💠من به همراه شاهرخ و دو نفر دیگر به سمت سنگرهای دشمن رفتیم. جاده ای خاکی در مقابل ما بود. باید از عرض آن عبور می کردیم. آرام و در سکوت کامل به جاده نزدیک شدیم. جاده از سطح زمین بلند تر بود. یک دفعه دیدم در داخل سنگر آن سوی جاده یک افسر دیده بان عراقی به همراه یک سرباز نشسته اند.
🔸افسر عراقی با دوربین📸، سمت چپ خود را نگاه می کرد، آنها متوجه حضور ما نبودند. ما روبروی آنها در اینطرف جاده بودیم.
شاهرخ به یکباره کارد خود را برداشت🔪 از جا بلند شد، بعد هم با آن چهره
خشن و با تمام قدرت💪 فریاد زد: تکون نخور!!
و به سمت سنگر دیده بانی دوید، از فریاد او من هم ترسیدم😊. ولی بلافاصله به دنبال شاهرخ رفتم.
وارد سنگر دشمن شدم. با تعجب دیدم که افسر دیده بان روی زمین افتاده و غش کرده!😳
سرباز عراقی هم دستانش را بالا گرفته و از ترس می لرزید🙂. بالای سر دیده بان رفتم افسری حدود چهل سال بود. نبض او نمی زد، سکته کرده و دم درب مرده بود!😅
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#سالروز_شهادت
#مجموعه_تربیتی_شباب_المهدی💚
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🆔 @shababol_mahdi