eitaa logo
شࡅߺ߲نܩ صࡅߺ߲ܟߺࡏަاܣی⋆°
351 دنبال‌کننده
327 عکس
267 ویدیو
93 فایل
لینک ناشناس برای ادمین ها: https://daigo.ir/secret/6479018092 🌼🌱🌿🥨 <<سلام اینجا قراره که معرفی، فایل صوتی،فایل pdf ،... کتاب های خیلی جذاب و باحال بخونی☆ مطمئن باش به دردت می خوره،پس عضو شو👌🏻 🌵🌻🪴📚
مشاهده در ایتا
دانلود
«نمیخوام ترکت کنم؛ ولی اون قدر دوستت دارم که نمیتونم باهات بمونم!» 📚 پنج قدم فاصله @shabnam_sobhghahi
پی دی اف👇🏻
خب دوستان قراره دختر مهتاب رو براتون معرفی کنم اگر کسی خونده بیاد ناشناس و نظراتش رو بگه:) (لینک ناشناس توی توضیحات کانال هست)
من دختر مهتاب نشر مجازی رو خوندم و خیلی دوسش داشتم اگه بخوام خلاصه بگم شینگ‌ین در خانه‌اش در ماه زندگی آرامی را با مادرش می‌گذراند. او نمی‌داند که امپراتور افلاک، مادرش – الهه‌ی ماه – را به خاطر دزدیدن اکسیر جاودانگی زندانی کرده، اما وقتی به‌طور اتفاقی از جادویش استفاده می‌کند و وجودش فاش می‌شود، چاره‌ای ندارد جز این‌که خانه‌اش را ترک کند. شینگ‌ین ترسیده و تنها وارد امپراتوری افلاک می‌شود که سرزمین ناشناخته و پر از راز و شگفتی‌ست. او که هویتش را مخفی کرده، در کنار پسر امپراتور درس می‌خواند و تمرین می‌کند، و حتی هنگامی که شعله‌های عشق بین آن دو زبانه می‌کشد، از هدف اصلی خود که نجات مادرش است غافل نمی‌شود. به این ترتیب شینگ‌ین برای نجات مادرش قدم در مسیری پرخطر می‌گذارد و با دشمنان می‌جنگد - ممنونم از شما دوست عزیز ماشاالله یه معرفی کامل کردید❤️
چنگده این کتاب خوبه که نگم اصلا پ.ن خداقوت به شخصیتی که دوساعت داشت تایپ میکرد https://eitaa.com/shabnam_sobhghahi/4020 اینو میگم - اصلا یه سطح دیگه از شاهکاره نوشته های سولین تن
سر و صدایی که از مهمونی طبقه پایین می‌اومد، آرامشم رو به هم میزد. همونطوری روی تخت‌خوابم که روبه‌روی دیوار بود ، دراز‌ کشیده بودم و با توپ بادی که به رنگ قرمز و آبی بود، خودم رو سرگرم میکردم. چند بار اون رو به هوا پرتاب کردم تا رنگ قرمز و آبی که باهم ترکیب میشه رو قبل اینکه به دیوار بالای سرم برخورد کنه، تماشا کنم. ساعت ده شب پنجشنبه و مهمونی تازه شروع شده بود. پدر و مادرم گفته بودند چون همه برنامه‌ها ریخته شده، درست نیست که مردم رو منتظر بذاریم و همین امشب مهمونی رو برگزار میکنیم؛ آخه ما تصمیم گرفته بودیم که همین روز ها به "سدر ریدز" تگزاس بریم (یه شهر کوچیک روی نقشه) و مردم میخواستند که از ما خداحافظی کنند. هر دختری احتمالا از هفده سالگی به بعد، از خوردن یه نوشیدنی یا داشتن بهونه‌ای برای خرید یه لباس جدید، هیجان‌زده میشد... ولی من نه! من زیاد اهل مهمونی نبودم یا بهتره بگم آدم اجتماعی نبودم... از اونجایی که وسایلم رو برای سفر جمع کرده بودم و به تلویزیون هم دسترسی نداشتم، حوصلهام به شدت سررفته بود. هنوز هم راهی وجود نداشت که من بتونم به طبقه پایین برم؛ اما به محض اینکه برام غذا بیارن یواشکی از اتاقم خارج میشم تا بتونم به اینترنت دسترسی پیدا کنم.
کتاب ۳۶۵ روز بدون تو🥺✨ روز سیزدهم
دختر مهتاب نویسنده: سولین تن مترجم: پگاه خدادی شینگ‌ین در خانه‌اش در ماه زندگی آرامی را با مادرش می‌گذراند. او نمی‌داند که امپراتور افلاک، مادرش – الهه‌ی ماه – را به خاطر دزدیدن اکسیر جاودانگی زندانی کرده، اما وقتی به‌طور اتفاقی از جادویش استفاده می‌کند و وجودش فاش می‌شود، چاره‌ای ندارد جز این‌که خانه‌اش را ترک کند. شینگ‌ین ترسیده و تنها وارد امپراتوری افلاک می‌شود که سرزمین ناشناخته و پر از راز و شگفتی‌ست. او که هویتش را مخفی کرده، در کنار پسر امپراتور درس می‌خواند و تمرین می‌کند، و حتی هنگامی که شعله‌های عشق بین آن دو زبانه می‌کشد، از هدف اصلی خود که نجات مادرش است غافل نمی‌شود. به این ترتیب شینگ‌ین برای نجات مادرش قدم در مسیری پرخطر می‌گذارد و با دشمنان سرسخت و هیولاهای افسانه‌ای می‌جنگد. هنگامی که دست‌های پشت پرده فاش می‌شوند و جادویی ممنوعه همه را تهدید می‌کند، شینگ‌ین در دوراهی سختی قرار می‌گیرد؛ با امپراتور معامله کند و آنچه را می‌خواهد به دست آورد، یا دست به کاری بزند که ممکن است جهان را به خطر بیندازد. @shabnam_sobhghahi🌿