eitaa logo
شرح مناجات شعبانیه
74 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
شرح مناجات شعبانیه آیت الله مصباح ره برگرفته از کتاب شکوه نجوا ان شاء الله سعی داریم در ۳٠ شماره دیگر شرحی دیگر رو خلاصه کنیم. @Ab137323 کپی مطلقا مجاز
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح مناجات شعبانیه ١۶ 🔆اِلهي فَسُرَّني بِلِقائِكَ يَوْمَ تَقْضي فيهِ بَيْنَ عِبادِك؛ خداوندا، مرا با ديدار خودت در روز قضاوت و داورى بين بندگانت مسرور و شاد گردان. ✳️كلمه لقاء در متون دينى و قرآن و روايات آمده و در كلمات بزرگان به دو صورت به كار رفته است: 1. همين معنايى كه غالباً در كتب دينى آمده و با حذف مضاف‌اليه يعنى لقاء الحساب و لقاء الاجر و لقاء يوم الدين و... مى‌باشد؛ 2. برداشتن پرده‌ها و حجاب‌ها؛ يعنى كنار رفتن همين دنياست و در قيامت، كه روز آشكار شدن نهانى‌ها و دريده شدن پرده‌هاست، تحقّق مى‌يابد و همه بندگان، خود را در حضور خدا مى‌بينند و نداى «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ» را مى‌شنوند كه خداوند پاسخ مى‌دهد: «للهِِ الْواحِدِ الْقَهّارِ» چرا كه هيچ نَفَس‌كشى نيست تا پاسخ بگويد. منكرترين افراد مى‌گويند: «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَسَمِعْنا». ✳️يكى از اسامى روز قيامت يوم لقاء الله است. اين لقا اختصاص به شخص معين ندارد، بلكه همگى در اين روز با خداوند ملاقات مى‌كنند. در اين زمينه در قرآن مجيد چنين مى‌خوانيم: «يا أَيُّهَا الإِْنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيه». پس چه كافر و چه مؤمن با خدا ملاقات خواهند كرد و اين ملاقات‌ها عموميت دارند و همه مردم با كنار رفتن پرده‌ها خدا را ملاقات مى‌كنند. البتّه اين ملاقات‌ها با يكديگر متفاوتند و براى همه شادكننده نيست، بلكه براى كافران مايه عذاب است. به كافران حتى اجازه تكلّم داده نمى‌شود و به آن‌ها گفته مى‌شود: اخْسَؤُا فِيها وَلا تُكَلِّمُون... ✳️لقاء ديگرى نيز وجود دارد كه مخصوص اولياى الاهى است و در آخرين مراحل سير و تكامل به لقاء الاهى بار مى‌يابند. در يكى از مناجات‌هاى امام سجّاد(عليه السلام) آمده است: وَ رُؤْيَتُكَ حَاجَتِي و درباره شهيد نيز آمده است كه: يَنْظُرُ اِلى وَجْهِ الله؛ اين‌گونه لقاها غير از لقاهاى عمومى است. مراد از لقا در اين فراز از مناجات: «فسَّرني يوم لقاءك»، با فرض گناهان فراوان، لقاء مخصوص افراد كامل و اولياى الاهى نيست بلكه شاد شدن به هنگام ملاقات عمومى است؛ ملاقات عمومى كه در آن شاد و برخى نگران هستند. پس، از خدا مى‌خواهيم در آن روز كه بين مردم داورى مى‌كند از ما خشنود باشد و با غضب با ما مواجه نشود. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٧٢الی٧۴ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانیه ١٧ 🔆الهِي اعْتِذاري اِلَيْكَ اعْتِذارُ مَنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ. اِلهي فَاقْبَلْ عُذْري يا اَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَيْهِ الْمُسيئُون؛ خداوندا، عذرخواهى من از تو عذرخواهى كسى است كه بى‌نياز از پذيرش عذر نيست. خداوندا، عذر مرا بپذير اى كسى كه گنهكاران از تو عذر مى‌خواهند. اين فراز از مناجات نيز براى درخواست رحمت و جلب عطوفت و مهر الاهى است. ✳️انواع عذرخواهى و پذيرش عذر: فرض كنيد كه شما با دوست خود اختلافى پيدا كرده و به او جسارت نموده و حرف زشتى به او زده‌ايد، سپس پشيمان شده و تصميم مى‌گيريد كه از او عذرخواهى كنيد. معناى اين عذرخواهى اين نيست كه من كار بدى نكرده‌ام، بلكه در آغاز اعتراف كرده و سپس عذر مى‌خواهيد و خود را كوچك مى‌كنيد تا عمل شما را ناديده بگيرد. كسى كه عذر مى‌خواهد، 1⃣گاهى فكر مى‌كند عذرخواهى يك كمال است و لذا براى آن‌كه باادب باشد از كار بد خود عذرخواهى مى‌كند، ديگر انتظار ندارد كه طرف مقابل عذر او را بپذيرد يا نپذيرد و فقط انجام وظيفه اخلاقى براى او اهميّت دارد و نه هيچ چيز ديگر. اين عذرخواهى كسى است كه بى‌نياز از پذيرش عذر است. ولى 2⃣گاهى كسى مرتكب قتل شده و حكم اعدام او صادر گرديده و تا رضايت ولىّ دَم نباشد از اعدام رهايى ندارد، اين‌جاست كه آن فرد به عذرخواهى نزد اولياى دَم مى‌رود، و نسبت به قبول و عدم قبول عذر بى‌تفاوت نيست؛ چرا كه مرگ و حيات او در گرو آن است، بنابراين آن‌قدر التماس و خضوع و طلب رحمت و عذرخواهى مى‌كند تا ولىّ دم عذر او را بپذيرد، چون غير از اين راهى ندارد. ✅در اين فراز از مناجات چنين عذرخواهى مطرح است نه عذرخواهى از نوع اوّل كه از روى بى‌تفاوتى باشد. ✳️پذيرش عذر نيز صورت‌هاى مختلفى دارد. 1⃣گاهى تنها عذر كسى را مى‌پذيرند، و 2⃣گاهى علاوه بر اين براى او عذرى هم مى‌تراشند و مى‌گويند: من شما را مى‌شناسم. شما كسى نيستيد كه از روى عمدچنين حركت ناپسندى انجام داده باشيد. و 3⃣گاهى علاوه بر پذيرش عذرخواهى به او ياد مى‌دهند كه چگونه عذرخواهى كند. 4⃣گاهى شخص مقابل از او عذر مى‌خواهد و از او دلجويى به عمل مى‌آورد. يعنى انسان معمولى حداكثر عذر را مى‌پذيرد و انسان بالاتر غير مستقيم به او روش عذرخواهى را مى‌آموزد و انسان برتر از آن، خود در عذرخواهى پيش‌قدم مى‌شود و از او دل‌جويى به عمل مى‌آورد. ✳️ انگيزه‌هاى گوناگون پذيرش عذر در بين مردم البته انگيزه‌هاى پذيرش عذر در ميان انسان‌ها متفاوت است، اين انگيزه‌ها عبارتند از: 1⃣ گاهى عذرخواهى كسى به اين اميد پذيرفته مى‌شود كه اگر روزى به او محتاج شود در مقابل پذيرش عذرخواهى او احتياجش را برآورده كند؛ 2⃣گاهى پذيرش‌عذر به‌اين علّت‌است كه ديگرى‌هم عذر او را بپذيرد؛ 3⃣گاهى براى آن است كه رفاقت بين آنان تجديد و تشديد شود و از آن بهره بگيرند؛ 4⃣گاهى براى آن‌كه خداوند گناهانشان را بيامرزد عذر ديگران را مى‌پذيرد. پس در همه اين موارد پاداش بشرى يا الاهى مدّنظر است،ولى خداوند اگر عذر كسى را مى‌پذيرد نه انتظار پاداش و نه توقّع مزدى دارد، بلكه بزرگوارترين كسى است كه بدكاران از او عذرخواهىمى‌كنند. خدايى كه نه‌تنها عذر مى‌پذيرد بلكه به انسان روش عذرخواهى مى‌آموزد و گاهى عجبا و شگفتا: كرم بين و لطف خداوندگار *** گنه بنده كرده است و او شرمسار منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٧۴ الی ٧٧ @RajabTaRamazan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح مناجات شعبانیه ١٨ 🔆اِلهي لا تَرُدَّ حاجَتي وَ لا تُخَيِّبْ طَمَعي وَ لا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجائي وَ اَمَلي؛ خداوندا، حاجتم را نابرآورده نگردان و چشمداشت من را نوميد، و آرزو و اميد من را قطع نكن. ✳️گوينده در اين فراز از مناجات گويا به احساسى دست يافته كه شايستگى آمرزش و رحمت پيدا كرده، با اين بيانات متعدّد و توجّه خود به صفات جمال و رحمت و بخشش الاهى، قابل ترحّم گشته و لذا براى تأكيد درخواست‌هاى گذشته‌اش يك پله بالاتر آمده و مى‌گويد: از اين‌كه توفيق دادى و اين مرتبه از هدايت را شامل حال من كردى من تفأل به خير مى‌زنم و معلوم مى‌شود اراده خيرى داشته و مى‌خواهى مرا عاقبت به خير كنى وگرنه توفيق نمى‌دادى. در حالى كه اگر آسمان‌ها از گناه من مطلع مى‌شدند مرا مى‌ربودند و زمين مرا در درون خويش فرو مى‌برد و دريا مرا در خود غرق مى‌كرد، ولى رسوايم نكردى تا بتوانم در جامعه باقى بمانم، تحصيل علم كرده و از مؤمنان استفاده نمايم. 🔆اِلهي لَوْ اَرَدْتَ هَواني لَمْ تَهْدِني؛ خداوندا، اگر تو مى‌خواستى مرا پست و خوار كنى مرا هدايت نمى‌كردى. ✳️من عدم رسوايى خود را به اين دليل مى‌دانم كه تو نمى‌خواهى آبرويم ريخته شود و مى‌خواهى به راه خير كشيده شوم تا عاقبت به خير گردم. خداوندا، علاوه بر آن‌كه در كنار درياى بى‌كران رحمت تو ايستاده‌ام و اميد برخوردارى از آن رحمت عمومى كه شامل همه مى‌گردد دارم، خصوصيّت ديگرى هم دارم و آن اين‌كه مرا رسوا نكردى و لطف بيش‌ترى در حق من نمودى و به همين خاطر اميدم به تو بيش‌تر است. 🔆إِلهي ما أَظُنُّكَ تَرُدَّني في حاجَة قَدْ أَفْنَيْتُ عُمْري في طَلَبِها مِنْك؛ خداوندا، من گمان نمى‌كنم كه تو مرا از حاجتى محروم كنى كه عمر خودم را در طلب آن سپرى كرده‌ام. ✳️اگر مستمندى درخواستى بكند هركسى به اقتضاى شخصيّت و بزرگوارى و موقعيّت خود به او پاسخى مى‌دهد. اگر مستمند به جاى يك بار، ده بار و صد بار دست نياز دراز كند، انسان بزرگوار همان بار اوّل هم او را بى‌جواب نمى‌گذارد، چه رسد به اين كه به خانه او بيايد، قطعاً او را نااميد نمى‌كند و اگر كسى ده‌ها بار دست نياز به در خانه او بياورد خيلى بعيد است او را نااميد گرداند، چه رسد به اين‌كه عمر خود را صرف گرفتن چيزى از او كرده باشد. انسان خواسته‌هاى زيادى از خداوند متعال دارد و در طول عمرخود دعاهاى زيادى عرضه مى‌دارد، امّا مؤمن از آغاز تكليف كه گناهان او ثبت مى‌شوند و نياز به آمرزش دارد، از خدا آمرزش مى‌طلبد، در نماز شب هفتاد بار استغفار مى‌كند و سيصد مرتبه العفو مى‌گويد و با اين وجود ديگر گمان نمى‌كند خداوند او را از رحمت و آمرزش خود محروم گرداند بلكه كاملا مطمئن است كه با اين تأدّب، مشمول آمرزش و رحمت الاهى قرار گرفته است. 🔆إِلهی فَلَكَ الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دائِماً سَرْمَداً یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ كَما تُحِبُّ وَ تَرْضى؛ خداوندا، پس تو را حمد و ستایش مى‌كنم همیشه و براى ابد و دائم كه همواره در تزاید است و قطع نمى‌شود و آن‌گونه است كه تو دوست دارى و راضى شوى. ✳️مناجات‌كننده، از آغاز كه هیچ راهى به حریم دوست نداشت تا اكنون كه یقین به اجابت درخواست خود دارد، به طور یقینى فاصله‌اى طى كرده، حال آن كه خود را خیلى نزدیك احساس مى‌كند و زبان به ستایش و حمد مى‌گشاید و مى‌گوید: حالا كه مطمئن شدم مرا مى‌بخشى در مقام حمد و ستایش تو برمى‌آیم و پیوسته تو را ستایش مى‌كنم، آن هم ستایشى كه تو دوست مى‌دارى و مى‌پسندى. نه لحظه‌اى و زودگذر است و نه موجب خستگى و ملالت كه آن را رها كنم، بلكه ستایشى است روزافزون. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٧٧ الی ٧٩ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانیه ١٩ 🔆اِلهی اِنْ اَخَذْتَنی بِجُرْمی اَخَدْتُكَ بِعَفْوِكَ. اِلهی وَ سَیِّدی وَ عِزَّتِكَ وَ جَلالِكَ لَئِنْ طالَبْتَنی بِذُنُوبی لاَُطالِبَنَّكَ بِعَفْوِكَ وَ لَئِنْ طالَبْتَنی بِلُؤْمی لاَُطالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ وَ لَئِنْ اَدْخَلْتَنِی النّارَ لاَُخْبِرَنَّ اَهْلَ النّارِ بِحُبّی لَك؛ خداوندا، اگر تو مرا به گناهم بگیرى من هم تو را به عفوت مى‌گیرم، اى خدا و اى سرور من، به عزت و جلالت سوگند، اگر تو مرا به گناهانم مطالبه كنى من نیز تو را به عفوت مطالبه مى‌كنم و اگر تو مرا به خاطر لئامت من مطالبه كنى من نیز تو را به بزرگواریت مطالبه مى‌كنم، و اگر تو مرا به آتش جهنم ببرى من به دوزخیان خواهم گفت كه من تو را دوست مى‌دارم. ✳️مراحلى را كه مناجات‌كننده از آغاز تاكنون طى كرده از نظر بگذرانید و ملاحظه كنید كه چگونه و با چه شیوه‌اى شروع شد و به كجا رسید. براى توضیح این مراحل گوناگون به یك مثال توجه كنید: فرض كنید كه پدرى، گوهرى گران‌بها به فرزندش هدیه داده و براى حفظ آن، سفارش اكید نموده است. ولى فرزند با سهل‌انگارى آن گوهر را از دست داد. چنین فرزندى در مقابل پدر 1⃣ابتدا دچار ترس و وحشتى مى‌شود و خود را سزاوار كیفر مى‌بیند و چاره‌اى جز عذرخواهى ندارد چرا كه زندگى او توسط پدر اداره مى‌شود و به همین خاطر چون جرأت جلو آمدن را ندارد، با رعایت فاصله سر خود را پایین انداخته و آهسته آهسته عذرخواهى كرده كه من نفهمیدم و از دست رفتن گوهر براى تو اهمیّتى ندارد و مى‌توانى صدها برابر آن را به من بدهى. از این به بعد حواسّم را جمع مى‌كنم. 2⃣اگر بداند چگونه احساسات پدر را تحریك كند با سخنانى لطیف و مؤدبانه دل پدر را به خود مهربان مى‌كند و كم‌كم به نزدیك پدر رفته و بعد از عذرخواهى‌هاى فراوان و اظهار خشوع و خضوع، كار به جایى مى‌رسد كه پدر دستى به سر او مى‌كشد و خاطر جمع مى‌شود كه دیگر او را كیفر نخواهد كرد بلكه از سر مهربانى به روى او لبخند نیز مى‌زند. پس ترس او از بین رفته و به امید این كه پدر او را در آغوش بگیرد و پذیراى او شود قدم به قدم جلو آمده و وقتى كه در آغوش او قرار گرفت، باب گفتوگو با پدر را باز كرده و تشكّر مى‌نماید و اندك اندك با حالت ناز و دلال مى‌گوید: پدر جان اگر تو بخواهى مرا به واسطه جرمم مؤاخذه كنى من نیز تو را با بخششى كه دارى مؤاخذه مى‌كنم. اگر بگویى چرا آن جرم و سهل‌انگارى را مرتكب شدى؟ من هم دست به دامن بخشش تو مى‌شوم و مى‌گویم: پس بخشش تو كجا رفت؟ اگر بگویى، كارهاى پَستت چه مى‌شود؟ من هم مى‌گویم: پس بزرگوارى تو چه مى‌شود؟ اگر بخواهى مرا بزنى، من در همان حال كه كتك مى‌خورم به اطرافیان مى‌گویم تو را دوست دارم، و اگر بخواهى مرا به زندان ببرى، به زندانیان خواهم گفت كه من پدرم را دوست دارم. اگر فرزند در ابتدا چنین سخنانى مى‌گفت خیلى دور از ادب و نهایت بى‌ادبى بود، ولى حال كه خودش را در آغوش پدر دیده است، این چنین سخن مى‌گوید.مناجات‌كننده نیز همه این حالات را پشت سر گذارده و اكنون به ناز و دلال پرداخته و مى‌گوید: «اگر مرا به جهنم ببرى به جهنمیان مى‌گویم كه خدا مرا كه دوستش داشته‌ام به جهنم آورده است. آن وقت تو چكار مى‌كنى»؟ اگر كسى در شرایط عادى با خداوند چنین حرف بزند او را توبیخ مى‌كنند كه اى بى‌ادب با این حرف‌ها مستحق عذاب و عقاب بیش‌ترى شدى، ولى وقتى كه خود را در آغوش رحمت الاهى مى‌بیند، لب به غنج ودلال مى‌گشاید. پس یكى از شیوه‌هایى كه در مقام راز و نیاز با خداوند مورد استفاده قرار مى‌گیرد تنها در بیانات اهل‌بیت(علیهم السلام) است و اگر در گفتار منظوم و منثور دیگران، خواه به عربى یا فارسى دیده مى‌شود نقل به مضمون گفته‌هاى آن بزرگواران در صحیفه علویه و صحیفه سجّادیه و دعاهاى امیر مؤمنان(علیه السلام) در مفاتیح الجنان و... مى‌باشد. به تعبیر حضرت امام خمینى(قدس سره) به نقل از یكى از اساتیدشان، دعا قرآن صاعد است و متأسفانه قدر آن دانسته نمى‌شود. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٨٠ الی ٨٢ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانیه ٢٠ 🔆اِلهی اِنْ كانَ صَغُرَ فی جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلی فَقَدْ كَبُرَ فی جَنْبِ رَجائِكَ اَمَلی؛ خداوندا، اگر در مقایسه با اطاعت تو عمل من اندك است، در رابطه با رجاى تو آرزوى من بزرگ است. ✳️گفتیم كه فرزند در آغوش پدر به ناز و دلال پرداخته ولى باید توجّه داشت كه این شیرین‌كارى‌ها و نازها نباید خیلى طول بكشد وگرنه روابط پدر و فرزندى تیره خواهد گشت، بنابراین آن فرزند از گفتار خود كه مى‌گفت: «اگر تو كارهایى بكنى من هم كارهایى مى‌كنم»، خیلى زود برمى‌گردد و به وظایف خود و اطاعت از پدر مى‌پردازد. به همین سبب است كه تعابیر برخاسته از ناز و دلال در مناجات‌ها حجم بسیار اندكى نسبت به سایر مناجات‌ها دارند، چرا كه زیادتر از این مقدار موجب مى‌شود كه نمكین بودن خود را از دست داده و از حدّ ادب خارج شوند. البتّه همان‌طور كه فرزند یك باره خود را در آغوش پدر نمى‌افكند بلكه آرام آرام به این مرحله مى‌رسد، بنده نیز براى رعایت حریم حرمت خداوند باید آرام آرام به حدّى برگردد كه بتواند ادب عبودیّت را مراعات كند. ✳️حال بعد از آن شیرین‌زبانى‌ها بار دیگر به رعایت ادب پرداخته و با نهایت لطافت و ظرافت مى‌گوید: من در انجام وظایف بندگى خودم كوتاهى كردم. اعمالى كه مى‌بایست به عنوان بندگى انجام دهم در مقام مقایسه با آن‌چه كه مقتضاى ربوبیّت تو است بسیار ناچیز و اندك است ولى در عین حال جود و كرم و بزرگوارى كه تو دارى و موجب امیدوارى به رحمتت مى‌گردد، سبب شده است آرزوى من به رحمت تو بسیار شود. پس گرچه عمل من اندك است ولى امیدم بس فراوان مى‌باشد و گویا آن، این را جبران مى‌كند. 🔆اِلهی كَیْفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَیْبَةِ مَحْرُوما؛ خداوندا، چگونه از نزد تو محروم و دست خالى برگردم؟ ✳️خداوندا، حالا كه این‌قدر به لطف تو دل بسته‌ام و امیدوار شده‌ام و نسبت به تحقق آمال و آرزوهایم حسن ظنّ به تو دارم، حال چگونه مرا از خانه‌ات محروم و دست خالى برمى‌گردانى؟ اگر آرزویم برآورده نشود، با آن جود و كرم تو سازگار نیست. درست است كه عمل من كم و اندك است ولى سرانجام امید من به جود توست.مناجات‌كننده از آن اوج دلال، آرام آرام به قوس نزولى بازمى‌گردد و به تواضع روى مى‌آورد. 🔆اِلهی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمْری فی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ اَبْلَیْتُ شَبابی فی سَكْرَةِ التَّباعُدِ مِنْك؛ خداوندا، من عمر خودم را در نادرستى و غفلت از تو نابود، و جوانى خود را در مستى دورى از تو فرسوده كردم. ✳️این فراز، بیان دیگرى از تقویت روحیّه ادب در پیشگاه پروردگار و به جوش آوردن مجدّد دریاى رحمت الاهى و پیدا كردن استعداد و شایستگى درك رحمت خداوند است. خداوندا، به خود نگاه مى‌كنم و به عمرى كه در نهایت شرارت و غفلت و بى‌خبرى گذراندم. البته غفلت‌ها و بى‌خبرى‌ها متفاوتند. امثال ما ممكن است به حال غفلت از گناهان كبیره دچار شویم، ولى كسانى كه در مراتب عالى به سر مى‌برند اگر از آن ژرف‌نگرى كه باید در یاد خدا داشته باشند به هنگام توجّه به زندگى و نیازهاى مادى، كم شود برایشان غفلت به حساب مى‌آید و با توجه به خواسته‌هاى مشروع دنیوى از عمق توجّه به ماوراى ماده و طبیعتْ غافل مى‌شوند. هر انسانى زندگى خود را از ابتداى كودكى تا مدت‌ها با سهو و غفلت مى‌گذراند. غفلت در تمامى عمر مى‌تواند همراه آدمى باشد، به خصوص دوران جوانى كه اوج شادابى و نشاط است، و گاهى انسان را به حالتى دچار مى‌كند كه سبب شرمندگى و پشیمانى خود او مى‌شود. انسان وقتى به مقتضاى طبیعت خود، دچار چنین حالاتى مى‌شود حتى اگر به گناه هم مبتلا نشود باز از پیدایش چنین حالاتى در محضر خداوند شرمنده و خجل مى‌گردد. از این حالت به مستى تعبیر شده است كه گویا عقل انسان در آن حالت درست كار نمى‌كند. پس هر كسى اوج جوانى خود را به یاد مى‌آورد و از كهنه و فرسوده كردن آن افسوس مى‌خورد كه با حالت مستى‌گونه‌اى از خداوند دور شده است. خداوندا، از این حال بى‌هوشى و مستى و بى‌خبرى كه داشتم و مى‌توانستم بیرون بیایم و این كار را نكردم و دلم را متوجه آن راهى كه از تو دور مى‌شد نمودم و به سخط و خشم تو گرفتار شدم. با عمل ناچیزى، عمر خود را به هدر دادم و حال به خود آمده‌ام. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٨٣ الی ٨۵ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانیه ٢١ 🔆اِلهی وَ اَنَا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْكَ مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ اِلَیْك؛ خداوندا، من بنده تو و فرزند بنده تو هستم كه اكنون در پیشگاه تو ایستاده‌ام و به كرم تو توسّل جسته‌ام تا به تو دست یابم. ✳️خدایا! من، پدر، مادر و همه گذشتگان من، غلام و غلام‌زاده تو بوده و هستیم. نه‌تنها من بنده تو كه همه گذشتگان من غلام تو بوده‌اند و مملوكیّت ما تازگى ندارد. حال امیدم به كرم و بزرگوارى توست تا این غفلت‌ها و بى‌خبرى‌ها را جبران كنم و دیگر نمى‌خواهم به آن‌ها برگردم. 🔆اِلهی اَنَا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْكَ مِمّا كُنْتُ اُواجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائی مِنْ نَظَرِكَ وَ اَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْك؛ خداوندا، من بنده‌اى هستم كه از آن حالتى كه با بى‌شرمى با تو روبه‌رو مى‌شدم چنان دور مى‌شوم كه دیگر بر نمى‌گردم و از تو تقاضاى عفو و بخشش مى‌كنم. ✳️تعبیر «اتنصّل» را شاید در هیچ دعایى (جز یك دعاى دیگر) ندیده‌ام. اتنصل از كلمه «نصل» گرفته شده و به معناى رها كردن تیر با فشار شدید از كمان است كه دیگر امكان برگشتن ندارد. در این فراز از مناجات عرض مى‌كنیم: «خدایا من از حالت گذشته خود چنان دورى مى‌جویم كه مى‌خواهم بیرون بپرم و دیگر به آن كمان بر نگردم و این به خاطر قلّة الحیائى است كه در گذشته در محضر تو داشتم». گذشته من به قدرى نامطلوب و خطرناك است كه مى‌خواهم با یك حالت جهش و پرشى چون تیر از كمان رها شده، پرتاب گردم و به حالت بیزارى و تنفر از بى‌شرمى‌هاى گذشته خویش و مستى‌هاى جوانى كه در پیشگاه تو بى‌شرمانه كارهایى را انجام مى‌دادم، برسم. نمى‌خواهم به آن حالت بى‌شرمى گذشته خود برگردم، همانند تیرى كه رها شده و هرگز به كمان برنمى‌گردد. در گذشته چنان غافل و مست و بى‌خبر بودم كه نمى‌توانستم توجّه كنم به اینكه تو حاضرى و زشتى‌هاى مرا مى‌بینى.اینك، از آن حالت برگشته و جبران آن به این است كه از تو تقاضاى بخشش كنم. ✳️ملاحظه نمودید كه انسان چگونه از آن حالت غنج و دلال و نازى كه در آغوش رحمت الاهى داشت، آرام آرام برگشته و به رعایت ادب پرداخته و اظهار شرم و خجالت نموده و این سیر و سلوكْ اندك اندك به حد نصابِ مناجات رسید و گناه‌كار براى خود چاره‌اى جز آرمیدن در سایه بخشش الاهى نمى‌بیند. به یاد دارید كه گفتیم: انسان وقتى در پیشگاه الاهى واقع مى‌شود، نخست مى‌خواهد از خطرات حفظ شود، سپس خواسته‌ها و نیازهاى خود را مطرح مى‌كند و درخواست برطرف شدن گرفتارى‌ها را مى‌نماید، بعد كمالات و فضایل را مطرح كرده تا به مقام قرب الاهى برسد، و این‌ها همه در صورتى است كه بازدارنده‌هاى ابتدایى یعنى آلودگى‌ها برطرف گشته و مطمئن شود كه از آن آلودگى‌ها پاك شده است، مانند ظرفى كه شایستگى آن را پیدا مى‌كند كه در آن شیر یا آب میوه ریخته شود . پس مناجات‌كننده اوج و حضیضى داشت و حال به آن حدّ از نصاب رسیده كه مى‌تواند متن خواسته‌هایش را مطرح كند و براى رفع مشكلاتش راز و نیاز كند. تا كنون ظرف وجود خود را تطهیر كرده، و اكنون آماده دریافت و جذب مهربانى شده است. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٨۶ الی ٨٨ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانیه ٢٢ 🔆اِلهی لَمْ یَكُنْ لی حَوْلٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِكَ اِلاّ فی وَقْت اَیْقَظْتَنی لِمَحَبَّتِكَ وَ كَما اَرَدْتَ اَنْ اَكُونَ كُنْتُ فَشَكَرْتُكَ بِاِدْخالی فی كَرَمِكَ وَ لِتَطْهیرِ قَلْبى مِنْ اَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْك؛ خداوندا، من قدرت نداشتم كه از معصیت و نافرمانى تو فاصله بگیرم جز در هنگامى كه مرا متوجّه محبّت خود نمودى و بیدار ساختى و آن‌گونه شدم كه میل تو بود. پس تو را سپاس مى‌گویم كه مرا در دایره كرمت وارد ساختى و قلبم را از چركهاى غفلتْ پاك نمودى. ✳️ ما هرگاه مى‌خواهیم كارى را از روى اختیار انجام بدهیم، خواه كوچك باشد یا بزرگ، حتماً باید دو عامل در آن دخالت و براى تحقّق آن دو شرط وجود داشته باشد: 1⃣نخست باید نیرویى داشته باشیم كه بتوانیم صرف آن كار بنماییم تا انجام بپذیرد، چنان‌كه اگر جسمى بخواهد از نقطه‌اى حركت كند باید نیرویى بر آن وارد گردد. در افكار قلبى و روحى نیز، نیروى بدنىِ متناسب با آن لازم است هرچند كه ما آن نیروى بدنى را احساس ننماییم. اراده ما مشروط به كاركرد سلول‌هاى مغزى و صرف انرژى است و حتّى باید در روح نیز انرژى ویژه‌اى وجود داشته باشد تا این اراده تحقق پیدا كند، وگرنه فكر همانند جسم ساكنى است كه هیچ نیرویى به آن وارد نشده است و براى حركت نیاز به یك نیروى خارجى، یا دینامیكى و درون جوش دارد. 2⃣دیگر آن‌كه، براى شناخت سمت و سوى حركت به آگاهى نیاز داریم. وقتى كه این دو عامل و شرط وجود داشته باشند انسان مى‌تواند هر كار ارادى را انجام دهد. مثلا اگر كسى بخواهد عبادت ارادى انجام دهد نیاز به قدرت و شناخت دارد و در صورت تحقّق این دو، عبادت نیز قابل تحقّق است. چون از باب تشبیه به مادّیات براى این نیرو باید جایى در نظر گرفته شود، قلب را جایگاه آن مى‌دانیم. همان قلبى كه به تعبیر قرآن «الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» در سینه جاى دارد. این ظرف باید خالى باشد؛ یعنى گرایش به جهت خاصّى نداشته باشد. مثلا وقتى مى‌گویند: «گفتن الله اكبر ثواب دارد» و ما به راحتى آن را مى‌گوییم بدان جهت است كه در قلب ما نیروى متضادّ وجود ندارد و گرایشى بر ترك آن نیست ولى اگر نیروى دیگرى وجود داشته باشد، جلوى آن را مى‌گیرد و آن را خنثى مى‌كند مثل جسمى كه دو نیروى مساوى از دو جهت مخالف بر آن وارد مى‌شود و كه جسم را همچنان در سر جاى خود ثابت نگه مى‌دارد، چرا كه نیروهاى وارده بر اثر تقابل خنثى مى‌شوند و بر آیند آن‌ها صفر مى‌گردد. فرض دیگر آن‌كه، نیرو و گرایش دیگرى نیز در قلب وجود دارد و با نیرویى قوى‌تر، مانع از به فعلیت رسیدن اراده مى‌گردد. مثلا ما علاقه داریم نماز اوّل وقت و یا نافله شب بخوانیم و این گرایش قلبى ما است، ولى میل به استراحت نیروى قوى‌ترى است كه جلو این اراده را گرفته، بنابراین زنگ ساعت را خاموش كرده، دوباره مى‌خوابیم و یا به بهانه‌هاى مختلف از آن گرایش قلبى خود فاصله مى‌گیریم. یا این كه اگر كسى گناهى را آن‌قدر تكرار كند تا به صورت عادت براى او در آمده باشد، یك نیروى قوى قلب او را اشغال كرده و مرتب او را به انجام آن گناه دعوت مى‌كند و نیروى جدید كه همان اراده ترك گناه است، توان مقابله با آن را ندارد و باید خیلى مبارزه كند تا بر آن پیروز گردد. ✅مناجات‌كننده حال خود را چنین ترسیم مى‌كند: یك عمر با غفلت و عادت به زشتى‌ها و شهوات گذرانده و حال، لطف الاهى نصیب او گشته كه توانسته بر نیروى سابق كه بسیار قوى بودند، چیره شود وگرنه همچنان در منجلاب تباهى و فساد دست و پا مى‌زد، به همین خاطر مى‌گوید: خدایا من یك نیروى ابتدایى مى‌خواستم تا دگرگون شوم و نیروهاى پلید قبلى را خنثى كنم و حال نیروى دیگرى مى‌خواهم تا در جهت مطلوب حركت كنم. پس اوّل حول لازم بود تا از دوران قبلى خارج بشوم ولى خودم نداشتم، چرا كه همه نیروهایم را در جهت خلاف و مستى و زشتى صرف كرده بودم، ولى تو مرا بیدار كردى و آن نیرو را به من بازگرداندى تا مزه محبت تو را چشیدم و همه نیروهاى شیطانى و نفسانى را مغلوب و سركوب كردم و این لطفى بود كه تو كردى. پس باید سپاس تو را به جاى آورم كه مرا در حوزه لطف خودت وارد ساختى و قلب من را از آلودگى‌هاى غفلت پاک کردی. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ٨٩ الی ٩٢ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانیه ٢٣ 🔆اِلهی انْظُرْ اِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَكَ وَاسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَاَطاعَك؛ خداوندا، به من نگاه كن، نگاه كسى كه او را ندا كردى و او نیز تو را پاسخ داد، و تو او را به یارى خود فراخواندى و او نیز تو را اطاعت نمود. ✳️براى توضیح این فراز از مناجات، به چند نكته باید توجه شود: 1⃣بیان شد كه زبان مناجات زبان تضرّع، طلب آمرزش و امثال این‌ها است و لحن خاصّى را مى‌طلبد. 2⃣بین ما و خداوند یك سلسله نسبتها است كه همواره ثابت هستند و هیچ تغییرى نمى‌كنند مثل نسبت خالق و مخلوق كه هیچ‌گاه تغییر نمى‌كند. همیشه خداوند خالق و ما انسانها مخلوق هستیم. رازق و مرزوق و امثال این‌ها نیز از نسبت‌هاى غیر قابل تغییرند. نسبت‌هایى هم وجود دارد كه به واسطه تغییر ما انسان‌ها تغییر مى‌كنند. مثلا ما كه شایستگى رحمت الاهى را نداشتیم با تغییراتى مى‌توانیم مشمول رحمت او شویم. پس حال ما تغییر كرد نه رحمت كه همواره در حال ریزش است. پس در حال گناه نسبت بین ما و خدا «رحمت ندادن» و پس از آمرزش نسبت «رحمت دادن» است. 3⃣رابطه بین ما و خدا تكوینى است و تابع قرارداد نمى‌باشد، ما نمى‌توانیم آن را تغییر بدهیم. مانند خدایىِ خدا و مخلوق بودن ما، خداوند تكویناً خالق ماست و هیچ مخلوقى نمى‌تواند این رابطه را تغییر دهد. حتّى خود خداوند هم این رابطه خالق و مخلوق بودن را تغییر نمى‌دهد، چرا كه قدرت به مُحال تعلق نمى‌گیرد و چون محال است كه بشر خدا بشود، پس تغییر این رابطه ممكن نیست. پس خداوند تكویناً پروردگار و خالق و مدبّر و رازق ما است. معمولا اسماى حسنى كه در دعاى جوشن كبیر و امثال آن‌ها (غیر از چند وصف مثل حى و علیم و... كه چه ما باشیم و چه نباشیم خداوند زنده و عالم است) ذكر شده‌اند داراى مفاهیم اضافى هستند یعنى یك رابطه بین مخلوقات و خدا در نظر گرفته شده كه گاهى این رابطه تكوینى و غیر قابل تغییر است و گاهى قراردادى است، یعنى باید با اختیار خود كارى انجام بدهیم تا این رابطه تغییر كند و از خدا مى‌خواهیم كه این رابطه را تغییر دهد. افراد معمولى غالباً كارهایشان هم شامل خوبى‌ها مى‌شود و هم بدى‌ها. مثلا ایمان به خدا و مناجات با او، از كارهاى خوب ما است و خداوند بر اساس حالات مختلف ما، نسبت‌هاى مختلفى با ما دارد. در هنگام اطاعت یك رابطه، و در حال سركشى رابطه‌اى دیگر. ✅در این فراز از مناجات عرض مى‌كنیم: خداوندا، گناهكار هستیم و در عین حالْ ایمان به تو آوردیم. خداوندا! تو مى‌توانى به دو گونه به ما نگاه كنى: یا به گناهانمان نگاه مى‌كنى كه در این صورت ما عاصى هستیم و تو عصیان‌شده، و یا به كارهاى خوب مثل ایمان و اطاعت ما نظر مى‌افكنى كه در این صورت ما مطیع هستیم و تو مطاع؛ خدایا! مانند اهل اطاعت به ما نگاه كن نه اهل گناه. نظر مهر به ما بیفكن نه نظر قهر. در برخى از دعاها مى‌خوانیم: «اُنْظُرْ اِلَیْنا نَظْرَةً رَحیمَة» یعنى كارى كن من شرایطى در خود به وجود بیاورم كه لیاقت نظر مهر تو را داشته باشم. البته همین گفتوگو و مناجات، علامت تغییر حال است؛ تغییر از حالت غفلت و بى‌خبرى به حالت توجّه و اُنس. خداوندا! مى‌توانى در مقام یك عزیز، مقتدر، جبّار و قهّار به یك عبد ذلیل و عاصى نگاهى كنى و مى‌توانى در مقام یك مولاى مهربان و رحمن و رحیم به یك بنده عذرخواه و فروتن و فرمان‌بردار كه در هنگام ندا تو را اجابت و در هنگام فراخوان، تو را اطاعت نموده است، نگاه كنى. به نظر من نادیته اضافه به مفعول است چون متعلق به نظر مى‌باشد، یعنى منظور الیه، كسى است كه نداى تو را اجابت كرده (نه این‌كه نگاه كرده است). تو مرا در قرآن فراخواندى و گفتى: ادعونى و من اجابت كردم. من را به كارى گماردى و من هم اطاعت كردم. البتّه آن كار را با یارى و همراهى تو انجام دادم. مثلا قدرتى كه تو در وجود من آفریدى و یا توفیقى كه مرحمت فرمودى. پس به من از سر خشم نگاه نكن. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ١٠٧ الی ١٠٨ @RajabTaRamazan
شرح مناجات شعبانیه ٢۴ 🔆یا قَریباً لا یَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لا یَبْخَلُ عَنْ مَنْ رَجا ثَوابَه؛ اى خدایى كه نزدیك هستى و از فریب‌خوردگان فاصله‌اى ندارى، و اى بخشنده‌اى كه نسبت به كسى كه امید به پاداشت دارد بخل نمى ورزى. ✳️سال‌ها از او دور بودیم و حالا مى‌خواهیم به او نزدیك شویم. پس باید اسم قریب را به زبان آورد و گفت: اى كسى كه نزدیك به منِ گستاخ هستى من كه جسارت كردم و فریب شیطان خوردم و مقام و عظمت تو را فراموش كردم. و نیز اسم جواد را باید بر زبان آورد و گفت: اى بخشنده‌اى كه حتى نسبت به كسى كه امید ثواب ندارد بخل نمى ورزى. جواد كسى نیست كه تنها به هر كس كه شایستگى دارد چیزى بدهد بلكه به همه، چه لایق و چه نالایق، عطا مى‌كند، زیرا سخن از من رجا ثوابه است نه من یستحق ثوابه. صفت جواد داشتن تو اقتضا مى‌كند كه هیچ‌كس را محروم ننمایى. 🔆اِلهی هَبْ لی قَلْباً یُدْنیهِ مِنْكَ شَوْقُهُ و لِساناً یُرْفَعُ اِلَیْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّه؛ خداوندا، به من قلبى كه شوق آن مرا به تو نزدیك مى‌سازد و زبانى كه صدق آن به سوى تو صعود كند و نگاهى كه حقیقت آن مرا به تو نزدیك گرداند، عطا بفرما. ✳️در این فراز از مناجات سه درخواست به پیشگاه‌الاهى مطرح مى‌گردد: 1⃣قلبى كه اشتیاق به خداوند داشته باشد؛ 2⃣زبانى راستگو و صادق؛ 3⃣نگاهى برخاسته از حق و یا نگرش حق. شاید مى‌توانستیم این سه درخواست خود را به این شكل هم مطرح كنیم: الهى هب لى قلبى شائقا و لسانا صادقا و نظراً حقّاً ولى براى هر كدام از این‌ها وصفى جداگانه گفته شده كه عبارتند از: اوّل) دلى كه شوق آن، انسان را به خدا نزدیك كند. پس نه‌تنها دلى مشتاق نیاز است بلكه شوق آن‌چنان باشد كه موجب نزدیك شدن به خدا گردد؛ دوّم) زبانى كه راست‌گویى آن انسان را به سوى خدا بالا ببرد. پس نه‌تنها زبانى راست‌گو نیاز است بلكه صدق و راستگویى آن باید موجب بالا رفتن به سوى خدا گردد؛ سوّم) نگاهى كه حقیقت آن موجب نزدیكى به خدا شود. پس نه‌تنها نگاه حق نیاز است بلكه حقیقت آن باید موجب تقرب به پیشگاه خدا گردد. و به احتمال قوى منظور از نظر در این‌جا بصیرت است نه نگاه با چشم سر. یعنى نگرش و بینشى داشته باشم كه بینش حقّ او، انسان را به خدا نزدیك گرداند. درخواست اوّل این فراز از مناجات قلب مشتاق به خداست به گونه‌اى كه باعث نزدیكى صاحب قلب به پروردگار گردد. حال باید دید كه شوق به خداوند به چه معنى است؟ آن‌گاه بررسى كرد كه چگونه قلب مشتاق مى‌تواند انسان را به خدا نزدیك گرداند. ✳️برخى گمان مى‌كنند محبّت ورزیدن به خداوند نادرست است و باید به رحمت یا ثواب یا بهشت و یا حداكثر به دوستان خدا محبّت ورزید و چون محبّت به چیزى دیدنى و قابل لذت و اُنس تعلق مى‌گیرد، محبّت به خداوند بى‌معنى است، ولى به دلیل نصّ صریح قرآن كه مى‌فرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا للهِِ» چنین پندارى درست نیست. این همه تعبیرات شگفت‌انگیز در دعاها و مناجات‌ها و به ویژه در دعاى عرفه، جاى تردیدى باقى نمى‌گذارد كه منظور، محبّت ورزیدن به خداوند است و این گمان كه محبّت تنها به محسوسات تعلق مى‌گیرد بى‌جا است. محبّت حالتى است كه خداوند در روح آدمیان نسبت به هر چیز خوبى خواه دیدنى و محسوس و خواه غیرمحسوس قرار داده و بالاترین خوبى‌ها در خداوند جمع است و بالاترین مصداق محبّت، همان محبّت به خداوند است. منبع: کتاب شکوه نجوا - آیت الله مصباح یزدی ره - ص ١٠٩ الی ١١١ @RajabTaRamazan