6.الارشاد للمفید، جلد 2، ص 43 - اعلام الوری، ص 225 - اخبارالطوال، ص 233 - تاریخ الطبری، جلد5، ص 359 - الفتوح، جلد 5، ص 39 - منتهی الامال، جلد 1، ص 730 - وقعه الطف، ص 73
7.الارشاد للمفید، جلد 2، ص 44 – اعلام الوری، ص 225 – مثیر الاحزان، ص 32 – تاریخ الطبری، جلد5 ، ص 367 – الفتوح، جلد 5، ص 41 – مقاتل الطالبین، ص 100
8.الارشاد للمفید، جلد 2، ص 44 - منتهی الامال، جلد 1، ص 731 - اعلام الوری، ص 224 - تاریخ الطبری، جلد 5 ، ص 359- الکامل فی التاریخ، جلد 4، ص 24 - الفتوح، جلد 5، ص 39 - مقاتل الطالبین، ص 101 - وقعه الطف، ص73
9.الارشاد للمفید، جلد 2، ص 48 – تاریخ الطبری، جلد 5 ، ص 365 – مثیر الاحزان، ص 33 – تاریخ الطبری، ص 365 – الکامل فی التاریخ، جلد 4، ص 28
10. الارشاد للمفید، جلد 2، ص 45 - تاریخ الطبری، ص 359 – الکامل فی التاریخ، جلد 4، ص 40 - الفتوح، جلد 5، ص 40 - وقعه الطف، ص 73
11. مناقب ابن شهر آشوب، جلد 4، ص99 _ مثير الأحزان، ص 32 _ مقاتل الطالبيين، ص 99 _ جلاالعیون، ص 612
12.الارشاد للمفید، جلد2، ص 46 - تاریخ الطبری، جلد 5 ، ص 364 - منتهی الامال، جلد اول، ص 733 - وقعه الطف، ص 76
13.الارشاد للمفید، جلد 2، ص 47 - مثیر الاحزان، ص 32 - الفتوح، جلد 5، ص 46 - منتهی الامال، جلد 1، ص 733 - وقعه الطف، ص 80
14.الارشاد للمفید، جلد 2، ص 52 - اعلام الوری، ص 227 - ترجمه تاریخ ابن خلدون، جلد 2، ص 33 - تاریخ الطبری، جلد 5 ، ص 368 - الکامل فی التاریخ، جلد 4 ، ص 30 - الفتوح، جلد 5، ص 49 - مقاتل الطالبین، ص 103 - وقعه الطف، ص 83
15. الارشاد للمفید، جلد 2، ص 53 – اعلام الوری، فضل بن حسن طبرسی، ص 227 – اخبارالطوال، ص 238 – الکامل فی التاریخ، جلد 4، ص 31 – الفتوح، جلد 5، ص 49 – مقاتل الطالبین، ص 103
16.الارشاد للمفید، جلد 2، ص 54 - اعلام الوری، ص 227 - تاریخ الطبری، جلد 5 ، ص 371 - مقاتل الطالبین، ص 104 - وقعه الطف، ص 83 - منتهی الامال، جلد 1، ص 739
17.الارشاد للمفید، جلد 2، ص 55 - وقعه الطف، ص 84 - منتهی الامال، جلد 1 ص 740 - اعلام الوری، ص 228 - اللهوف، ص 54 - مثیر الاحزان، ص 36 - الکامل فی التاریخ، جلد 4، ص 32 - الفتوح، جلد 5 ، ص 50 . که این منبع نام فرزند طوعه را اسد ذکر کرده است - مقاتل الطالبین، ص 105
18.الفتوح، جلد 5، ص 54 - مروج الذهب، جلد 3، ص 58 - مقاتل الطالبین، ص 106
19.جلاالعیون، ص 726 - منتهی الامال، جلد 1، ص 744
20.جلاالعیون، ص 619
21. اللهوف، ص 55
22.الفتوح، جلد 5، ص 54 - الارشاد للمفید، جلد 2 ، ص59 - مقاتل الطالبین، ص107
23.الارشاد للمفید، جلد2، ص 61 - تاریخ الطبری، جلد 5، ص 367 - الفتوح، جلد 5، ص 55 - مقاتل الطالبین، ص 108 - منتهی الامال، جلد 1، ص 748 - جلاالعیون، ص 830 - وقعه الطف، ص 89
24.اللهوف، ص 57 - جلاالعیون، ص 830
25.الارشاد للمفید، جلد 2، ص 63 - مثیر الاحزان، ص 37 - اخبارالطوال، ص 241 - الامامة والسياسة، جلد 2، ص 10 - تاریخ الطبری، جلد 55 ، ص 376 - الکامل فی التاریخ، جلد 4، ص 34- الفتوح، جلد 5، ص 57 - مقاتل الطالبین، ص 108 - وقعه الطف، ص 89 - جلاالعیون، ص 831 - منتهی الامال، جلد 1، ص 749
26.مقاتل الطالبین، ص 10
27. الارشاد للمفید، جلد 2، ص 63 - تاریخ الطبری، جلد 5 ، ص 378 - الکامل فی التاریخ، جلد 4، ص 35 - مروج الذهب، جلد 3، ص 60 - مقاتل الطالبین، ص 109 - جلاالعیون، ص 831 - منتهی الامال، جلد 1، ص 751 - اللهوف، ص 31
28. منتهی الامال، جلد 1، ص 751 - جلاالعیون، ص 832 - اللهوف، ص 58
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم
و علی الخصوص شهید راه امام حسین
💠 مسلم بن عقیل 💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج و شهادت ✨
💐🌷🌺🌹🌸🌻🌺🌹🌸💐🌺
🔹عید غدیر نزدیک است.
🔸میدانیم که واقعه عاشورا نتیجه فراموشی غدیر است.
✅میتوانیم به اندازه توان خودمان احیاگر غدیر باشیم.
❇️کارهای ساده ای است که از عهده همه بر میآید مثل :
💐لباس نو و سفید پوشیدن
🌷عطر زدن
🍀تغییر عکس پروفایل در فضای مجازی
🌹شادکردن دل مومنان ، هدیه و عیدی دادن ، وسعت بخشیدن به خانواده
🌻قرائت خطبه غدیر فردی و دسته جمعی
🌸تبریک گفتن به یکدیگر
🌺گناه نکردن به احترام این روز
🌼تاسیس ایستگاه های صلواتی و معرفتی(توزیع کتاب ، گل ، شربت ، شیرینی و شکلات)
💐اطعام فقرا و اطرافیان
🌷نوشتن جمله های زیبا پشت شیشه خودرو ها
🌹به راه انداختن کاروان های شادی در شهر که علاوه بر تاثیر زیاد هزینه اندکی دارد
🔹فاطمه سلام الله علیها در راه اثبات غدیر و ولایت از همه ی هستی خود گذشت بیایید ماهم فاطمی باشیم.
⛔️دقت داشته باشیم که غدیر باید موجب اتحاد هرچه بیشتر مسلمانان باشد و تمام اقدامات باید در جهت روشنگری و با محبت صورت گیرد.
به امید گوشه نگاهی...
🌹🕊 #زیارتنامهیشهدا 🕊🌹
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیما لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم. فَاَفُوزَمَعَکُم
#زندگینامه
#شهید_سردار_ناصر_بهداشت
به تاريخ ۲۵ تير ماه ۱۳۴۰ در خانه ای محقر ولی پر از مهر وصفا و يکرنگی و در سيد محله قائمشهر ،کودکی ديده به جهان گشود که "ناصر" نام گرفت. او از همان کودکی در رفتارش متواضع و با وقار بيشتری نسبت به بچه های هم سن وسالش برخورد می نمود و مسائل را خوب درک می کرد و حتی در بازی های کودکانه از دروغ گريزان بود.
ناصر"در سن شش سالگی پا به مدرسه نهاد و همواره متانت در رفتارش زبانزد اولياء مدرسه بود. از بيکاری و اتلاف وقت بيزار بود و سعی داشت در نزد آشنايان پدر،کاشی کاری و بنايی را بياموزد و مزدی را از اين بابت دريافت نموده و به افرادبی بضاعت بدهد...
ايشان زمانی که وارد دوران راهنمائی شد ،به شدت از اختلافات طبقاتی جامعه رنج ميبر د و دوست داشت هر چه دارد به بينوايان اهداءنمايد وبه بچه هايی که از نظر درسی و مالی ضعيف بودند،کمک درسی و مالی نمايد.
او پس از طی اين دوران وارد هنرستان شده در رشته راه و ساختمان مشغول به تحصيل شد و به دليل علاقه زياد به اين رشته "شاگرد ممتاز"محسوب ميشد.
ايشان در سالهای اوج مبارزه ملت مسلمان ايران با رژيم منحوس پهلوی همواره در راه اين مبارزات تلاش می نمود و يک لحظه آرام نمی نشست تا اينکه انقلاب شکوهمند اسلامی ايران به پيروزی رسيد و او که عاشق امام (ره)بود،همراه با اولين گروه به عضويت سپاه پاسداران در آمد و در صف سبز پوشان انقلاب اسلامی قرار گرفت.
#ادامهی_زندگینامه
#شهید_سردار_ناصر_بهداشت
نا گفته نماند که شهید همپای انقلابیون گرمابخش مبارزات در مسجد پرطپش صبوری قائمشهر بود. پس از پیروزی انقلاب نیز، با توجه به موقعیت ویژه شهرستان قائمشهر و فعالیت گروه های ضد انقلاب، شهید بهداشت یکی از عناصر اصلی مبارزه با این گروه ها بوده است. ایشان در فاصله زمانی ۶۰- ۵۹ مسئول یکی از تیم های عملیاتی در سپاه قائمشهر بود.
فعالیت در پادگان شیرگاه جز کارهای اصلی و ویژه شهید در این ایام بود. آموزش نیروهای تحت امر و آماده سازی آنها برای مقابله با گروه های معاند و همچنین اعزام به جبهه دغدغه شبانه روزی شهیدبهداشت در این سالها بود.
"سردار شهيد ناصر بهداشت"با آغاز جنگ تحميلی به مناطق عملياتی اعزام شد و در مسئوليت های مختلف با دشمن بعثی به مبارزه پرداخت و در اين راه بارها مجروح شد ، اما جراحات وارده مانع از ادامه مبارزه نشد و همچنان در خط مقدم جبهه،حضوری چشم گير داشت .
شهید نماینده منطقه۳ در مریوان بود. ايشان پس از مدتی ، بدليل نشان دادن لياقت ، شجاعت و درايت نظامی ، از سال ۱۳۶۱فرماندهی گردان حمزه سيد الشهداء لشکر ویژه ۲۵ کربلا عليه السلام را پذيرفت و عاشقانه در مسئوليت جديد با نيرو های تحت امرخويش حماسه ای بزرگی را رقم زد
#ادامهی_زندگینامه
#شهید_سردار_ناصر_بهداشت
وقتی ناصر به مرخصی می آمد؛ بارها خودم شاهد بودم چندين خانواده بی بضاعتی که در محل بودند و شرایط مالی، کفاف زندگيشان را نمی داد و حتی منزل و سرپناهی نداشتند.ناصر با چند تا از بچه های مسجد صبوری می رفت برای ساخت اسکان آنها، بنایی می کرد. از همان بدو پيروزی انقلاب که بحث جهاد مطرح بود به عنوان يک نيروی جهادی برای خدمت رسانی و خدمات دهی به مستمندان و مستضعفین دائماً در حال تلاش و تکاپو بود.
واقعا برای بچه ها دوست داشتنی بود . بچه ها خيلی دوستش داشتند و بهش علاقه خاصی داشتند ولی ناصر بعنوان يک فرمانده هيچ وقت ادعا نداشت که يک فرمانده ست و اين قدرت فرماندهيش رو بعنوان يک ابزار قدرت و فخر فروشی و خود نمائی به هیچ وجه استفاده نمی کرد. بارها خودم شاهد بودم که اگر همرزمانش مجروح يا شهيد می شدند فرسنگ ها راه دور رو طی می کرد برای تسلی دادن به خانواده آن شهيد يا آن رزمنده يا آن مجروح...
🌷🍃🌷
🍃🌷
🌷
روایتی از سردار حاج اکبر خنکداراز نحوه شهادت ناصر
نماينده منطقه ۳در مريوان بود همزمان با عمليات محرم بود که بعنوان فرمانده گردان حمزه در لشکر بودند تا زمانی به شهادت رسيدند.
در چندين عمليات همراه شهيد حضور داشتم .در عمليات والفجر ۴ بود که شهيد به مجروحيت رسيدند.در عمليات والفجر ۶ هم با شهيد حضور داشتم و بحث پيدا کردن جنازه شهيد هم پيش آمده بود...
#شهید_ناصر_بهداشت
🌷
🍃🌷
🌷🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷
🌷
غصه دار مادر پهلو شکسته
در سال ۱۳۶۳ ،يک روز که با تويوتای گردان،بهمراه سردار شهيد "بهداشت" بطرف خط مقدم حرکت کرديم ،از من سؤال کرد :حاجی !برای دخترت چه اسمی انتخاب کردی ؟گفتم «کوثر» چشمان او با شنيدن نام «کوثر» پر از اشک شد و مخفيانه گريه مي کرد.گريه های مخفيانه اش پس از چند لحظه ای آشکار شد و در حالي که زمزمه «يا زهرا يا زهرا !...» بر لب داشت ،اشک می ريخت و گاهی نيز چنين میگفت :«حاجی !چه اسم قشنگی!»و آنجا بود که براي مظلوميت زهرای اطهر سلام الله عليها گريه مي کرد و مرثيه مي خواند وعاشقانه برای مادر پهلو شکسته اش اشک ميريخت.
به نقل از : حجةالاسلام دکتر مسرور
#شهید_ناصر_بهداشت
🌷
🍃🌷
🌷🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷
🌷
"عروس شهادت را در آغوش گرفت"
شب خواستگاری وقتی پای صحبت به جزئيات مراسم و ازدواج کشيده شد مادرم از ناصر پرسيد که برای مراسم عقد عروس چه لباسی بر تن کند ؟
شهيد بزرگوار در جواب مادرم فرمودند:
لباسی که بتواند در روز تشيع جنازه من هم همان را بپوشد...
به نقل از: همسر شهید ناصر بهداشت
🌷
🍃🌷
🌷🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷
🌷
#خاطره
ايشان علاقه زيادی به ولايت و رهبری داشتند...
بعد از ازدواج ما ،ايشان به تهران رفتند تا با امام ملاقات کنند . اما در آنجا به او اجازه ديدار را از نزديک ندادند ولی او با اين وجود دو روز تمام در پشت درب بيت رهبری بدون آب و غذا نشستند تا اينکه يکی از ياران امام نزد امام رفتند وبه او گفتند که يک بسيجی برای ديدن شما آمده و دو روز است که برای ملاقات خصوصي پافشاري کرده و پشت درب مي نشيند . امام دستور داد:که او را نزد امام ببرند . ناصر موفق شد با امام ملاقات خصوصي داشته باشد . امام سر ناصر را بوسيد و سخنی زير گوشش گفت: که شهيد آن را به هيچ کس نگفت.
ناصر بهترين رزمنده در جبهه معرفي شد و از امام جمعه ی اهواز انگشتری هديه گرفت .که روي عقيق آن نوشته بود:
روح منی خمينی بت شکنی خمينی
به نقل از : همسرشهیدناصربهداشت
🌷
🍃🌷
🌷🍃🌷
اول کربلا بعد مکه...
وقتی برای رفتن به حج او را انتخاب کردند معاونش شهيد شير سوار را به جای خود روانه کرد زمانی که دليلش را پرسيدم گفت:دوست دارم اول کربلايی شوم عشق حسين دست بردار نيست اول کربلايی بعد اگر خدا خداست حاجی شوم و چه زيبا به ديدار مولايش حسين (ع) شتافت و به ندای «هل من ناصر ينصرنی» پاسخ داد...
روزی ژاکت پشمی تازه ای راکه مادر برايش بافته بود و برای اولين بار به تن کرده بود به دوستش هديه کرد. وقتی به خانه آمد خودش خيلی سردش شده بود از مادر عذر خواهی کرد و گفت ديدم او لباس گرم و مناسبی ندارد لذا اين ژاکت را که دوستش داشتم به او دادم من باز هم لباس گرم دارم و آنها را می پوشم...
کلاس سوم بود که از پدرش خواست تابستانها راسر کار برود و کار ياد بگيرد از بيکاری و بطالت وقت بيزار بود و نزد آشنايان پدرکاشی کاری و بنايی و غيره را آموخت و مزدی راهم که می گرفت دوست داشت به افراد بی بضاعت بدهد...
#شهید_ناصر_بهداشت
#خاطره
در محوطه گردان بهمراه «سردار شهيد بهداشت»ايستاده بوديم .در همين هنگام يکی از برادران که از مرخصی برگشته بود ،رو به من کرد و گفت :«پدرت بيمار است ،پيغام داد که به شهر بر گردی». من گفتم :«ان شاءالله چند روز ديگر مرخصی می گيرم و می روم».
سردار بهداشت که ناظر بر گفتگويمان بود گفت:«چند روز ديگر نه همين الآن به ديدن پدرت برو ». چند لحظه مکث کردم و گفتم:«برادر من تازه آمدم !ان شاءالله چند روز ديگر بر ميگردم ».هنوز حرفم تمام نشده بود که او گفت :«من فرمانده تو هستم . به تو می گويم:بخاطر احترام به پدرت،همين الآن به مرخصی برو». به هر حال به خانه بر گشتم و وقتی ماجرا را براي پدرم باز گو کردم با آن حال بيمارش به ترمينال رفت و بليطی تهيه کرد و به من داد و گفت :«پسرم برايت بليط گرفتم . فردا صبح دوباره به جبهه برو و سلام مرا به"بهداشت" برسان و بگو خداوند خيرش بدهد و من هميشه برايش دعا می کنم ».
#شهید_ناصر_بهداشت
#بخشی_از_وصیتنامه
#شهید_ناصر_بهداشت
پروردگارا با قلبی خالی از علائق دنيا به سويت آمده ام می خواهم همچون عاشقانت به لقائت بپيوندم... خدايا بار گناهانم زياد است از تو عاجزانه درخواست می کنم که از سر چشمه لطف و کرمت بر من ببخشايی ،ببخش بر من که در زندگانی نتوانستم آنگونه که شايسته است،تو را پرستش کنم و اينک می روم که با رزم بی امان با کفار از ارزشهای انسانی دفاع کنم و گوش به ندای قرآن بدهم...
مي روم تا امام زنده بماند و همچنان جلودار کاروان باشد. ميروم تا قلب خود را از عشق خدا پر کنم و با ياد او روحم را آرامش دهم...
#شهید_ناصر_بهداشت