eitaa logo
صبح بخیر🌜 شب بخیر 🌘
5.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
10هزار ویدیو
85 فایل
. وقتے ڪسے برات "صبح بخیر" ارسال میڪنه💌 دارہ واقعا اینو میگہ ڪہ تو اولین چیزے هستے ڪہ بهش فڪر می‌ڪنم♥️😍 💥#مــتــن_انــگــیــزشــی 💥#تــصــویــر_نــوســتـالــژی 💥#مــوســیــقــے_عــاشــقــانــه 💥#کانالی کاملا متفاوت @mmrrst
مشاهده در ایتا
دانلود
--|روز بازار جوانے پنج روزی بیش نیست نقد را باش اي پسر کآفت بود تأخیر را|-- 🌛🌒👇 @shabsobh ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌@time_khande
تـو نه مثل آفتابی ڪه حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان ڪه‌ هستی 🌛🌒👇 @shabsobh ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌@time_khande
گویند برو تا برود صحبتت از دل ترسم هوسم بیش کُنَد بُعدِ مسافت 🌛🌒👇 @shabsobh ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌@time_khande
جز  سِرِّ  عشق          هرچه بگویی بطالت است 🌛🌒👇 @shabsobh ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌@time_khande
تو نیکویی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز 🔸️این بیت از جمله ابیات شیخ اجل سعدی شیرازی است و به پاداش کار نیک اشاره دارد. می‌گویند ماجرای زیر انگیزه‌ی سرودن آن بوده است. 🔹️متوکل خلیفه‌ی عباسی فرزندخوانده‌ای خوش سیما به نام "فتح" نام داشت که بسیار به او علاقه‌مند بود. خلیفه دستور داده بود که تمام فنون زمان را از سوارکاری و تیراندازی به او آموختند تا نوبت به شناوری و شناگری رسید (قابوس نامه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، برگ ۲۰) روزی که فتح در رود دجله شنا می‌آموخت موج سهمگینی برخاست و جوان را در کام خود فرو برد و با آن که غواصان و شناگران به دجله ریختند و همه جا را گشتند هیچ اثری از او نیافتند. به نوشته‌ی خواجه نظام‌الملک: « چون خبر به متوکل رسید آنچنان پریشان شد که از فرط اندوه گوشه‌ی عزلت گرفت و سوگند خورد که تا او را به هر حال که باشد پیدا نکنند و نیاورند طعامی نخورد.» پس از مدتی مرد ماهیگیری به دارالخلافه آمد و پیدا شدن جوان گم شده را مژده داد و چون فتح را نزد خلیفه آوردند او چگونگی واقعه را اینگونه شرح داد: پس از آن که مدتی در آب غوطه خوردم و دیگر چیزی نمانده بود که دیگر خفه شوم موج عظیمی برخاست و مرا به ساحل پرتاب کرد و چون چشم باز کردم خود را در حفره‌ی عمیقی از دیواره‌ی دجله دیدم. ساعت‌ها با اندیشه گرسنگی و تشنگی سپری کردم که ناگهان چشمم به سبدی از نان افتاد که روی آب دجله رقص‌کنان می‌گذرد. دست دراز کردم و نان را برداشتم و خوردم. هفت روز بدین منوال گذشت و من با نانی که هر روز بر سبدی می‌رسید زندگی کردم ( قابوس نامه، برگ ۲١). روز هفتم این مرد ماهیگیر که از آن محل می‌گذشت مرا در حفره یافت و با تور ماهیگیری‌اش بالا کشید و نجات داد. در ضمن در سبد نان که هر روز در ساعت معینی بر روی دجله می‌آمد عبارت "‌محمد بن الحسین الاسکاف" دیده می‌شد. متوکل چون این سخن بشنید فرمان داد تا در شهر و حومه بگردند و کسی را با آن نام یافته و نزد او بیاورند. سرانجام پس از جست و جوی بسیار محمد اسکاف را یافته و نزد خلیفه آوردند. محمد در پاسخ به پرسش خلیفه که چرا نان ها را روی دجله روانه می‌کردی گفت: من از ابتدای تشکیل خانواده‌ام هر روز مقداری نان برای کمک به فقیران کنار می‌گذارم تا اگر مستمندی پیدا شود با آن رفع گرسنگی کند یا آن که به خانه ببرد و با اهل و عیالش صرف کند. ولی چند روزی بود که کسی به سراغ نان نمی‌آمد. از این رو من هم نان‌ها را به دجله می‌انداختم تا حداقل ماهی‌های دجله بی‌نصیب نمانند. خلیفه او را مورد نوازش زیاد قرار داد و از مال دنیا بی‌نیاز کرد. خواجه نظام‌الملک می‌نویسد: خلیفه پرسید غرض تو از این کار چه بود؟ گفت: شنیده بودم که نیکویی کن و در آب انداز که روزی بر دهد. متوکل گفت: آن چه شنیدی کردی و آن چه کردی ثمره‌ی آن یافتی. سپس آن مرد را در بغداد پنج پاره ده ملک داد و آن مرد بر سر ده‌های خود رفت و سخت محتشم شد (قابوس نامه، برگ ۲۲). سعدی نیز با نظر به این حکایت به آن اشاره می کند و از جمله می‌سراید: 🔻حکیمی این حکایت بر زبان راند دریغ آمد مرا مهمل فرو ماند به نظم آوردمش تا دیر ماند خردمند آفرین بر وی بخواند تو نیکویی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز که پیش از ما چو ما بسیار بودند که نیک اندیش و بد کردار بودند بدی کردند و نیکی با تن خویش تو نیکوکار باش و بد میندیش که سعدی هر چه گوید پند باشد حریص پند، دولتمند باشد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌​​​ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ 🌛🌒👇 @shabsobh @Matn_Geraf
‌ مرا دلیست گرفتارِ عشقِ دلداری سَمن بَری صَنمی گُلرخی جَفاکاری ‌ سلام عشقم با نگاه تو صبح را آغاز کردم صبحت بخیر عزیزم ❤️🍃 🌛🌒👇 @shabsobh @Matn_Geraf
فقيرى وارسته و آزاده در گوشه اى نشسته بود. پادشاهى از كنار او گذشت. آن فقير، در برابر شاه برنخاست و به او اعتنا نكرد. پادشاه به خاطر غرور و شوكت سلطنت، از آن شخص رنجيده خاطر شد و گفت: اين گروه خرقه پوشان همچون جانوران بى معرفتند كه از آدميت بى بهره مى باشند. وزير نزديك فقير آمد و گفت: اى جوانمرد! سلطان روى زمين از كنار تو گذر كرد، چرا به او احترام نكردى و شرط ادب را در برابرش بجا نياوردى؟ درویش تنها گفت: به شاه بگو از كسى توقع خدمت و احترام داشته باش که از تو توقع نعمت دارد. وانگهى شاهان براى نگهبانى ملت هستند، ولى ملت براى اطاعت از شاهان نيستند. پادشه پاسبان درويش است گرچه رامِش به فر دولت اوست (1) گوسپند از براى چوپان نيست بلكه چوپان براى خدمت اوست يكى امروز كامران بينى ديگرى را دل از مجاهده ريش (2) روزكى چند باش تا بخورد خاک مغزِ سرِ خيال انديش فرق شاهى و بندگى برخاست چون قضاى نوشته آمد پيش (3) گر كسى خاك مرده باز كند ننمايد توانگر و درويش سخن آن درویش مورد پسند شاه قرار گرفت، به او گفت: حاجتى از من بخواه تا برآورده كنم. در پاسخ گفت: حاجتم اين است كه بار ديگر مرا زحمت ندهى. شاه گفت: مرا نصيحت كن. گفت: درياب كنون كه نعمتت هست به دست كين دولت و ملک مى رود دست به دست (1) رامش: آرامش و آسایش (2) مجاهده: رنج و مشقت (3) فرا رسیدن مرگ 🌛🌒👇 @shabsobh @Matn_Geraf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هـر كسى را سر چيزى و تمناى كسى ست ما بغير از تو نداريم تمناى دگر! 🌜🌘👇 ‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shabsobh @Matn_Geraf 🦋حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح بخیر عزیز دلم 🥰❤️ ☀️🍁 صبح بخیر دلیل زندگیم.... .(:   صُبح است و دلـم در تپشِ لحظـه‌ یِ دیـدار بـاز ایـن دل مـن،   گشتـه بـه امیدتـــــــو بیـدار         صبحت بخیر عشقــــــم🔗🫀😘 ♥️💋دوست دارم جانانم 🌜🌘👇 ‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shabsobh @Matn_Geraf 🦋حداقل برای☝️نفر ارسال کنید