرت على(عليه السلام) مى‌فرمايد: «لَمْ يَسْبَقْ لَهُ حالٌ حالا».[نهج البلاغه، خطبه 65: خداوندى كه هيچ حالتى براى او پيش نمى‌آيد كه قبلا نداشته باشد.] و تحت تأثير هيچ عاملى قرار نمى‌گيرد؛ پس خشنودى و غضب پروردگار معلول چيزى نيست. ولى با بندگان خود به زبان محاوره صحبت كرده و رضايت و غضب خود را برخاسته از عملكرد آدميان دانسته .همه اين تعبيرات (خشنودى، غضب، انتقام و تأسف) بر اساس محاوره و زبان گفتوگو با انسان‌ها است. ✅پس از ذكر دو مقدمه‌اى كه بيان شد در اين فراز از مناجات شعبانيه عرض مى‌كنيم: خداوندا، اگر مرا از رحمت خود محروم كنى چه كسى مى‌خواهد به من چيزى ببخشد؟ مگر كسى هست كه بتواند به من چيزى ببخشد؟ اگر مرا در چنگ دشمن رها كنى آيا كسى هست كه بتواند مرا برهاند؟ اگر تو مرا يارى نكنى پس چه كسى مى‌تواند مرا يارى كند؟ بنابراين در مقام عذرخواهى و تقاضاى رحمت و بخشش (نه طلب‌كارانه) خود را مشمول رحمت و مستحق يارى خدا مى‌كنيم. وقتى خود را كوچك ديديم و درخواست عطوفت و رحمت كرديم، لايق شمول لطف خدا مى‌گرديم و علاوه بر پاك شدن از آلودگى‌هاى گناه، گنجايش درك رحمت الاهى را پيدا مى‌كنيم. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ۳۹-۴۴ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانيّه ۱۰ 🔆اِلهي اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْكَ بِذلِكَ وَ اِنْ كانَ قَدْ دَنا اَجَلي وَ لَمْ يُدْنِني مِنْكَ عَمَلي فَقَدْ جَعَلْتُ الاِْقْرارَ بالذَّنْبِ اِلَيْكَ وَسيلَتي؛ خداوندا، اگر تو مرا عفو كنى، پس چه كسى سزاوارتر از تو به اين كار است، و اگر مرگ من فرا رسد و عمل من نتواند مرا به تو نزديك گرداند، من اقرار به گناهان را وسيله خودم به سوى تو قرار مى‌دهم. ✳️لازم است كه به يك نكته اشاره شود و آن اين‌كه: در مضامين دعاى كميل و ابوحمزه و ساير دعاها و مناجات شعبانيه و ساير مناجات‌ها تعبيرات عجيبى در رابطه با اقرار به گناهان وجود دارد كه از سوى معصومين(عليهم السلام) ابراز گرديده كه گويا بالاترين گناهان كبيره را مرتكب شده‌اند و به هيچ وجه با مقام عصمت تناسب ندارد. به عنوان مثال: ⭕️حضرت سجّاد(عليه السلام) در دعاى ابوحمزه ثمالى به درگاه الاهى عرض مى‌كند: «فَمَنْ يَكوُنُ اَسْوَءَ حالا مِنّي اِنْ أنَا نُقِلْتُ عَلى مِثْلِ حالي اِلى قَبْري؟ چه كسى حال او بدتر از حال من است، اگر اين‌گونه به سوى قبر خويش روانه شوم»؟ ✅در اين رابطه بزرگان جواب‌هايى داده‌اند. 1️⃣برخى فرموده‌اند: «امام معصوم(عليه السلام) چون پيشواى مردم است و قافله و كاروان خودش را به بهشت مى‌برد، از زبان همه پيروان خود دعا و مناجات مى‌كند و گويا خود را نازل منزله هر يك از دوستان خود حتى آن‌هايى كه در پايين‌ترين درجات هستند، قرار مى‌دهد». 2️⃣برخى فرموده‌اند: «اين دعاها و مناجات‌ها براى تعليم و آموزش به ديگران است و گويا به اهل ايمان گفته مى‌شود كه بايد در مقام مناجات اين‌چنين سخن بگوييد». 3️⃣برخى ديگر گفته‌اند: «بسيارى از كارهايى را كه ما انسان‌هاى معمولى آرزوى انجام آن را داريم به حكم «حَسَناتُ الاَْبْرارِ سَيِّئاتُ الْمُقَرَّبينَ» براى كسانى كه داراى معرفت عالى هستند گناه بزرگى شمرده مى‌شود. مثلا ما خوشحاليم كه چند ركعت نافله شب به‌صورت خواب‌آلوده و دست و پا شكسته بخوانيم كه نوكرهاى دست چندم حضرت اميرالمؤمنين على(عليه السلام) اگر چنين نمازى بخوانند، دست حسرت بر سر خود مى‌كوبند و اين‌گونه نماز را توهين به محضر مقدّس پروردگار مى‌دانند. پس به كارى كه ما باليده و افتخار مى‌كنيم، آنان از آن استغفار مى‌كنند». 4️⃣برخى ديگر گفته‌اند: «اولياى الاهى در مقامى كه اين دعاها را مى‌خوانند و اظهار ضعف و گناه و كوتاهى مى‌نمايند، آن وقتى است كه آن مقامات را از خودشان نمى‌بينند و مى‌گويند: اگر خداوند دست مرا نگيرد به پست‌ترين دركات سقوط خواهم كرد». توضيح آن‌كه؛ اگر ما عوامل هدايت خويش را كه عبارت از عقل و ايمان و معرفت است از خودمان بدانيم كسانى را كه از اين عوامل بى‌بهره‌اند، بدتر از خود مى‌دانيم، ولى اگر خود را ظرف خالى ديده و اين‌ها را فيض پروردگار دانسته كه به ما افاضه شده‌اند و معتقد شويم كه: «وَما كانَ لِنَفْس أَنْ تُؤْمِنَ إِلاّ بِإِذْنِ اللهِ؛ هيچ انسانى نمى‌تواند ايمان بياورد مگر به اذن پروردگار.» و ظرف خالى را آماده پذيرش هر نوع آفت ببينيم و يقين داشته باشيم كه خداوند در هر لحظه ايمان و هدايت و عقل مى‌دهد و ممكن است اين فيض قطع شده و منشأ همه فسادهاى برخاسته از فقدان علم و معرفت و تقوا خواهد گشت. پس مى‌گويد: خدايا اگر من را تو حفظ نكنى از هر كسى پست‌تر هستم. خدايا، من صرف‌نظر از آن‌چه كه تو داده‌اى همان ظرف خالى هستم كه فاقد هدايت است. جايى كه خداوند به پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى‌فرمايد: «أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى * وَوَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى؛ آيا تو را يتيمى نيافت و پناه نداد؟ و آيا تو را گمشده‌اى نيافت و هدايت نكرد؟» و نيز درباره آن حضرت مى‌فرمايد: «ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَلاَ الإِْيمانُ؛ تو نمى‌دانستى كه كتاب و ايمان چيست.» پس پيامبر(صلى الله عليه وآله) هم ظرف خالى است كه از ايمان و هدايت الاهى برخوردار گشته با اين‌كه اشرف مخلوقات و اكمل موجودات و واسطه در فيض الاهى براى ديگران مى‌باشد. و روح عبادت همين است كه انسان به تدريج بفهمد كه از خود هيچ ندارد و اين فهم خود را به صورت‌هاى مختلف ابراز كند. گريه كند، اشكش جارى شود. نتيجه چنين عبوديتى همان است كه طبق مضمون يك حديث «اَلْعُبوُدِيَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُها الرُّبُوبِيَّةٌ؛ عبوديت گوهرى است كه حقيقت آن ربوبيت است.» هر چند كه اين روايت سند صحيحى ندارد ولى مضمون آن صحيح است. به هر حال اولياى الاهى با توجّه به ظرف خالى وجود خويش كه منشأ همه فسادها و سقوط به دركات است چنين مناجات‌ها و تعبيراتى داشته‌اند. ✅برخى از اين پاسخ‌ها چندان دلنشين نيست و شايد پاسخ اخير عميق‌تر باشد. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص۵۲ (پاورقی) @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانيّه ۱۱ 🔆اِلهي قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسي فِي النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَيْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها؛ خداوندا، من به خودم در رابطه با چاره‌انديشى و تدبير خودم ظلم و جور نمودم. پس واى بر من اگر من را نيامرزى. ✳️براى تبيين اين فراز از مناجات ذكر دو مقدمه لازم است: 1️⃣ تقريباً نيمى از اين مناجات در طلب رحمت و بخشش الاهى است و با انواع بيانات لطيف و شيرين و دلنشين سعى شده كه درياى رحمت الاهى به جوش بيايد. هرچند قبلا گفته شد، خداوند حالات متعارض ندارد و تغيير متعلق به ما است كه لياقت رحمت او را پيدا مى‌كنيم. مثلا همه مردم حتى كودكان دبستانى مى‌دانند كه خورشيد طلوع و غروب نمى‌كند، ولى مى‌گويند طلوع و غروب كرد، قرآن نيز با زبان عرف سخن گفته است. البته خورشيد هم حركتى دارد ولى غروب و طلوع معروف را ندارد، و اين زمين است كه خود را مواجه با خورشيد مى‌كند نه اين‌كه خورشيد بالا و پايين برود. ما نيز به زبان محاوره مى‌گوييم كارى مى‌كنيم تا خدا را خشنود كند و پرهيز مى‌كنيم از كارى كه خدا را ناخوش بيايد. در حالى كه ما كوچك‌تر از آنيم كه بتوانيم رضايت براى خدا ايجاد كنيم. پس ما كه مى‌گوييم درياى رحمت خدا به جوش بيايد در حقيقت معناى آن اين است كه در ما جوششى پيدا شود كه مشمول رحمت الاهى شويم، چرا كه رحمت او مثل آبشارى است كه از ازل تا ابد در حال ريزش و جوشش و خروش است و اين ما هستيم كه بايد جلو رفته و اين گنجايش را پيدا كنيم تا از اين آبشار بى‌پايان رحمت الاهى استفاده كنيم. 2️⃣زبان مناجات و دعا غير از زبان برهان و جدال و خطابه است. ... مى‌توانيم بگوييم دعا و مناجات زبان شعر است، البته نه به معناى نثر منظوم بلكه شعر در اصطلاح اهل منطق يعنى بيانى كه نيروى خيال را تحريك كند و در مقام مدح، عواطف و در مقام مرثيه، احساسات ديگران را تحريك مى‌كند. با اين تفاوت كه در مناجات احساسات و عواطف مناجات‌كننده تغيير پيدا كرده و تحريك مى‌گردد تا شايستگى درك رحمت الاهى را پيدا كند. ✅پس از ذكر اين دو مقدمه در رابطه با اين فراز از مناجات عرض مى‌كنيم: گاهى ممكن است كسى به طور معمولى اقرار كند كه من گناه كرده‌ام و گاهى نيز همين اقرار را با لطافت خاص بيان مى‌كند. در اين فراز مى‌گوييم: خودم بر خودم حقى داشتم كه آن را پايمال نمودم، زيرا ما داراى دو شأن و موقعيّت هستيم. يكى شأن كسى كه بايد حقّى ادا كند و ديگر شأن كسى كه بايد حق او ادا شود. هم معلّم هستيم و هم متعلّم. هم مربى هستيم و هم متربّى. و لذا عرض مى‌كنيم: خدايا به خودم ظلم كردم، چرا كه در مقام چاره‌انديشى و نگاه به موقعيّت وجودى و تدبير امور خودم كوتاهى نمودم، مثل پدرى كه به جاى چاره‌انديشى براى فرزندش، او را در آتش انداخته باشد، من نيز خودم را به آتش افكنده‌ام. امّا در دنيا چون پرده وجود دارد نمى‌توانم ببينم ولى در قيامت كه پرده‌ها كنار رفت و يا براى مردان خدا كه پرده‌ها هم اكنون كنار رفته است معلوم مى‌شود كه هم اكنون در آتش هستم. وقتى كه ديگرى از انسان شكايت مى‌كند، قاضى حق او را مى‌گيرد و به صاحبش برمى‌گرداند، ولى وقتى كه انسان از خودش شكايت مى‌كند قاضى چه مى‌تواند بكند؟ اين لطيف‌ترين بيانى است كه بيچارگى و عجز انسان را مجسم و عطوفت و رحمت الاهى را اقتضا مى‌كند. واى بر من، هيچ چاره‌اى ندارم مگر آن‌كه تو مرا ببخشى. كسى به داد من نمى‌رسد. از خودم شكايت مى‌كنم كه به خودم ستم نمودم. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص۵۷-۶۰ @RajabTaRamazan