eitaa logo
شبهای شهدایی مدافعان حریم ولایت
101 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
261 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌گویند: روزی را صبـــحِ زود تقسیم می‌کنند .. هر جا که هستید سهمِ امـروزتان رزق سُفره‌ی شهــدا ... 🕊
هر روز شهدا میگن : سلام صبح‌ بخیر ...قرارهامون یادتون نره. برای خدا کار کنید و به او توکل کنید ، مثل ما ... صبحتون و عاقبتمون شهدایی☀️
نام و نام خانوادگی: سيد مهدي يحيوي نام پدر: عبد الحسین تاریخ تولد: 1341/1/12 محل تولد: کرج-البرز دسته بندی شهید: ، پاسداران وسربازان ، سرداران و امیران تاریخ شهادت: 1362/1/23 محل شهادت: فکه - شرهانی
زندگي‌نامه سردار شهيد سيدمهدي يحيوي در سال 1341 پا به دنيا گذاشت، او سومين پسر و پنجمين فرزند خانواده بود. از كودكي در دامان پر مهر مادر و توجهات پدر كه همراه با آموزشهاي مذهبي بود، بزرگ شد. از همان سنين كودكي با جلسات مذهبي و مسجد اُنس گرفت. اولين باري كه پا به كلاس گذاشت، در سن 6 سالگي بود. كه همراه با مادرش در كلاسهاي پيكار با بيسوادي شركت ميكرد. بعد از سن 7 سالگي در دبستان مسلم بن عقيل (نورالحكما سابق) مشغول درس شد و تا كلاس پنجم در اين مدرسه درس خواند. پس از اتمام دوره راهنمايي به هنرستان صنعتي كرج رفت. اما به علت ضعفهايي كه در اين دبيرستان بود راهي اصفهان شد و در يكي از هنرستانهاي صنعتي اصفهان مشغول به درس شد. بعد از دورة دوم هنرستان به علت برخي مشكلات مجدداً به كرج برگشت. بازگشت او مصادف بود با شروع انقلاب در ايران، اين دوران با قبل فرق ميكرد. چون دوراني نبود كه فقط به درس فكر كند. او به همراه دوستانش هنرستان را سنگر مبارزه عليه رژيم كردند و به هر نحوي كه بود با توزيع اعلاميه هاي امام، پخش كتاب و عكس و نوار امام ايجاد بي نظمي در شهر، رفتن به تظاهرات چه در تهران و چه در كرج، روزها پشت سرهم ميگذشت. در اين ايام با ايجاد درگيريهايي بين مردم و رژيم و نابوديها به دست رژيم، حال ديگر زمان سازندگي بود. با فرمان امام با تشكيل جهاد سازندگي در آن مشغول به كار شد و به روستاها ميرفت. در اين زمان بود كه دشمنان در غرب كشورمان با آهنگ خودمختاري كُرد شورش كردند. او با عدهاي از دوستان خود بدانجا رفت و براي دفاع از اسلام و انقلاب مشغول به نبرد شد. مدت 4 ماه در تكاب ديگر برادران با دشمنان جنگيد و بعد به كرج برگشت و به عضويت سپاه پاسداران در آمد. با شروع جنگ تحميلي در آبان سال 59 عازم جبهة جنگ شد و بعد از 2 ماه نبرد در آبادان و خرمشهر به كرج بازگشت
♥️🦋شهیدی که در رویای صادقه به جمع اهلبیت(ع) دعوت شد 🌿يكی از دوستانش -كه بعدها شهيد شد- تعريف كرده است: «او زمانی كه به نماز می‌ايستاد، آنقدر با توجه و خلوص نماز می‌خواند كه گويی در دنيا نيست. قنوت و سجده‌هايش طولانی بود. آنقدر در سجده‌هايش گريه می‌كرد كه گاهي از حال می‌رفت. 🌻او در خواب چهارده معصوم عليهم‌السلام را ديده بود كه همه با هم نشسته‌اند و حضرت رسول(ص) او را به جمع خود دعوت كرده بود.» ✨او در شب‌های آخر قبل از شهادت از اينگونه خواب‌ها زياد ديده بود حتی خودش به دوستانش گفته بود كه چگونه و كجا به شهادت می‌رسد. يكي از هم‌سنگرانش نحوه شهادت وی را چنين تعريف مي‌كند: «با هم در سنگر نشسته بوديم و سيدمهدی مشغول نوشتن چيزی بود، اما ناگاه دفترش را بست. گويا به يكباره ياد مطلبی افتاده باشد، به سرعت به سمت بچه‌ها رفت تا به آن‌ها سر بزند و اوضاع را بررسی كند. با هر قدمی كه بر می‌داشت، انگار سبکتر و چهره‌اش نورانی‌تر می‌شد. انگار پرواز می‌كرد. ☀️اولين خمپاره كنار وی افتاد. درست همان مكانی كه خودش گفته بود. دومين خمپاره در كنار سيدمهدي به زمين خورد. خاک و دود بلند شد. همه كسانی كه سيد مهدی را مي‌شناختند و در آنجا بودند، فهميدند چه شد. خمپاره اول يک پاي او را به كلی متلاشی و پای ديگرش را به سختی مجروح كرده بود. گويی با خون خود غسل شهادت كرده بود. درست همانگونه كه خودش گفته بود، به شهادت رسيد.»
🔸قطعه‌ای از بهشت🔸 ♻️«مدرسه‌ای در حصارک است كه معلم تعليمات دينی آن، روزهای سه‌شنبه بچه‌های كلاس را برای خواندن زيارت عاشورا و برنامه‌های مذهبی به امام‌زاده محمد(ع) می‌آورد. 🔆آن معلم برايم تعريف كرد كه من هيچگاه سيدمهدی را نديده و نمی‌شناختم. شبی در خواب ديدم كه قبرشان باز است و صورت ايشان كاملا خيس، به طوريكه آب از ريش‌هايش می‌چكيد و گوشه سمت راست قبرشان نوشته شده بود "قطعه‌ای از بهشت".🌼🍃 ☘فردای آن شب به امامزاده آمدم و آن قبر را پيدا كردم. لازم به توضيح است كه نام ايشان را به صورت ندايی سيد مهدی يحيوی شنيدم. 💐از آن روز به پسر شما سيدمهدی متوسل شدم و زيارت عاشورا را خواندم. در خانه مريضی داشتم كه شفايش غيرممكن بود و با توسل به شهيد سيدمهدی شفا يافت.»
عید سال 79 جمعی از برادران سپاه که از دوستان و همرزمان سید مهدی بودند به منزل ما آمدند. یکی از آنها گفت من خاطره ای از سید مهدی دارم که تا به حال هیچ جا آن را عنوان نکرده ام، چون خود ایشان راضی نبودند تا زنده هستند آن را برای کسی نقل کنم. اما دیگر حالا می توانم بگویم . ما پنج نفر بودیم و روی تپه ای که پایین آن دره مانند بود حرکت می کردیم . آقا سید مهدی هم زمزمه کنان راه می رفت. یک مرتبه دیدم حالش جور دیگری شد و از تپه به پایین سرازیر گردید. به او گفتیم، آقا مهدی کجا ؟ اینجا در معرض تیر مستقیم دشمن هستیم. گفت اشکالی ندارد،من الان می آیم،شما بروید. ده ، پانزده دقیقه ای طول کشید، بعد که آمد بالا به چشمانش نگریستیم دیدیم خیلی گریه کرده و رنگش پریده و چیزی در دستش است. پرسیدیم چی شده، کجا رفتی؟چیزی را که در دستش بود به من داد و گفت: بخوانید ببینید چیست. وقتی گرفتیم دیدیم قرآنی ست، بازش کردیم دیدیم نوشته از شما پنج نفر چهار نفرتان شهید می شوید و آن یک نفری که باقی می ماند باید رسالت شهدای دیگر را به دوش بگیرد و پیامشان را برساند. امضاء ،مهدی این قرآن همیشه در سپاه روی میز کار او بود، منطقه هم که می رفت آن را با خود می برد. ایشان که شهید شد به فکر این قرآن افتادم. به سپاه رفتم و هر چه اتاق ایشان را گشتم از قرآن اثری پیدا نکردم . همه یادگاری هایش را گشتم اما قرآن را نیافتم. گویی مهدی زهرا (عج) با بردن سید مهدی، قرآن یادگاریش را نیز با خود برده بود .
کرامت های شهید 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساعت یک دو نصفه شب بود . صدای شُرشُر آب می آمد . توی تاریکی نفهمیدم کی است . یکی پای تانکر نشسته بود و یواش ، طوری که کسی بیدار نشود ، ظرف ها را می شست . جلوتر رفتم ، حاجی بود . ؛
چندتا کتاب تکرار نشدنۍ در مورد دلیری‌های زن‌های زمانِ جـنگ .. 💌 تنھا گریه کن تو این کتاب، تصویری کوتاه و مختصر ولی پر مَـعنا از یه عمر زندگۍ زنی می‌خونید که تو راه انقلاب از هر چی که داشت دریغ نکرد و یـھ نماۍ کلی از یه زن مجـٰاهد و جسور نشون می‌ده که اتفاقا نقش پر رنگی هم تو پیروزۍ انقلاب داشت. 💌 فرشته‌ها هم عاشق می‌شوند داستان در مورد دختریه که عـشق ִֶָ پاک خودش رو تو جامعه‌ی امروزی و با شرایط سخت با «تقوا و خواستن از خدا» بہ دست میاره. 💌 حوض خون روایت رخت‌شویی زن‌های اندیمشک وسط جنگ، که با خون و تیکہ‌هاۍ بدن رزمنده‌ها و شهدا روبه‌رو شدن ! ~ رهبر انقلاب یہ بار از این کتاب اسم بردن ..
۱. حلّال مشکلات 💢شهید ابراهیم هادی همیشه می‌گفت؛ بعد از توکل به خدا توسل به حضرات معصومین مخصوصاً حضرت زهرا سلام الله علیها حلال مشکلات است. کتاب سلام بر ابراهیم جلد ۱ ص۱۶۳
🔴 هم رفیق.... شهید سید رضی از فرماندهانی بود که سالها بصورت گمنام در کنار حاج قاسم سلیمانی علیه داعشی ها و اسرائیل جنگید...
‌ رنج‌ در‌ دنیا‌، مفتاح‌ گنج‌ است.. :) - شهید آوینی
من هم مثل همه شما جوانی هستم که آرزوهایی دارم اما محبت سیدالشهدا و پیروی از رکاب او بر دلم چیره شد و مرا شیفته شهادت کرد .. _شهید جهاد عماد مغنیه ..‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥معراج شهدا / وداع با پیکر ۵ تن از شهدای حملات اخیر رژیم صهیونیستی 🔹پیکرهای مطهر شهدای حمله اخیر رژیم صهیونیستی در سوریه بر روی دستان مردم تهران 🔹در حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به محل استقرار مستشاران ایرانی، متأسفانه ۵ نفر از نیروهای ایرانی به شهادت رسیدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از شهدای اتباع اهل سنت حادثه کرمان... زنجیر هیأت امام حسین هنوز در خانه‌اش آویزان بود میگفتند دائم می‌رفت هیأت... هرسال زیارت امام رضا میرفت و ماهم به برکت او به زیارت مشهد می‌رفتیم.. شهید محمد قاسم احمدی ✨هر هفته می‌رفت زیارت حاج قاسم و گاهی اوقات از استاد کارش برای رفتن به گلزار شهدا مرخصی میگرفت. خواهرش میگفت از معرفت تو خانواده نظیر نداشت. باباش میگفت محمد قاسم چند نوبت از من خواسته بود هر وقت از دنیا رفتم منو نزدیک مزار حاج قاسم دفن کنید. ✨خیلی اهل نذر دادن و کمک به بقیه بود و به مادرش میگفت که اگه یه جایی کمک میکنین کسی نباید بفهمه فقط خودت باید بدونی و به مادرشم میگفته من اگه جایی کمک میکنم شما نباید بدونین. خیلی دست و دل باز بوده. خواهرش میگفت اگه ۱۰_۲۰ تومن فقط پول تو جیبش داشته و تو خیابون کسی ازش درخواست کمک میکرده همون پول رو بهش میداده. خواهر کوچیکه محمدقاسم خیلی دلتنگ داداش بود کفشها و لباسهای خون آلود و زنجیرهای هیئتی محمد قاسم رو گذاشته بود داخل دکور خانه... روایت حادثه کرمان از خانواده‌های شهدا
جنگیدن در راه خـدا خستگی ندارد! اگــر خستــه شدیم ، احـتمالا چــیزی‌غیر خدا ، قاطی قضیه است! دیدگاه من‌ این‌نیست‌ که‌ باید در جنگ پیروز شویم ؛ مسئله ، انجام وظیفه است ! -شهید‌حسن‌باقری/غلامحسین‌افشردی
برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید... دور آن بچرخید این خیمه اگر آسیب ببیند...