#عاشورایحسینی
#هشتمصفر
#نویسنده_مریمالساداتچاوشیزاده
نقل شده که روز اول ماه سفر سر مقدس حسین بن علی(ع) را وارد شهر دمشق کردند، وقتی به نزدیک دمشق رسیدند جناب ام کلثوم(س) نزد شمر ملعون رفت و گفت: من ۲ حاجت نزد تو دارم. گفت: حاجت تو چیست؟ فرمود: وقتی خواستی ما را وارد شهر کنیم از دروازهای ببر که مردمان ما را کمتر نگاه کنند دیگر آنکه سرهای شهدا را از بین محامل بیرون برده و جلو ببرند تا مردم به تماشای آنها مشغول شوند و ما را کمتر نگاه کنند چرا که ما رسوا شدیم از کثرت نظر کردن مردم به ما.
شمر ملعون وقتی تمنای او را دانست دستور داد خلاف مراد او انجام دهند دستور داد آنان را از دروازه ساعات که همه رفت و آمد داشتند عبور دهند تا مردم بیشتر آنها را نظاره کنند و سرهای شهدا را میان محامل و شتران باز دارند.
فردی به نام سهل بن سعد میگوید: من در سفری وارد دمشق شدم دیدم بازارها را آیین بستهاند، پردهها را آویختهاند، مردم زینت بسیار کردهاند دف و نقاره و انواع سازها مینوازند با خود گفتم: امروز عید اینهاست پرسیدم: مگر در شام عیدی است که نزد ما معروف نیست؟ گفتند: این فرح و شادی برای آن است که سر مبارک حسین بن علی(ع) را از عراق برای یزید ملعون به هدیه آوردهاند گفتم: سبحان الله سر امام حسین(ع) را میآورند و مردم شادی میکنند!
خود را به دروازه ساعات رساندم دیدم سواری میآید و نیزه در دست دارد به سری بر آن نیزه نصب کرده است شبیهترین مردم است به رسول اکرمﷺ پس زنان و کودکان بسیار بر شتران برهنه سوار کرده میآورند نزدیک یکی از آنها رفتم پرسیدم: کیستی؟ گفت: من سکینه دختر امام حسین(ع)
گفتم: من از صحابه جد شمایم اگر خدمتی داری به من بفرما که انجام دهم گفت: به این بدبختی که سر پدر بزرگوارم را میبرد بگو از میان برود سهم گفت: نزد آن ملعون رفتم و ۴۰۰ دینار طلا را دادم تا آن کار را و روایت شده وقتی خاص درها را مصرف کند به سنگ سیاه تبدیل شده و بر هر طرف آن همان آیاتی که بر دهمههای خولی بود نوشته شده بود.
* اَللّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْیانَ وَ مُعاوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ *
ادامه دارد ... .💯
@shabih_shohad_bashim