4.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهادت
🌷شاید زیباترین بیان درباره شهادت که تا الان شنیدم...
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌐 @shabnamshabna
3.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴فرارسیدن سالروز #شهادت مظلومانه دهمین اختر آسمان امامت و ولایت، حضرت امام علی نقی (ع) بر شیعیان تسلیت باد
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🌐 @shabnamshabna
🔸در محضـــر شهیــد....
وقتے به نماز مےایستاد واقعا تماشایی بود فقط دلم میخواست صوت حزینش را ضبط ڪنم خلـوص نیت خاصے داشت و همیشہ هم توصیہ مےڪرد ڪہ نمازتان را اول وقت بخوانید...
#سردارشهید_حبیب_الله_شمایلی
#شهادت: ۶۵/۱۲/۰۷
#شلمچه_عملیات_ڪربلای۵
#راوی؛ همسر شهید
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌺🇮🇷 @shabnamshabna
🏴 #شهادت مظلومانهی دهمین اختر آسمان امامت و ولایت، حضرت امام #علیالنقیالهادی علیهالسلام #تسلیت باد.
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🌐 @shabnamshabna
#شهادت
#خاطره
#معرفی_کتاب
🔹بعد از شهادت، مرتضی مردانه روی قولش ایستاد. همان قولی که ساعت آخر، قبل رفتن داده بود، کوله اربعینم را کنار کوله سفر سوریه مرتضی گذاشته بودم و داشتم لباسهایش را اتو میزدم صدایم کرد و گفت: زهراسادات! بیا بنشین. باهات حرف دارم. وقتی پشت میز ناهارخوری آشپزخانه روبهرویش نشستم، شروع کرد تک به تک اعضای خانواده را به من سپرد. گفت که مراقب پدرش باشم؛ چون داغ جوان سخت است. حواسم به مادرش باشد. تا جایی که میتوانم، خواهرش را کمک کنم و مواظب محمدحسین و مهدی باشم. خانواده خودش که تمام شد، شروع کرد به سفارش اعضای خانواده خودم. تک به تک، پدر و مادر و خواهرهایم را سفارش کرد و خواست حواسم به همه باشد. به استکان چای که جلوی دستم بود خیره شده بودم و از شنیدن این حرفها بیاختیار اشک از چشمانم جاری بود. خیلی سعی کردم با آرامش به همه حرفهایش گوش بدهم و دائم منتظر بودم بین همه اینها که دارد سفارششان را میکند، یک حرفی، سفارشی هم برای خودم داشته باشد؛ ولی نگفت. همه را که به من سپرد از روی صندلی بلند شد. هرچه منتظر شدم، چیزی نشد. با همان چشمهای اشکبار گفتم تو که خیلی با معرفت بودی! همهرو سپردی به من پس من چی؟ منرو به کی میسپری؟ لبخند آرامی زد و گفت: نگران نباش، خودم هواتو دارم...
📗برداشتی از کتاب "هواتو دارم" روایت زندگی شهید مدافع حرم مهندس مرتضی عبداللّهی
«اللــــــــهم صـــــل علـــــــی محمـــــــد و آل محمــــــــد وعجــــــل فـــــــــرجهم»
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 @shabnamshabna
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهادت
#مقاومت
🌷کودکانش مقاومت را مشق میکنند
ملتی که شهادت دارد شکست ندارد.
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 @shabnamshabna
💢 #خاطره // #فقر_آهن
#سردار_شهید_رمضانعلی عبدی(نور)
فرمانده محور مریوان از لشکر ویژه ۲۵ کربلا
#شهادت طویله عراق سال ۱۳۶۰
.
▫️خواهرش نقل میکند: «ترکش خورده بود ،یک بار که داشت وضو میگرفت، دستش را دیدم و گفتم: چی شد داداش؟ خندید و گفت: به خاطر فقر آهنی که بدنم داشت، یک تکه آهن خوردم تا کمبود آهنم رفع شود.😁»
.
#خبرگزاری_بسیج_نور
✅ @shabnamshabna
18.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 فرمانده بود
اما به همه میگفت
من بنّا هستم...تو
ماموریت هایی که میرم
حمام درست میکنم
دستشویی میسازم.
او کسی نبود جز محمود رادمهر.
.
🎥 #تصاویر #فرمانده #شهید محمود #رادمهر ( #شهادت ۱۷ #اردیبهشت ۱۳۹۵_#خانطومان #سوریه)
#خبرگزاری_بسیج_نور
✅ @shabnamshabna
▫️ما امتحانات سختتر از این پس دادهایم
اوایل انقلاب نوپای اسلامی، ملت ایران طی چند روز عالیترین مقامهای سیاسی و نظامی خود را از دست دادند اما تنها چند ماه بعد در عملیاتی با نام الی بیتالمقدس خرمشهر آزاد و ابتکار عمل جنگ به دست جوانان ایران افتاد.
🔸مهرماه سال ۱۳۶۰ درحالی که درخت انقلاب نهال نوپایی بود در یک روز جمعی از سران و فرماندهان ارشد نظامی ایران به شهادت رسیدند. این اتفاق در حالی رخ داد که انقلاب نوپای اسلامی درگیر تجاوز وحشیانه رژیم تا بن دندان مسلح بعثی عراق بود و ارتش عراق خرمشهر را گرفته بود، آبادان در حصر بود و پیشرویهای آنها ادامه داشت.
حال در چنین شرایطی در یک روز ولیالله فلاحی رئیس ستاد مشترک، سیدموسی نامجو، وزیر دفاع، یوسف کلاهدوز جانشین فرمانده سپاه، جواد فکوری از فرماندهان ارتش، محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر بر اثر سانحه هوایی به شهادت رسیدند.
چندی قبل از این اتفاق کشورمان عالیترین مقامهای اجرایی خود را مانند محمدعلی رجایی رئیس جمهور، محمدجواد باهنر نخست وزیر، آیت الله بهشتی رئیس دستگاه قضایی، جمعی از اعضای دولت، نمایندگان مجلس و... را هم در جنایاتی مانند هفتم تیر ۱۳۶۰ از دست داده بود.
در چنین شرایطی که همه کارشناسان سیاسی جهان آخرین نفسهای جمهوری اسلامی را پیشبینی میکردند به مدد الهی کمتر از یک سال در عملیاتی با نام الی بیتالمقدس خرمشهر آزاد شد و ابتکار جنگ به دست رزمندگان اسلام افتاد.
#انقلاب_اسلامی
#شهادت
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌐 @shabnamshabna
🌹 شبنم 🌹
🌷عشق تا پای شهادت 👇متن مرتبط با این عکس👆 را در پیام پایین بخوانید👇
#عشق
#شهادت
🌷عشق تا پای شهادت
🌷برای نماز صبح بیدار شده بودند که انفجار، سقف خانه را بر سرشان آوار کرد. نمیدانم نماز را به جماعت خواندند یا نه، اما خوب میدانم منصوره خانم وقتی قامت شهادت بست، به سید ایثار اقتدا کرد. اقتدا کرد که اینطور عاشقانه و دونفره شهید شدند. درست لحظه انفجار هر دو پای سجاده بودند، مثل همیشه کنار هم، شاید اگر این عادت کنار هم بودنشان نبود سرنوشت این شهادت چنین رقم نمیخورد.
🌷پنجشنبه شب، آخرین باری بود که سید ایثار با خواهرش تماس گرفت. حال مادر را پرسید. الهام خانم دلشوره داشت. پشت تلفن، تکیه کرد به برادرش و غصههای دلش را بیرون ریخت: نمیدونم داداش، چقدر دیگه فرصت داریم برای مامان. چقدر دیگه این شانس رو داریم که شمارهاش بیفته رو گوشیمون و صداش رو بشنویم؟_نگران نباش الهام... مامان انشاءالله عمر طولانی و با عزت داره. من هر شب توی نماز شبهام براش دعا میکنم.با همه مشغلهها و سختیهای کارش با همه نصفهشب آمدنها و زود رفتنهایش حواسش به نماز شب خواندنش بود. حتی شب آخر هم با منصوره پای سجاده بودند. سجادهای که نماز شبشان را به اذان صبح و بعد به محراب شهادت وصل کرد.
🌷هیچکس از شغل ایثار خبر نداشت، خواهر و برادرهایش فقط میدانستند در دانشگاه، مهندسی هستهای خوانده. حتی منصوره هم دقیق اطلاع نداشت همسرش چه عنوانی دارد و کجا مشغول است، اما به گوششان رسیده بود ایثار فرصتهای زیادی برای مهاجرت دارد. کافی بود فقط اشاره کند تا بهترین خانه، امکانات و رفاه را در هر جای دنیا که دلش بخواهد برایش فراهم کنند، ولی ایثار دست رد میزد به سینه هم این خوشیها. گاهی که زندگی به او و خانوادهاش سخت میشد، الهام یادش میآورد مجبور نیست این شرایط را تحمل کند: داداش چرا نمیری؟! تو میتونی بهترین زندگی رو داشته باشی! اخم میکرد، سر تکان میداد و با جدیت میگفت: من برای ایران درس خوندم...کجا برم؟!
🌷 عشق ایثار و منصوره در کوره همین سختیها پخته شد. هرچه میشد و هر مشکلی که پیش میآمد باز مثل کوه پشت هم بودند. حتی یک بار هم مشکلات زندگی بینشان فاصله نینداخت و دلیل بحث و دعوایشان نشد. این باهم رفتنشان دلیل با هم بودن شان بود. عاشق بودند آنقدر که بدون هم دوام نمیآوردند، این را همه میدانستند حتی جنگ که هردویشان را با هم برد!
🌷از شهید سید ایثار طباطبایی، دانشمند هستهای و همسرش شهیده منصوره خانم، یک دختر ۶ ساله و یک پسر ۱۰ ساله به یادگار مانده است.
✍️زینب نادعلی
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 @shabnamshabna
برادر شهید تعریف میکرد که برادرش بر اثر انفجار جراحات زیادی برداشته بود و در بیمارستان بقیة الله تهران بستری شد.
شهید عزیز در لحظات آخر که میخواست به فیض #شهادت نائل بشه... دیدیم داره با ناله ای ضعیف حرف می زنه...هر چه دقت می کردیم که متوجه بشیم چی میگه، صحبت هاش نامفهوم بود...به اطرافیان گفتم یک قلم و کاغذ بیارید تا بنویسه که چی میخواد بگه...
قلم و کاغذ رو دادیم بهش ولی متاسفانه بر اثر شدت جراحات توان نداشت که بتونه قلم رو روی کاغذ فشار بده و بنویسه...مقداری خطوط روی کاغذ کشید ولی باز هم مشخص نبود که چیه....اما تمام توانش رو جمع کرد و روی کاغذ نوشت: آقا سالمه؟؟
بهش گفتم آره الحمدلله سالمه...بعد از شنیدن این حرف به فیض شهادت نائل شد...
🌷شهید عزیز، سردار میثم معظمی گودرزی(شهرستان بروجرد)