شرح مناجات شعبانيّه ۱۴
🔆اِلهي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوباً فِي الدُّنْيا وَ اَنَا اَحْوَجُ اِلى سَتْرِها عَلَيَّ مِنْكَ فِي الاُْخْرى اِذْ لَمْ تُظْهِرْها لاَِحَد مِنْ عِبادِكَ الصّالِحينَ؛
خداوندا، تو در دنيا گناهانى را كه مرتكب شده بودم پوشانيدى، در حالى كه من در آخرت نياز بيشترى به پوشانيدن آنها دارم. چراكه تو در دنيا براى هيچ يك از بندگان صالحت گناهان مرا آشكار نساختى.
✳️در اينجا علاوه بر نكات يادشده در فرازهاى قبلى، نكته جديدى هم اضافه مىشود و آن عبارت است از اينكه، خدايا، در دنيا براى هيچ يك از بندگان شايستهات راز مرا فاش نكردى، و در آخرت اگر رسوايم كنى آبروى من پيش بندگان صالح تو مىريزد. اگر انسان در دنيا گناهى مىكند و رفقاى او مىفهمند و او هم پروايى ندارد، چون آنها همپالگى (کسانی که با هم جور و مناسب اند، هم ردیف) هاى او هستند، ولى از اين كه افراد خوب كه اهل اين كارها نيستند بفهمند هراس دارد و خداوند لطف مىكند و در دنيا آبروى او را نزد خوبان نمىريزد تا او را توبيخ نكنند ولى در آخرت خوب و بد همه معلوم مىشود. آنجا بهشتيان، جهنميان را مىبينند و هيچكس مخفيانه به بهشت يا جهنم نمىرود. وَبَرَزُوا للهِِ جَمِيعا.[سوره ابراهیم ۲۱]
اگر خداوند در آخرت عيوب او را نپوشاند همه مىفهمند كه انسان بدى بوده است. انسان گاهى نمىخواهد حتى يك بچّه هم از اعمال زشت او آگاه شود، ولى در قيامت كه همه خلائق از اوّل تا پايان خلقت در صحراى محشر حاضرند، رسوايى آن روز هزاران بار بدتر از رسوايى دنياست. پس نياز او به ستاريّت خداوند بيشتر از دنياست. بنابراين در اين فراز علاوه بر نكات قبلى به نكتهاى ديگر تكيه شده و آن شدّت رسوايى آخرت نسبت به رسوايى دنياست؛ زيرا همه مردم مىفهمند انسان چهكاره بوده است.
خداوند نيز تا جايى كه خلاف حكمت نباشد از افاضه رحمت خوددارى نمىكند و به همين خاطر كسانى كه به واسطه شدت گناهان در برزخ و در قيامت معذّب مىشوند در پايان كار آنها را مشمول شفاعت مىنمايد. حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) مىفرمايند: «اِدَّخَرْتُ شَفاعَتي لاَِهْلِ الْكَبائِرِ مِنْ اُمَّتي»(ترجمه:شفاعت خودم را براى كسانى از امّت خود ذخيره كردهام كه گناه كبيره انجام مىدهند.). شفاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى كسانى است كه در مراحل گوناگون پاك نشدهاند. گاهى مَثل گرفتارىها مثل آتشى است كه فلزى را در آن مىاندازند تا خالص شود. در دنيا افرادى كه گناهكارند مبتلا به بلاهايى مىشوند تا روح آنها پاك شود و راحت از دنيا بروند و اگر پاك نشدند با سكرات موت آنها را پاك مىكنند تا در عالم برزخ مشكل نداشته باشند و اگر پاك نشدند با فشار قبر وگرنه با گرفتارىهاى برزخ و در پايان با سختىهاى محشر و دست آخر با شفاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله)و اهلبيت(عليهم السلام) پاك شده و وارد حوض كوثر مىگردند. زيرا بهشت جاى ناپاكان نيست و در هر صورت انسان بايد پاك شود تا به بهشت برود.
بيشترين اميد ما همان شفاعت است. وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى.[ضحی ۵] خشنودى پيامبر(صلى الله عليه وآله) طبق رواياتْ مقام شفاعت در آخرت است. ولى در روايات آمده كه شفاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام) متعلق به آخرت است و قولى براى شفاعت در برزخ ندادهاند. كسانى هستند كه با اعمالى چون زيارت حضرت رضا(عليه السلام) و سيدالشهدا(عليه السلام) و ساير ائمه اطهار(عليهم السلام)موجب شدهاند آن بزرگواران به ديدن آنها بيايند و از دردهاى آنها بكاهند و چه بسا عذاب به كلى مرتفع شود. در عين حال اگر چيزى باقى بماند و در عالم برزخ با آن همه گستردگى زمان پاك نشدند و روز قيامت نيز با حوادث هولناك خود نتوانست آنها را بشويد، سرانجام محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) به شفاعت بر خواهند خاست و مؤمنان را نجات خواهند داد.
منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ۶۷-۷۰
#ماه_شعبان
@RajabTaRamazan #شرح
شرح مناجات شعبانيّه ۱۵
🔆اِلهي جُودُكَ بَسَطَ اَمَلي وَ عَفْوُكَ اَفْضَلُ مِنْ عَمَلي؛
خداوندا، بخشش تو، اميد من را زياد و گسترده مىكند و عفو و گذشت تو بالاتر از عمل من است.
✳️براى تبيين اين فراز از مناجات و درك بهترِ آن، يك نكته را بايد متذكر گرديم و آن اينكه:
✅ توجّه ما به خداى متعال، معمولا در شرايط عادى به كمك مفاهيم ذهنى انجام مىگيرد، حتّى وقتى كه اسم خدا را به زبان مىآوريم، هر كسى معناى خاصّى از آن را در ذهن خود تداعى مىكند و معمولا معناى آفريدگار عالم تصور مىشود. همين كلمه آفريدگار كه يك مفهوم ذهنى است در هنگام دعا به تناسب حال يا حاجت و خواستهاى كه داريم داراى مفهوم خاصى مىگردد. كسى كه از خداوند روزى طلب مىكند از كلمه خدا؛ روزىدهنده و كسى كه گرفتارى دارد؛ رفعكننده گرفتارى و آن كسى كه مريض دارد؛ شفادهنده بيماران را در ذهن خود مىآورد. البته گاهى ممكن است براى برخى افراد در حال دعا، مناجات و نماز با حضور قلب و خلوت در شبهاى تار و در حال سجده با اشك جارى، حالاتى پيش بيايد كه توجه به هيچ مفهوم خاصّى نداشته باشد و نتواند بگويد كه در آن حالت از خدا چه معنايى را در نظر مىآورد و فقط حالت انسى كه براى او پيش آمده را درك كند. اين همان مرتبه ضعيف از درك شهودى است و براى افراد معمولى پيش مىآيد و مراتب كامل آن مخصوص اولياى الاهى است.
غالب مردم از راه مفاهيم با خدا ارتباط برقرار مىكنند و مفاهيم هميشه يك بُعد و زاويه خاص را نشان مىدهند. با گفتن رحمن و رحيم، بايد كسى را در نظر بگيريم كه خداوند به او ترحم مىكند و با گفتن خالق و رازق، بايد كسى را در نظر بگيريم كه خداوند او را خلق كرده و رزق مىدهد. تمامى اسما حسناى الاهى در مقام فعل، نشانه كارى از كارهاى خدا يا بيانكننده كيفيت آن كار است. اسما و صفات الاهى كه عقل و ذهن ما را از يك زاويه ويژه به خدا توجه مىدهد به دو دسته تقسيم مىشوند:
1️⃣اسمای جمال: يعنى اسمهايى كه دلالت بر رحمت و لطف الاهى مىكند مثل رحمن و رحيم و غفار و كريم و...؛
2️⃣اسماى جلالي: عنى اسمهايى كه دلالت بر قهر و سلطه خدا مىكند مثل عزيز و قهار و جبار و متكبّر و... .
وقتى كه اسماى جمال مطرح مىشود انسان احساس مىكند كه مىخواهد با او انس بگيرد و به او نزديك شود و وقتى كه اسماى جلال مطرح مىشود انسان احساس مىكند كه قدرت عرض اندام در مقابل او و حتى قدرت راحت سخن گفتن با او را ندارد.
بنابراين، وقتى انسان به مهربانىِ خدا توجه مىكند، زبانش باز مىشود و مىگويد: خدايا با ما هم مهربان باش.
انسان وقتى خودش را در مقابل چنين درياى بىكران مىبيند، آرزوهاى بسيار وسيع و گسترده پيدا مىكند، نهتنها اميدوار مىشود كه گناهانش آمرزيده شوند بلكه براى رسيدن به مقامات بسيار عالىِ دوردست نيز اميدوار مىشود.
فراموش نكنيد كه در آغاز در مقام توبه كردن هستيم. پس اوّل بايد توجّه به زشتىهاى اعمال خود پيدا كنيم ولى اكنون كه در مقام طلب احسان خداييم، با اسم جواد آغاز مىكنيم و مىگوييم: جود تو اميد مرا گستراند. در حقيقت از يك طرف آرزوهايم زياد و از سوى ديگر گناهانم نيز فراوان است و امر دائر است بين اينكه بيامرزى يا مؤاخذه بنمايى. در مقام مقايسه عمل خودم با آمرزش تو مىبينم گرچه گناه من بزرگ است ولى آيا گناه من بزرگتر است يا آمرزش تو؟ گناه من شأنى از شؤون من است. گناه من با همه بزرگىاش در مقابل آمرزش الاهى چيزى به حساب نمىآيد.
عدد بزرگى را فرض كنيد كه همه كهكشانها را پر كرده است، ولى هر گاه با بىنهايت مقايسه مىگردد باز هم محدود است. گناه ما هر چند مثل آن عدد بزرگ است ولى در مقابل آمرزش الاهى ناچيز است.
منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ۷۰-۷۲
#ماه_شعبان
@RajabTaRamazan #شرح
شرح مناجات شعبانیه ١۶
🔆اِلهي فَسُرَّني بِلِقائِكَ يَوْمَ تَقْضي فيهِ بَيْنَ عِبادِك؛
خداوندا، مرا با ديدار خودت در روز قضاوت و داورى بين بندگانت مسرور و شاد گردان.
✳️كلمه لقاء در متون دينى و قرآن و روايات آمده و در كلمات بزرگان به دو صورت به كار رفته است:
1. همين معنايى كه غالباً در كتب دينى آمده و با حذف مضافاليه يعنى لقاء الحساب و لقاء الاجر و لقاء يوم الدين و... مىباشد؛
2. برداشتن پردهها و حجابها؛ يعنى كنار رفتن همين دنياست و در قيامت، كه روز آشكار شدن نهانىها و دريده شدن پردههاست، تحقّق مىيابد و همه بندگان، خود را در حضور خدا مىبينند و نداى «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ» را مىشنوند كه خداوند پاسخ مىدهد: «للهِِ الْواحِدِ الْقَهّارِ» چرا كه هيچ نَفَسكشى نيست تا پاسخ بگويد.
منكرترين افراد مىگويند: «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَسَمِعْنا».
✳️يكى از اسامى روز قيامت يوم لقاء الله است. اين لقا اختصاص به شخص معين ندارد، بلكه همگى در اين روز با خداوند ملاقات مىكنند. در اين زمينه در قرآن مجيد چنين مىخوانيم: «يا أَيُّهَا الإِْنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيه».
پس چه كافر و چه مؤمن با خدا ملاقات خواهند كرد و اين ملاقاتها عموميت دارند و همه مردم با كنار رفتن پردهها خدا را ملاقات مىكنند.
البتّه اين ملاقاتها با يكديگر متفاوتند و براى همه شادكننده نيست، بلكه براى كافران مايه عذاب است. به كافران حتى اجازه تكلّم داده نمىشود و به آنها گفته مىشود: اخْسَؤُا فِيها وَلا تُكَلِّمُون...
✳️لقاء ديگرى نيز وجود دارد كه مخصوص اولياى الاهى است و در آخرين مراحل سير و تكامل به لقاء الاهى بار مىيابند.
در يكى از مناجاتهاى امام سجّاد(عليه السلام) آمده است: وَ رُؤْيَتُكَ حَاجَتِي
و درباره شهيد نيز آمده است كه: يَنْظُرُ اِلى وَجْهِ الله؛
اينگونه لقاها غير از لقاهاى عمومى است.
✅مراد از لقا در اين فراز از مناجات: «فسَّرني يوم لقاءك»، با فرض گناهان فراوان، لقاء مخصوص افراد كامل و اولياى الاهى نيست بلكه شاد شدن به هنگام ملاقات عمومى است؛ ملاقات عمومى كه در آن شاد و برخى نگران هستند.
پس، از خدا مىخواهيم در آن روز كه بين مردم داورى مىكند از ما خشنود باشد و با غضب با ما مواجه نشود.
منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٧٢الی٧۴
#ماه_شعبان
@RajabTaRamazan #شرح
شرح مناجات شعبانیه ١٧
🔆الهِي اعْتِذاري اِلَيْكَ اعْتِذارُ مَنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ. اِلهي فَاقْبَلْ عُذْري يا اَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَيْهِ الْمُسيئُون؛
خداوندا، عذرخواهى من از تو عذرخواهى كسى است كه بىنياز از پذيرش عذر نيست. خداوندا، عذر مرا بپذير اى كسى كه گنهكاران از تو عذر مىخواهند.
اين فراز از مناجات نيز براى درخواست رحمت و جلب عطوفت و مهر الاهى است.
✳️انواع عذرخواهى و پذيرش عذر:
فرض كنيد كه شما با دوست خود اختلافى پيدا كرده و به او جسارت نموده و حرف زشتى به او زدهايد، سپس پشيمان شده و تصميم مىگيريد كه از او عذرخواهى كنيد. معناى اين عذرخواهى اين نيست كه من كار بدى نكردهام، بلكه در آغاز اعتراف كرده و سپس عذر مىخواهيد و خود را كوچك مىكنيد تا عمل شما را ناديده بگيرد.
كسى كه عذر مىخواهد، 1⃣گاهى فكر مىكند عذرخواهى يك كمال است و لذا براى آنكه باادب باشد از كار بد خود عذرخواهى مىكند، ديگر انتظار ندارد كه طرف مقابل عذر او را بپذيرد يا نپذيرد و فقط انجام وظيفه اخلاقى براى او اهميّت دارد و نه هيچ چيز ديگر. اين عذرخواهى كسى است كه بىنياز از پذيرش عذر است.
ولى 2⃣گاهى كسى مرتكب قتل شده و حكم اعدام او صادر گرديده و تا رضايت ولىّ دَم نباشد از اعدام رهايى ندارد، اينجاست كه آن فرد به عذرخواهى نزد اولياى دَم مىرود، و نسبت به قبول و عدم قبول عذر بىتفاوت نيست؛ چرا كه مرگ و حيات او در گرو آن است، بنابراين آنقدر التماس و خضوع و طلب رحمت و عذرخواهى مىكند تا ولىّ دم عذر او را بپذيرد، چون غير از اين راهى ندارد.
✅در اين فراز از مناجات چنين عذرخواهى مطرح است نه عذرخواهى از نوع اوّل كه از روى بىتفاوتى باشد.
✳️پذيرش عذر نيز صورتهاى مختلفى دارد. 1⃣گاهى تنها عذر كسى را مىپذيرند،
و 2⃣گاهى علاوه بر اين براى او عذرى هم مىتراشند و مىگويند: من شما را مىشناسم. شما كسى نيستيد كه از روى عمدچنين حركت ناپسندى انجام داده باشيد.
و 3⃣گاهى علاوه بر پذيرش عذرخواهى به او ياد مىدهند كه چگونه عذرخواهى كند.
4⃣گاهى شخص مقابل از او عذر مىخواهد و از او دلجويى به عمل مىآورد.
يعنى انسان معمولى حداكثر عذر را مىپذيرد و انسان بالاتر غير مستقيم به او روش عذرخواهى را مىآموزد و انسان برتر از آن، خود در عذرخواهى پيشقدم مىشود و از او دلجويى به عمل مىآورد.
✳️ انگيزههاى گوناگون پذيرش عذر در بين مردم
البته انگيزههاى پذيرش عذر در ميان انسانها متفاوت است، اين انگيزهها عبارتند از:
1⃣ گاهى عذرخواهى كسى به اين اميد پذيرفته مىشود كه اگر روزى به او محتاج شود در مقابل پذيرش عذرخواهى او احتياجش را برآورده كند؛
2⃣گاهى پذيرشعذر بهاين علّتاست كه ديگرىهم عذر او را بپذيرد؛
3⃣گاهى براى آن است كه رفاقت بين آنان تجديد و تشديد شود و از آن بهره بگيرند؛
4⃣گاهى براى آنكه خداوند گناهانشان را بيامرزد عذر ديگران را مىپذيرد.
پس در همه اين موارد پاداش بشرى يا الاهى مدّنظر است، ✅ولى خداوند اگر عذر كسى را مىپذيرد نه انتظار پاداش و نه توقّع مزدى دارد، بلكه بزرگوارترين كسى است كه بدكاران از او عذرخواهىمىكنند. خدايى كه نهتنها عذر مىپذيرد بلكه به انسان روش عذرخواهى مىآموزد و گاهى عجبا و شگفتا:
كرم بين و لطف خداوندگار *** گنه بنده كرده است و او شرمسار
منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٧۴ الی ٧٧
#ماه_شعبان
@RajabTaRamazan #شرح
شرح مناجات شعبانیه ١٨
🔆اِلهي لا تَرُدَّ حاجَتي وَ لا تُخَيِّبْ طَمَعي وَ لا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجائي وَ اَمَلي؛
خداوندا، حاجتم را نابرآورده نگردان و چشمداشت من را نوميد، و آرزو و اميد من را قطع نكن.
✳️گوينده در اين فراز از مناجات گويا به احساسى دست يافته كه شايستگى آمرزش و رحمت پيدا كرده، با اين بيانات متعدّد و توجّه خود به صفات جمال و رحمت و بخشش الاهى، قابل ترحّم گشته و لذا براى تأكيد درخواستهاى گذشتهاش يك پله بالاتر آمده و مىگويد: از اينكه توفيق دادى و اين مرتبه از هدايت را شامل حال من كردى من تفأل به خير مىزنم و معلوم مىشود اراده خيرى داشته و مىخواهى مرا عاقبت به خير كنى وگرنه توفيق نمىدادى. در حالى كه اگر آسمانها از گناه من مطلع مىشدند مرا مىربودند و زمين مرا در درون خويش فرو مىبرد و دريا مرا در خود غرق مىكرد، ولى رسوايم نكردى تا بتوانم در جامعه باقى بمانم، تحصيل علم كرده و از مؤمنان استفاده نمايم.
🔆اِلهي لَوْ اَرَدْتَ هَواني لَمْ تَهْدِني؛
خداوندا، اگر تو مىخواستى مرا پست و خوار كنى مرا هدايت نمىكردى.
✳️من عدم رسوايى خود را به اين دليل مىدانم كه تو نمىخواهى آبرويم ريخته شود و مىخواهى به راه خير كشيده شوم تا عاقبت به خير گردم.
خداوندا، علاوه بر آنكه در كنار درياى بىكران رحمت تو ايستادهام و اميد برخوردارى از آن رحمت عمومى كه شامل همه مىگردد دارم، خصوصيّت ديگرى هم دارم و آن اينكه مرا رسوا نكردى و لطف بيشترى در حق من نمودى و به همين خاطر اميدم به تو بيشتر است.
🔆إِلهي ما أَظُنُّكَ تَرُدَّني في حاجَة قَدْ أَفْنَيْتُ عُمْري في طَلَبِها مِنْك؛
خداوندا، من گمان نمىكنم كه تو مرا از حاجتى محروم كنى كه عمر خودم را در طلب آن سپرى كردهام.
✳️اگر مستمندى درخواستى بكند هركسى به اقتضاى شخصيّت و بزرگوارى و موقعيّت خود به او پاسخى مىدهد. اگر مستمند به جاى يك بار، ده بار و صد بار دست نياز دراز كند، انسان بزرگوار همان بار اوّل هم او را بىجواب نمىگذارد، چه رسد به اين كه به خانه او بيايد، قطعاً او را نااميد نمىكند و اگر كسى دهها بار دست نياز به در خانه او بياورد خيلى بعيد است او را نااميد گرداند، چه رسد به اينكه عمر خود را صرف گرفتن چيزى از او كرده باشد.
انسان خواستههاى زيادى از خداوند متعال دارد و در طول عمرخود دعاهاى زيادى عرضه مىدارد، امّا مؤمن از آغاز تكليف كه گناهان او ثبت مىشوند و نياز به آمرزش دارد، از خدا آمرزش مىطلبد، در نماز شب هفتاد بار استغفار مىكند و سيصد مرتبه العفو مىگويد و با اين وجود ديگر گمان نمىكند خداوند او را از رحمت و آمرزش خود محروم گرداند بلكه كاملا مطمئن است كه با اين تأدّب، مشمول آمرزش و رحمت الاهى قرار گرفته است.
🔆إِلهی فَلَكَ الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دائِماً سَرْمَداً یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ كَما تُحِبُّ وَ تَرْضى؛
خداوندا، پس تو را حمد و ستایش مىكنم همیشه و براى ابد و دائم كه همواره در تزاید است و قطع نمىشود و آنگونه است كه تو دوست دارى و راضى شوى.
✳️مناجاتكننده، از آغاز كه هیچ راهى به حریم دوست نداشت تا اكنون كه یقین به اجابت درخواست خود دارد، به طور یقینى فاصلهاى طى كرده، حال آن كه خود را خیلى نزدیك احساس مىكند و زبان به ستایش و حمد مىگشاید و مىگوید: حالا كه مطمئن شدم مرا مىبخشى در مقام حمد و ستایش تو برمىآیم و پیوسته تو را ستایش مىكنم، آن هم ستایشى كه تو دوست مىدارى و مىپسندى. نه لحظهاى و زودگذر است و نه موجب خستگى و ملالت كه آن را رها كنم، بلكه ستایشى است روزافزون.
منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٧٧ الی ٧٩
#ماه_شعبان
@RajabTaRamazan #شرح
شرح مناجات شعبانیه ١٩
🔆اِلهی اِنْ اَخَذْتَنی بِجُرْمی اَخَدْتُكَ بِعَفْوِكَ. اِلهی وَ سَیِّدی وَ عِزَّتِكَ وَ جَلالِكَ لَئِنْ طالَبْتَنی بِذُنُوبی لاَُطالِبَنَّكَ بِعَفْوِكَ وَ لَئِنْ طالَبْتَنی بِلُؤْمی لاَُطالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ وَ لَئِنْ اَدْخَلْتَنِی النّارَ لاَُخْبِرَنَّ اَهْلَ النّارِ بِحُبّی لَك؛
خداوندا، اگر تو مرا به گناهم بگیرى من هم تو را به عفوت مىگیرم، اى خدا و اى سرور من، به عزت و جلالت سوگند، اگر تو مرا به گناهانم مطالبه كنى من نیز تو را به عفوت مطالبه مىكنم و اگر تو مرا به خاطر لئامت من مطالبه كنى من نیز تو را به بزرگواریت مطالبه مىكنم، و اگر تو مرا به آتش جهنم ببرى من به دوزخیان خواهم گفت كه من تو را دوست مىدارم.
✳️مراحلى را كه مناجاتكننده از آغاز تاكنون طى كرده از نظر بگذرانید و ملاحظه كنید كه چگونه و با چه شیوهاى شروع شد و به كجا رسید. براى توضیح این مراحل گوناگون به یك مثال توجه كنید:
فرض كنید كه پدرى، گوهرى گرانبها به فرزندش هدیه داده و براى حفظ آن، سفارش اكید نموده است. ولى فرزند با سهلانگارى آن گوهر را از دست داد. چنین فرزندى در مقابل پدر 1⃣ابتدا دچار ترس و وحشتى مىشود و خود را سزاوار كیفر مىبیند و چارهاى جز عذرخواهى ندارد چرا كه زندگى او توسط پدر اداره مىشود و به همین خاطر چون جرأت جلو آمدن را ندارد، با رعایت فاصله سر خود را پایین انداخته و آهسته آهسته عذرخواهى كرده كه من نفهمیدم و از دست رفتن گوهر براى تو اهمیّتى ندارد و مىتوانى صدها برابر آن را به من بدهى. از این به بعد حواسّم را جمع مىكنم.
2⃣اگر بداند چگونه احساسات پدر را تحریك كند با سخنانى لطیف و مؤدبانه دل پدر را به خود مهربان مىكند و كمكم به نزدیك پدر رفته و بعد از عذرخواهىهاى فراوان و اظهار خشوع و خضوع، كار به جایى مىرسد كه پدر دستى به سر او مىكشد و خاطر جمع مىشود كه دیگر او را كیفر نخواهد كرد بلكه از سر مهربانى به روى او لبخند نیز مىزند. پس ترس او از بین رفته و به امید این كه پدر او را در آغوش بگیرد و پذیراى او شود قدم به قدم جلو آمده و وقتى كه در آغوش او قرار گرفت، باب گفتوگو با پدر را باز كرده و تشكّر مىنماید و اندك اندك با حالت ناز و دلال مىگوید: پدر جان اگر تو بخواهى مرا به واسطه جرمم مؤاخذه كنى من نیز تو را با بخششى كه دارى مؤاخذه مىكنم. اگر بگویى چرا آن جرم و سهلانگارى را مرتكب شدى؟ من هم دست به دامن بخشش تو مىشوم و مىگویم: پس بخشش تو كجا رفت؟ اگر بگویى، كارهاى پَستت چه مىشود؟ من هم مىگویم: پس بزرگوارى تو چه مىشود؟ اگر بخواهى مرا بزنى، من در همان حال كه كتك مىخورم به اطرافیان مىگویم تو را دوست دارم، و اگر بخواهى مرا به زندان ببرى، به زندانیان خواهم گفت كه من پدرم را دوست دارم. اگر فرزند در ابتدا چنین سخنانى مىگفت خیلى دور از ادب و نهایت بىادبى بود، ولى حال كه خودش را در آغوش پدر دیده است، این چنین سخن مىگوید.
✅مناجاتكننده نیز همه این حالات را پشت سر گذارده و اكنون به ناز و دلال پرداخته و مىگوید: «اگر مرا به جهنم ببرى به جهنمیان مىگویم كه خدا مرا كه دوستش داشتهام به جهنم آورده است. آن وقت تو چكار مىكنى»؟
اگر كسى در شرایط عادى با خداوند چنین حرف بزند او را توبیخ مىكنند كه اى بىادب با این حرفها مستحق عذاب و عقاب بیشترى شدى، ولى وقتى كه خود را در آغوش رحمت الاهى مىبیند، لب به غنج ودلال مىگشاید.
پس یكى از شیوههایى كه در مقام راز و نیاز با خداوند مورد استفاده قرار مىگیرد تنها در بیانات اهلبیت(علیهم السلام) است و اگر در گفتار منظوم و منثور دیگران، خواه به عربى یا فارسى دیده مىشود نقل به مضمون گفتههاى آن بزرگواران در صحیفه علویه و صحیفه سجّادیه و دعاهاى امیر مؤمنان(علیه السلام) در مفاتیح الجنان و... مىباشد.
به تعبیر حضرت امام خمینى(قدس سره) به نقل از یكى از اساتیدشان، دعا قرآن صاعد است و متأسفانه قدر آن دانسته نمىشود.
منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٨٠ الی ٨٢
#ماه_شعبان
@RajabTaRamazan #شرح
شرح مناجات شعبانیه ٢٠
🔆اِلهی اِنْ كانَ صَغُرَ فی جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلی فَقَدْ كَبُرَ فی جَنْبِ رَجائِكَ اَمَلی؛
خداوندا، اگر در مقایسه با اطاعت تو عمل من اندك است، در رابطه با رجاى تو آرزوى من بزرگ است.
✳️گفتیم كه فرزند در آغوش پدر به ناز و دلال پرداخته ولى باید توجّه داشت كه این شیرینكارىها و نازها نباید خیلى طول بكشد وگرنه روابط پدر و فرزندى تیره خواهد گشت، بنابراین آن فرزند از گفتار خود كه مىگفت: «اگر تو كارهایى بكنى من هم كارهایى مىكنم»، خیلى زود برمىگردد و به وظایف خود و اطاعت از پدر مىپردازد. به همین سبب است كه تعابیر برخاسته از ناز و دلال در مناجاتها حجم بسیار اندكى نسبت به سایر مناجاتها دارند، چرا كه زیادتر از این مقدار موجب مىشود كه نمكین بودن خود را از دست داده و از حدّ ادب خارج شوند. البتّه همانطور كه فرزند یك باره خود را در آغوش پدر نمىافكند بلكه آرام آرام به این مرحله مىرسد، بنده نیز براى رعایت حریم حرمت خداوند باید آرام آرام به حدّى برگردد كه بتواند ادب عبودیّت را مراعات كند.
✳️حال بعد از آن شیرینزبانىها بار دیگر به رعایت ادب پرداخته و با نهایت لطافت و ظرافت مىگوید: من در انجام وظایف بندگى خودم كوتاهى كردم. اعمالى كه مىبایست به عنوان بندگى انجام دهم در مقام مقایسه با آنچه كه مقتضاى ربوبیّت تو است بسیار ناچیز و اندك است ولى در عین حال جود و كرم و بزرگوارى كه تو دارى و موجب امیدوارى به رحمتت مىگردد، سبب شده است آرزوى من به رحمت تو بسیار شود. پس گرچه عمل من اندك است ولى امیدم بس فراوان مىباشد و گویا آن، این را جبران مىكند.
🔆اِلهی كَیْفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَیْبَةِ مَحْرُوما؛
خداوندا، چگونه از نزد تو محروم و دست خالى برگردم؟
✳️خداوندا، حالا كه اینقدر به لطف تو دل بستهام و امیدوار شدهام و نسبت به تحقق آمال و آرزوهایم حسن ظنّ به تو دارم، حال چگونه مرا از خانهات محروم و دست خالى برمىگردانى؟ اگر آرزویم برآورده نشود، با آن جود و كرم تو سازگار نیست. درست است كه عمل من كم و اندك است ولى سرانجام امید من به جود توست.مناجاتكننده از آن اوج دلال، آرام آرام به قوس نزولى بازمىگردد و به تواضع روى مىآورد.
🔆اِلهی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمْری فی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ اَبْلَیْتُ شَبابی فی سَكْرَةِ التَّباعُدِ مِنْك؛
خداوندا، من عمر خودم را در نادرستى و غفلت از تو نابود، و جوانى خود را در مستى دورى از تو فرسوده كردم.
✳️این فراز، بیان دیگرى از تقویت روحیّه ادب در پیشگاه پروردگار و به جوش آوردن مجدّد دریاى رحمت الاهى و پیدا كردن استعداد و شایستگى درك رحمت خداوند است.
خداوندا، به خود نگاه مىكنم و به عمرى كه در نهایت شرارت و غفلت و بىخبرى گذراندم. البته غفلتها و بىخبرىها متفاوتند. امثال ما ممكن است به حال غفلت از گناهان كبیره دچار شویم، ولى كسانى كه در مراتب عالى به سر مىبرند اگر از آن ژرفنگرى كه باید در یاد خدا داشته باشند به هنگام توجّه به زندگى و نیازهاى مادى، كم شود برایشان غفلت به حساب مىآید و با توجه به خواستههاى مشروع دنیوى از عمق توجّه به ماوراى ماده و طبیعتْ غافل مىشوند. هر انسانى زندگى خود را از ابتداى كودكى تا مدتها با سهو و غفلت مىگذراند. غفلت در تمامى عمر مىتواند همراه آدمى باشد، به خصوص دوران جوانى كه اوج شادابى و نشاط است، و گاهى انسان را به حالتى دچار مىكند كه سبب شرمندگى و پشیمانى خود او مىشود. انسان وقتى به مقتضاى طبیعت خود، دچار چنین حالاتى مىشود حتى اگر به گناه هم مبتلا نشود باز از پیدایش چنین حالاتى در محضر خداوند شرمنده و خجل مىگردد. از این حالت به مستى تعبیر شده است كه گویا عقل انسان در آن حالت درست كار نمىكند. پس هر كسى اوج جوانى خود را به یاد مىآورد و از كهنه و فرسوده كردن آن افسوس مىخورد كه با حالت مستىگونهاى از خداوند دور شده است.
خداوندا، از این حال بىهوشى و مستى و بىخبرى كه داشتم و مىتوانستم بیرون بیایم و این كار را نكردم و دلم را متوجه آن راهى كه از تو دور مىشد نمودم و به سخط و خشم تو گرفتار شدم. با عمل ناچیزى، عمر خود را به هدر دادم و حال به خود آمدهام.
منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٨٣ الی ٨۵
#ماه_شعبان
@RajabTaRamazan #شرح
شرح مناجات شعبانیه ٢١
🔆اِلهی وَ اَنَا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْكَ مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ اِلَیْك؛
خداوندا، من بنده تو و فرزند بنده تو هستم كه اكنون در پیشگاه تو ایستادهام و به كرم تو توسّل جستهام تا به تو دست یابم.
✳️خدایا! من، پدر، مادر و همه گذشتگان من، غلام و غلامزاده تو بوده و هستیم. نهتنها من بنده تو كه همه گذشتگان من غلام تو بودهاند و مملوكیّت ما تازگى ندارد. حال امیدم به كرم و بزرگوارى توست تا این غفلتها و بىخبرىها را جبران كنم و دیگر نمىخواهم به آنها برگردم.
🔆اِلهی اَنَا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْكَ مِمّا كُنْتُ اُواجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائی مِنْ نَظَرِكَ وَ اَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْك؛
خداوندا، من بندهاى هستم كه از آن حالتى كه با بىشرمى با تو روبهرو مىشدم چنان دور مىشوم كه دیگر بر نمىگردم و از تو تقاضاى عفو و بخشش مىكنم.
✳️تعبیر «اتنصّل» را شاید در هیچ دعایى (جز یك دعاى دیگر) ندیدهام. اتنصل از كلمه «نصل» گرفته شده و به معناى رها كردن تیر با فشار شدید از كمان است كه دیگر امكان برگشتن ندارد.
در این فراز از مناجات عرض مىكنیم: «خدایا من از حالت گذشته خود چنان دورى مىجویم كه مىخواهم بیرون بپرم و دیگر به آن كمان بر نگردم و این به خاطر قلّة الحیائى است كه در گذشته در محضر تو داشتم».
گذشته من به قدرى نامطلوب و خطرناك است كه مىخواهم با یك حالت جهش و پرشى چون تیر از كمان رها شده، پرتاب گردم و به حالت بیزارى و تنفر از بىشرمىهاى گذشته خویش و مستىهاى جوانى كه در پیشگاه تو بىشرمانه كارهایى را انجام مىدادم، برسم. نمىخواهم به آن حالت بىشرمى گذشته خود برگردم، همانند تیرى كه رها شده و هرگز به كمان برنمىگردد.
در گذشته چنان غافل و مست و بىخبر بودم كه نمىتوانستم توجّه كنم به اینكه تو حاضرى و زشتىهاى مرا مىبینى.اینك، از آن حالت برگشته و جبران آن به این است كه از تو تقاضاى بخشش كنم.
✳️ملاحظه نمودید كه انسان چگونه از آن حالت غنج و دلال و نازى كه در آغوش رحمت الاهى داشت، آرام آرام برگشته و به رعایت ادب پرداخته و اظهار شرم و خجالت نموده و این سیر و سلوكْ اندك اندك به حد نصابِ مناجات رسید و گناهكار براى خود چارهاى جز آرمیدن در سایه بخشش الاهى نمىبیند.
به یاد دارید كه گفتیم: انسان وقتى در پیشگاه الاهى واقع مىشود، نخست مىخواهد از خطرات حفظ شود، سپس خواستهها و نیازهاى خود را مطرح مىكند و درخواست برطرف شدن گرفتارىها را مىنماید، بعد كمالات و فضایل را مطرح كرده تا به مقام قرب الاهى برسد، و اینها همه در صورتى است كه بازدارندههاى ابتدایى یعنى آلودگىها برطرف گشته و مطمئن شود كه از آن آلودگىها پاك شده است، مانند ظرفى كه شایستگى آن را پیدا مىكند كه در آن شیر یا آب میوه ریخته شود . پس مناجاتكننده اوج و حضیضى داشت و حال به آن حدّ از نصاب رسیده كه مىتواند متن خواستههایش را مطرح كند و براى رفع مشكلاتش راز و نیاز كند. تا كنون ظرف وجود خود را تطهیر كرده، و اكنون آماده دریافت و جذب مهربانى شده است.
منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٨۶ الی ٨٨
#ماه_شعبان
@RajabTaRamazan #شرح