eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
3.5هزار ویدیو
29 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره واژه ها صف کشیده اند ... برای سرودنت برای بودنت برای بوسیدنت دوباره بیچاره ات شده ام دوباره عشقت ، چنان به جان و دلم افتاد ه است ، که بیا و ببین ... حضرت عشق حضرت پدر دوباره دلم ضعف می رود برایت کجایی جانان من ... "یا صاحب الزمان " 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبرِ تلخم گر بر و باری نداد هرگزم انـدوهِ نومیـدی مباد پاره پاره از تنِ خود می بُرم آبی از خونِ دلِ خود میخورم من درین بازی چه بردم؟باختم! داشتم لعلِ دلی، انداختم ... باختم، اما همی بُرد من است بازیی زین دست در خوردِ من است زندگانی چیست؟ پُر بالا و پست راست همچون سرگذشتِ یوسف است از دو پیـراهن بلا آمد پدید راحت از پیراهنِ سوم رسید گر چنین خون میرود از گُرده‌ام دشنه‌ی دشنامِ دشمن خورده‌ام 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💚 بی‌تو هر لحظه دلم سایه‌ی سر می‌خواهد از جهانِ غمِ تو....راهِ گذر می‌خواهد من همان ساحلِ جا مانده‌‌ی دریای توأم! در پیِ وصل تو دنیایِ دِگر می‌خواهد پیکرم همچو درختی زِ نفس افتاده... منتظر مانده چرا؟.. حُکمِ تبر می‌خواهد رویشی بعد تو ای گل به تنش خاک ندید! چشم بینای زمین از تو اثر می‌خواهد حاصل عمر من این بوده که بعد از تو دلم از من اینجا همه شب دیده‌ی تر می‌خواهد رفتی و همچو پرستوی مهاجر شده‌ای!! قلب بی‌تاب زمین از تو خبر می‌خواهد َ💚 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
(اصل و نسَب) گفت رندی قاطری را گو که: بابای تو کیست؟ یا بگو شغل شریف حضرت بابات، چیست؟ چون ندیدم تا کنون یادی ز بابایت کنی این‌چنین، فرزند را غافل ز فردایت کنی گفت قاطر: مادرم باشد جناب مادیان که بوَد مادینه اسبی که مرا زاییده آن رند گفتا: من ز بابای تو پرسیدم که کیست؟ این که کتمان می‌کنی بابای خود را خوب نیست؟ ناگهان رندی دگر او را نشان داد از پدر گفت که: بابای قاطر بود الاغی باربَر چونکه قاطر شرم دارد گوید از نسل خر است از پدر پرسی اگر از او ، جوابش: مادر است (ساقیا) هرکس که باشد عاری از اصل و نسَب از حقارت ، خویش را ، بر غیر دارد مُنتسب الغرض‌ :‌ آنگونه‌ باید زیست‌ در این‌ روزگار که کنی از کرده‌ های خویش‌ ، کسب اعتبار (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
-2744575_-1836499292.mp3
6.7M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌ موهات‌ 💞❤️
که گفته قصه‌ی ما رو به پایان است اسماعیل؟ همین‌ جا نقطه‌ی آغاز دوران است اسماعیل سر از دریای خون بردار، بیرق را زمین مگذار که گاه شروه‌خوانی، گاه طوفان است اسماعیل هنوز آئینه‌ها در قتلگاه غزه زیر تیغ... و زینب بر بلندی‌های جولان است اسماعیل بخوان با حلق پر خونت، بگو با روی گلگونت که عالم حجله‌گاه سربداران است اسماعیل شهادت نقطه‌ی وصل "ابوالعبد" است با معبود مبادا جا بمانی، عید قربان است اسماعیل 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هر روز دوشادوش حسرت زندگی کردم هر لحظه در آغوش حسرت زندگی کردم پیراهن گلدار نه، غمدار پوشیدم یک عمر با تنپوش حسرت زندگی کردم اسلیمی دلتنگی و تذهیب تنهایی در خانه ی منقوش حسرت زندگی کردم با اشک هایم خاطراتت را که دم کردم آرام، با دمنوش حسرت زندگی کردم با اینکه مثل آفتابی دست و دلبازی در کلبه ی خاموش حسرت زندگی کردم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل ابری که پر از زمزمه‌ی باران است چشم‌های غزل جمعه‌ی من، گریان است واژه عاجز شده از شرح دل مشتاقم در لغت نامه‌‌ی هجران تو، سرگردان است بخت گلها، همه از دوری تو خوابیده چند وقتیست، خزان سهم دل گلدان است دیده‌ی بسته‌ی این شهر شفا می‌خواهد پسر یاس، شمیمت سبب درمان است لهجه‌ی شرجی چشمم همه تقدیم تو باد عهد هر جمعه‌ی ما مشق تر، مژگان است الهی بدما شهدائنا عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان (ع) ان شاالله 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
امشب برایت یک غزل تعریف دارم اندازهٔ یک مثنوی توصیف دارم با خوردن سوگند اگر حرفم قبول است با آیه آیه موی تو تحلیف دارم باید که عاشق از دل و عشقش بگوید در این زمینه من دو تا تألیف دارم پیرِ هوس قصدش تصرّف بود در دل عشقِ جوان فرمود: «من تشریف دارم» اصلاً فروشی نیست این جان را که دادند تنها برای عشقِ خود تخفیف دارم قرآنِ احساساتِ من بی عیب و نقص است هرچند در گفتارِ خود تحریف دارم با بردنِ نام تو چهچه می‌زند دل در هر ردیف و گوشه‌ای تصنیف دارم «من دوستت دارم» شده سر خطِّ عمرم این مشق را هر روز و شب تکلیف دارم بر صفحهٔ قلبم نوشتم: «بی تو هرگز» تنها همین یک برگه را در کیف دارم در پاسخِ «حالت چه طور است ای عزیزم؟» امشب برایت تا سحر تعریف دارم. 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
شاید فیلم «ستارگان خاک» را دیده باشید. و یا در روایت‌های سیره‌ی شهدا نقلی از شهیدی که ده سال بعد از شهادت، نه تنها پیکرش سالم بوده، بلکه خونش جریان داشته و بدنش گرم بوده است شنیده باشید. این روایت، قصه‌ی زندگی شهید «عبدالنبی یحیایی‌»ست. اواخر سال ۱۳۷۱ که خانواده به‌ خاطر آب‌گرفتگی و فروریختن سنگ‌های لحد مجبور به نبش قبر شدند با پیکر گرم و سالم «عبدی» مواجه شدند. من هر چه گشتم عنوانی دقیق‌تر از «آیت‌الله» برای این شهید پیدا نکردم. «آیت‌الله»؛ البته نه از منظر درجات حوزوی، چه‌ آن‌که «عبدی» اصلاً سواد نداشت؛ بلکه به معنای آیت و نشانه‌ی پروردگار جهان و جهانیان. حکایت نبش قبر «عبدی» تنها یک پرده از قدرت خدایی‌ست که «یُحی وَ یُمیتُ» است. انگار خدا گاهی می‌خواهد تلنگری به بنی‌بشر بزند تا فراموش نکند که اوست که زنده می‌کند و می‌میراند... القصه اگر مایل هستید که شرحی از زندگی و زمانه‌ی «شهید عبدالنبی یحیایی» بخوانید توصیه می‌کنم کتاب «مسافر انارستان» را از دست ندهید. در روایت حیات شهید سعی شده است که بیش از پرداخت به ماجرای نبش قبر و سلامت جسم شهید پس از ده سال، به ابعاد زندگی عبدالنبی پرداخته شود تا به معنای واقعی، سبک زندگی و سیره‌ی شهدا به نمایش گذاشته شود و از تصویرسازی‌های صرفاً ماورایی و قدسی پرهیز شود. کتاب «مسافر انارستان» به قلم سرکار خانم لیلا خجسته‌راد نوشته و توسط نشر حماسه یاران منتشر شده است. 🟢@yahyaei_m