ོ شَبیهِ اَبر...
و #ارتداد هم به پایان رسید...
#یهجرعه_کتاب
☕️
سکوت همیشه به معنای آرامش نیست
سکوت گاهی خیز برداشتن برای پریدن و نفس گرفتن برای فریاد کشیدن است...
#ارتداد
@Shabih_ABR
♥️☁️...
طالب جنت شدم نه محض ناز و نعمتش
آرزو دارم ببینم آب مینوشد حسین
_ مرضیه نعیم امینی
@shabih_abr
مجبور بودم واسه یه پروژه ای کتاب علی و بخونم
چند ساعتی بیشتر طول نکشید که در قلبم و اروم باز کرد، اومد و نشست و نفس کشید...
♥️
علی برای من یه تکیه گاه و پناه خاصیه
علی همون برادر بزرگتریه که وقتی یه اشتباهی و انجام دادم، ازش کمک خواستم، دستم و گرفت و کمکم کرد...
علی با همون سنگ مزار سفیدش دریای پرتلاطم زندگی من و اروم کرد 🌊
همونقدر اروم که میخواستم...
علی غیرت مرده تو تهران و بیدار کرد...
علی...
شاهرگش رفت تا اشک به چشم یه دختر نشینه
علی حنجرش رفت تا صدای ازار و اذیت به گوش دخترای ایران نرسه...
علی، مرد بود 💚
اگه علی نبود نمیدونم من الان کجا بودم ✨
داداش شهادت مبارکت باشه :)
به قول یکی
ای دورت بگردم من برار 🙃
@shabih_abr
part09.mp3
7.62M
🌒 آن سوی مرگ...
"تجربیاتی از عالم پس از مرگ"
📗قسمت ۹
@shabih_abr
ینی من نیاز دارم به کسی که 7 صب
زنگ بزنه به گوشیم تا بیدار شم 🙁
بعدم ی رب مخم و به کار بگیره که سرحال شم😃
بعدش بره بخوابه و منم کارام و بکنم 😎
همیشه وقتی وارد بهشت زهرا میشدیم
حسین جزء اولینایی بود که میرفتیم پیشش...
🕊
اولا میدیدم شلوغه میرفتیم ما ام زیارت میکردیم ولی چن وقت که گذشت مهر حسین افتاد به دلمون و اجازه داد همیشه بریم و با عشق زیارتش کنیم
♥️
کنار حسین همه چی ارومه، خودش، سنگ مزارش، گلای همیشگی روی مزارش...
حسین آرومه...
هنوز صدای مداحیات تو گوش خیلیا میپیچه داداش، هوامون و تو طوفانای زندگیمون داشته باش، خیلی دوست داریما :)
شهادتت مبارک 💔
هیش
گوش بده! آسمون میخنده از این که تو رو تو بغلش داره :) ☁️...
@shabih_abr
جا داره از همین تریبون ذوقم رو بابت فیلم آن بیست و سه نفر اعلام کنم 😁
که اومده بیرون
ولی کور شود ذوق آن کسی که به اندازه ٢ ماه درس دارد 😐 و یک صدمش و فقط خوانده است 😑
بسم الله
و بالاخره #ارتداد
✌️🏻
در «ارتداد»، داستان از اوج شروع می شود
و خواننده از شنیدن خبری شوکه می شود،
او ما را به 22 بهمن 57 برده اما نه آن 22 بهمنی که انقلاب پیروز شد! بلکه یک 22 بهمن سیاه و خون آلود...
22 بهمنی که رنگ و بویی از پیروزی ندارد، سیاه تر از 17 شهریور...
💔
حالا شنیدن قصه هم جذاب است و هم غیر قابل تصور، در جای جای کتاب خودت را در خیابان های تهران تصور میکنی؛
در شرایطی که هنوز ده روز از جشن عمومی ورود امام به میهن نگذشته، عزادار شده است.
مردم تمام امید خود را نابود شده می بینند و شیرینی پیروزی در کام آنها تلخ شده است.
🖤
راوی قصه، مرد عاشقی است که عاشقانه های زندگی اش در دل این تاریخ معکوس رقم می خورد و حالا در جایی از تاریخ ایستاده که هیچگاه رخ نداده اما به ما نهیب می زند که ممکن بود امروز در جایی شبیه آنجا که او قرار گرفته، ایستاده بودیم...
پس،
خوندنش ضرری نداره :)
و خدارو شکر
که انقلاب پیروز شد🇮🇷
حرفی بود در خدمتم
مخلص
#معرفی_کتاب
@shabih_abr
هر طور ک شده فردا صبح زود از خواب بیدار شو
تا از کل روز استفاده مفید ببری🦋
بشین فک کن چند درصد کارات و کردی
چند درصد مونده 😶
فردا شده ١ درصد تلاشت بیشتر باشه...
ོ شَبیهِ اَبر...
بسم الله و بالاخره #ارتداد ✌️🏻 در «ارتداد»، داستان از اوج شروع می شود و خواننده از شنیدن خبری شوک
خدایی چقد عکسش خوب شد
انتظار نداشتم انقد خفن بشه😂
مگر این که خودم تعریف کنم از خودم 😐
بله!؟امرتون 😂
شب که میشه
گوشیت و بزار رو حالت پرواز ✈️
یا خاموشش کن ( اگه زنگش و نمیخوای)
یه لیوان نوشیدنی گرم ☕️
مثل شیر یا آب ولرم و یکم نبات
یا حتی یه دمنوش آرام بخش 😌
درست کن بزار کنار دستت
یه کتاب بردار
زیر نور ملایم اتاقت، جرعه جرعه به جسم و روحت
آرامش تزریق کن
بعدش به قول بچه های کانال:
رو سمت راست بدنت بخواب که خوابت سبک تر باشه و راحت تر بیدار بشی
کم کم ذکر بگو و ساعت بیدار شدنت و مجسم کن توی ذهنت 🦋...
تا فردا بتونی یه زندگی و بندگی خوبی و بسازی✨
@sHabiH_abr