میخواهیم انجام تکلیف الهی را ...
هیچ چیز دیگر نمی خوایم !
چه شهادت خدا بده ...
چه پیروزی !
ماهم شهادت رو
از خدا می خوایم ،
هم پیروزی رو ...
هر دو تاش رو باهم می خوایم
حالا هر کدوم رو
خدا دوست داشت !
دوست داشت شهید کنه ،
آماده ایم 👊!
اگر دوست داشت
زنده بمونیم و
جوهرمون رو
ریشه ما را تا آخر
به کار بگیره
تا اون موقع بمیریم
فقط تکلیف مون رو
برای خدا
انجام داده باشیم !
نه یک قدم به راست
نه یک قدم به چپ
نه یک لحظه برای هوس
#شهیدمهدیزینالدین
داداش جان تو این شلوغی دنیا دست ما رو هم بگیر ...🌱
@shabih_shohad_bashim
#عاشورایحسینی
#بیستوهشتممحرم
#نویسنده_مریمالساداتچاوشیزاده
حوادث پس از شهادت اباعبدالله (ع)
پس از غارت خیمه ها عمرسعد جماعتی را جمع کرد و فریاد زد :
من یَنتَند للحُسین
ابن سعد گفت: کیست که برود و اسب بربدن حسین بتازد؟
10 نفر از خرامزادگان قبول کردند و بدن حسین (ع) پسر پیغمبر خدا ، را زیر سم اسب ها پایمال کردند و استخوانهای سینه و پشت آن حضرت را در هم شکستند ( ناگفته نماند که نسب این 10 نفر را که تاریخ نویسان بررسی کرده اند همه زنازاده بوده اند _ برای دانش آموزان بگویید که همه انسان های شر و بدی بودند ) که وقتی برای دریافت جایزه به کوفه نزد ابن زیاد آمدند، گفتند ما بودیم که اسبهایمان را بر بدن حسین راندیم و استخوانهای سینه و پشت او را در هم شکسته پس ابن زیاد به آنها اعتنایی نکرد و جایزه ی کمی به آنان داد (لازم به ذکر است 18 نفر از اهلبیت امام حسین (ع) در روز عاشورا شهید شدند، سه تن از فرزندان امام حسن (ع)، دوتن از فرزندان عبدالله بن جعفر ، فرزندان عقیل و خود سیدالشهداء (ع))
حوادث بعد از شهادت اباعبدالله(ع)
پس از کار شهادت امام حسین (ع) عمر سعد سر مبارک آن حضرت را، توسط خولی بن زیاد و فرد دیگری به نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد و دستور داد سرهای بقیه ی اصحاب و جوانان بنی هاشم را از بدن ها جدا کنند و همراه سه نفر که یکی از آنها شمر بن ذی الجوشن بود به کوفه فرستاد تا نزد ابن زیاد ببرند خولی وقتی سر امام حسین را برد، با تعجیل خود را به کوفه رساند، و چون شب بود و ملاقات ابن زیاد ممکن نبود، بناچار به خانه رفت و سر را در محلی گذاشت، زوجه ی خولی گفت به خولی گفتم: وای بر تو همه ی مردمان طلا و نقره به خانه می آوردند، تو سر حسین فرزند پیغمبرﷺ را آورده ای ؟ از کنار او دور شدم و به نزد ابن زیاد برد .
خود عمر سعد در روز عاشورا و روز بعد (روز یازدهم ) تا ظهر کربلا ماند و بر کشتگان سپاه خویش نماز گذاشت و همگی را به خاک سپرد، وقتی روز از نیمه گذشت، عمر سعد ملعون امر کرد مه دختران پیغمبر را بی مقنعه بر شتران سوار کردند و امام سجاد را غل جامعه بر گردن نهادند ( جامعه، نام یک نوع غل است که دستها به سوی گردن جمع می شود و غل، طوقه ی آهنی است که در گردن بگذراند و از دو طرف زنجیر دارد و زنجیر از طرف راست به دست چپ بسته می شود، و از طرف چپ به دست راست بسته می شود، دو طرف زنجیر از بسته شدن دستها، بوسیله گداختن یا کوبیدن به هم وصل می شود که دیگر جدا نشود از آن جهت می توان دانست که زنجیر ها جدا نمی شده، که هنگامی که یزید خواست غل را از گردن آن حضرت بردارد سوهان می طلبد .
* وَ اَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّه *
ادامه دارد ... .💯
@shabih_shohad_bashim
رفقای جدید خیلی خوش اومدین ☺️
انشاءالله برامون بمونید✨
تقدیم به شما🌷
#مدیریتکانال
@shabih_shohad_bashim
#عاشورایحسینی
#بیستونهممحرم
#نویسنده_مریمالساداتچاوشیزاده
پس از آنکه غل جامعه را برگردن امام سجاد(ع) نهادند، اهلبیت امام حسین(ع) را همچون اسیران روانه کردند.
از امام سجاد(ع) روایت شده که در آن هنگام (که از کربلا حرکت کردیم) نظر کردم به سوی پدرم و سایر اهلبیتکه در خاک و خون آغشته بودند بدنهای مبارک آنها روی زمین افتاده و کسی متوجه دفن آنها نیست، سخت بر من گران آمد سینه ی من تنگی گرفت و حالتی پیدا کردم که می خواست جان از بدنم پرواز کند، عمه ام زینب کبری(س) وقتی حال مرا دید پرسید که این چه حالتی است که در تو می بینم؟ گفتم: عمه جان چگونه جزع و اضطراب نکنم حال آنکه می بینم سید و آقای خود و برادران و عموها و عموزادگان خود را که آغشته به خون در این بیابان افتاده و تن ایشان عریان و بی کفن است و هیچکس بر دفن ایشان نمی پردازد و بشری متوجه ایشان نمی گردد گویا ایشان را از مسلمانان نمی دانند .
سپس عمر سعد (در همان روز یازدهم) که می خواست زنها را حرکت دهد. به جانب کوفه، دستور داد خیام اهلبیت را آتش بزنند ، پس وقتی آتش در خیمه های اهلبیت(ع) زدند شعله آتش الا گرفت و فرزندان پیغمبرﷺ وحشت زده با سر و پای برهنه از خیمه ها بیرون دویدند و لشکر ا قسم دادند که ما را از کنار اجساد امام حسین(ع) و نگاهشان ه جسد مبارک امام حسین(ع) و اجساد طاهره ی شهدا افتاد، شیون و ندبه کردند و لطمه به صورت زدند و حضرت زینب (س) ا تن بی سر برادر به گفتگو پرداخت که طبق سروده ی محتشم علیه الرحمه:
برحربگاهچونرهآنکاروانفتاد
شورنشورواهمهرادرگمانافتاد
هرچندبرتنشهداچشمکارکرد
برزخمهایکاریتیروکمانفتاد
ناگاهچشمدخترزهردرآنمیان
برپیکرشریفامامزمانفتاد
بیاختیارصدایهذاحسینازاو
سرزدچنانکهآنشاودرجهانفتاد
پسبازبانپرگلهآنبضعهیرسول
رودرمدینهکردکهیایهاالرسول:
اینکشتهیفتادهبههامونحسینتوست
وینصیددستپازدهدرخونحسینتوست
اینماهیفتادهبههامونحسینتوست
زخمازستارهبرتنشافزونحسینتوست
ایندرنابمحمدیکهبرزمینفتادهاست
صدلالهدرکناراوپرپرحسینتوست
و این حقیر اضافه می کنم:
اینخشلبفتادهوممنوعازفرات
کزخوناوزمینشدهجیحونحسینتوست
پسرویدربقیعوبهزهرخطابکرد
مرغهواوماهیدریاکیابکرد
کایمونسشکستهدلان،حالماببین
ماراغریبوبیکسوبیآشناببین
اولادخویشراکهشفیعانمحشرند
درورطهیعقوبتاهلجفاببین
تنهایکشتگانهمهدرخاکوخون،نگر
سرهایسروران،همهدرنیزههاببین
آنتنکهبودپرورششدرکنارتو
غلطانبهخامعرکهیکربلاببین
و این حقیر اضافه می کنم:
جسمحسینتورابرزمیننهادهاند
اینکتنبیسروغلطانبهخونعزیزتببین
و از ناله و گریه حضرت زینب(س) هرکس به گریه می افتاد.
* وَ اَنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثاری مَعَ اِمامٍ هُدیً ظاهِرٍ ناطِقٍ (بِالْحَقِّ) مِنْکُمْ *
ادامه دارد ... .💯
@shabih_shohad_bashim