آمدی ای ماه خوش سیمای ما
زنده باشی تا، ابد بابای ما
آمدی بهمن بهاری شد دلم
محو صوتی با صدایِ بلبلم
آمدی نامِ خمینی زنده شد
نام جمهوریِ ما پاینده شد
آمدی دیو ستم آواره شد
ریشهِ ظلم وستم صد پاره شد
رهبر مستضعفان از ره رسید
با حضورش صبح پیروزی دمید
رهبری آزاده دارد میهنم
من فدایش میکنم جان و تنم
داده فرمانی که ما شادی کنیم
سور وساتی توی آبادی کنیم
باکلامش میروم پرچم بدست
با پیامش میشو م شیدا ومست
نام اورا ،می نویسم بر علم
پای کوبی می نماید هر قلم
از کلامش غم فراری می رود
دین هر آزاده یاری می شود
بلبلی هی نغمه خوانی می کند
هر قناری شادمانی می کند
سروهایِ باغ ماهر لحظه شاد
یاد سرداران جبه زنده باد
می نویسم از شهیدانِ وطن
یاد اُنها میکنم با هرسخن
جای اُنها سبز باشد نزد من
یاد اُنها می کندباغ و چمن
یاد اُنها می نمایم صبح وشب
از فراق لاله ها در تاب و تب
کل ایران غرق در شادی شده
صوت شادی رمز آبادی شده
اهل آبادی سلامش می کنند
دُرّ نثار هر کلامش می کنند
عطر شادی میوزد همراه باد
یا تلاوت میکند صافات وصاد
رهبرِ ما خار چشم دشمنَ است
کل عالم را بگردی یک تنَ است
پرچم حق را به مهدی میدهد
هر چه دارد، در کف او می نهد
در ،رکابش می کند فرمان دهی
با مرامش می نماید هم رهی
میرود هر جا بفرمان ولی
نام زیبایش بُود سیّد علی
ورد ماهم یا حسینی می شود
زنده ذکر یا خمینی می شود
#محمدفاریابی
۱۴۰۳/۱۱/۲
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
💢بسم الله الرحمن الرحیم 💢
🟨 محصولِ راه 🟨
یک نفر آیا به من دل می دَهَد در طول راه؟!
راه چون دارد خطر او می شَوَد مسئولِ راه؟!🍀
او بگیرد دست من تا درددل با او کنم
حافظِ من می شود،تا من شَوَم مشغولِ راه؟!🍀
باید او صاحب تخصص باشد و اهلِ هنر
چون که باشد چاه و سنگ و دردسر معمولِ راه🍀
قاتلان در راهِ ما بسیار و او دارد سلاح؟!
تا نگردم من در اوجِ آرزو مقتولِ راه🍀
من فقیر و مفلسم حتی ندارم نانِ شب
دارد او همراهِ خود آب و غذا و پول راه؟!🍀
رنگ های دل فریب و ناز دارد این مسیر
ترس دارم با نگاهی من شوم مغفولِ راه؟!🍀
مرکبی چون زیرِ پایم نیست،پایم شل شود
آه از راهی که من در آن شَوَم معلولِ راه🍀
رو به سوی کعبه کردم گفتم ای معبودِ من
چیست یا بهتر بگویم کیست آن مقبولِ راه؟!🍀
ناگهان یک یار دلبر با هزاران ذوق و شوق
آمد و دستم گرفت و من شدم محلولِ راه🍀
گفت:دیگر از دلت این ترس را بیرون بریز
چون که قطعاً می کنم من عشق را محصول راه🍀
[[[ گفتمش ای یار جانی خوب شد حاضر شدی
گفت من غایب نبودم تو شدی مجهولِ راه ]]]🍀
#فاطمه_حیاتی
#حافظ_قرآن_شاعر_نویسنده_پژوهشگر
#تخلص_شهرت_دانا_شکیبا
#خوزستان_بندر_ماهشهر
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
به نام خدا
در نعتِ مولی الموحدین علی(ع)
ای کعبه زاده کعبه دلها بجز تو کیست
بر مردمان دلشده مولا بجز تو کيست
ما بی دلیل دل نه به مهر تو دادهایم
دلبر° نگاهِ یکّهِ دنیا بجز تو کيست
صاحب° سخن به پهنهِ عالَم اگر چه هست
بخشنده ِ جواهر معنا بجز تو کيست
بر درگه یتیم و به کاشانهِ فقیر
شاهی که بُرده نان و غذا را بجز تو کيست
بس مدّعیِ عدل شده سینه چاک و لیک،
"عادل" اگر کنون شده پیدا، بجز تو کيست
مردی که گاهِ رزم، به ابروی ذوالفقار
پَر پَر کند جریدهِ اعدا بجز تو کيست
عالی جنابِ عرصهِ اخلاصِ بی مثال
در دخمهِ دوروئی و حاشا بجز تو کيست
در دارِ کائنات که باشد نشان حق
برتر° نشانِ خالق یکتا بجز تو کيست
آن کوثری که هستی از آن هست میشود
هم کُفو او، قرینی و همتا بجز تو کيست
جاهل به جای عالِمِ کُل، کِی نشانده عقل
شایسته خلافت طاها بجز تو کيست
بر منکرانِ تابشِ خورشیدِ نیمروز
تابندهِ هميشه و هرجا بجز تو کيست
اوراقِ فضلِ تو نه به پایان کند سلام
مجموعهِ مُناقِضِ اسما بجز تو کيست
#محرم_ترابی_کچوسنگی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
درکولهبار قسمت ما غم زیاد بود
کمبود عمرما و همین کم زیاد بود
آنسوی شوق و شادی و شورو نشاط ما
اندوه و رنج و غصه و ماتم زیاد بود
این یک دو روز را که به آن عمرگفتهاند
یکدم نبود بیش و همان دم زیاد بود
گیرم چکید قطرهای از عشق روی خاک
آن هم برای عالم و آدم زیاد بود
چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق
غیر از غمی که از سر من هم زیاد بود
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
چقدر عشق نامسلمان است
هنرش رخنه در دل وجان است
همگان را که داده او ازار
دل ناخوش از او فراوان است
نیست درشهر کسی که ایمن از او
آشنایش همیشه گریان است
بی قراری زواژه اش پیداست
او خودش یک تنه چو شیطان است
به همه زهر خود چشانده ولی.
دل به او دادن آری آسان است
سخت دل کندن است ونالیدن
عقده های دلش فراوان است
یکدم از او نبوده ام غافل
فتنه از نام او نمایان است
هدفش سرشماری دل هاست
قصدش آزار هرچه ایمان است
الغرض یک تنه حریف همه است
سایبری های او چو ایشان است
گر بدامش نبوده ای هرگز
پاک دامن تویی، هراسان است
نیک دم زد زفتنه هایت عشق
شعر او شهره در گلستان است
#صدیقه_شاداب_نیک
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شعر
شکر الهی
شکرخدا که طاعتش اسباب عزت است
شکرخدا که عادت ما شکر نعمت است
شکرخدا که وحدتش اصل اصول ماست
شکر خدا پیامبر رحمت رسول ماست
شکرخدا پیامبر ما عین رحمت است
شکرخدا که امت ما خیر امت است
شکر خدا مرام محمـد مرام ماست
شکر خدا حرام محمـد حرام ماست
شکر خدا وصیّ محمد ولیّ ماست
شکرخدا به عشق علی شیعه مبتلاست
شکر خدا تجسم عدل خدا علی ست
شکر خدا ولیّ خدا شیعه را ولی ست
شکرخدا شریعت ما کیش سرمدی ست
شکرخدا طریقت ما نصّ احمدی ست
شکرخدا که رنگ تشیّع خدایی است
شکرخدا شریعت ما مصطفایی است
شکرخدا که نـام نهادند شیعـه مان
شکرخدا که فاطمـه باشد شفیعـه مان
شکر خدا که عزّتمان داده هل أتی
شکر خدا کرامتمـان داده مجتبی
شکر خدا که رهـرو ثـاراللـهیـم ما
شکر خدا مطیع رسول اللهیـم ما
شکرخدا همای سعادت به بام ماست
شکرخدا که شهدشهادت به کام ماست
شکرخدا که زین العباد است امام ما
شکرخدا پر از می لعل است جام ما
شکر خدا که باقـری هستنـد شیعیان
شکر خدا یگـانـه پرستنـد شیعیان
شکر خدا به علم و فقاهت سرآمدیم
ما رهـروان صـادق آل محمّـدیم
شکرخدا که کاظمی هستیم و حق طلب
یکتاپرست و اهل حق و هاشمی نسب
شکر خدا امام رضـا افتخـار ماست شکر خدا رضا به قضا اعتبـار ماست
شکرخدای را که جواد است امام ما
شکرخدا که شیعه به او کرده اقتـدا
شکر خدا به کوی وفا داده راهمان
هادی ست درطریق هدا خیرخواهمان
شکر خدا که هست حسن پیشوای ما
شکر خدا که نفس زکی کرده مان عطا
شکرخدا که منتظـر نـور رحمتیـم
شکرخدا که حامی عـدل و حقیقتیـم
شکرخدا "حمید" غدیری ست باورش
شکرخدا امیـد فـرج هست در سرش
#محمدرضا_مصطفی_زاده_خلخالی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
من بى حوصله تر از آن هستم
كه براى آدمِ رفته زندگيم
شب زنده دارى كنم !
اگر ارزشِ دلتنگى هايم را داشت
رد پاهايش در هيچ جاده رفتنى
به چشم نمى خورد !
پس بى خيالِ نبودنش
آستين هاى عقلم را بالاتر مى زنم
و فنجان آرامشم را پُر مى كنم !
#نازيلا_زارع
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بر سینهاش زمستان، داغ بهار دارد
سرخ است گونه هایش، بغض انار دارد
خون دل است سهم چشم انتظاری او
بیچاره فصل سرما، حالی نزار دارد
هر سال پای قول این روزها نشسته
عمریست روزها را یک یک شمار دارد
قندیل اشک بسته یعقوب چشمهایش
از مصر دل نسیمی پیغام یار دارد
پیچیده عطر نرگس در شامهی زمستان
با یار بعد عمری گویا قرار دارد
#مهتاب_بهشتی
یا مولانا یا صاحب الزمان(ع) ادرکنا
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#حضرت_علی_ع_شاهکاری_در_جنگ_صفین
نقل است به صفین که مردان فداکار
همراه علی جمله چو گشتند به پیکار
بشتافت جوانی سوی میدان ز پی رزم
بی رخصت سردار سپه حیدر کرار
در هر دو سپه ولوله و همهمه افکند
گفتند که او کیست چنین گشته کژ افکار
میخواند رجز تا که همآورد بجوید
کامد به میان یک تنی از قوم ستمکار
چون حمله کنان گشت عدو از پی تیغی
با ضربتی از جانب زین گشت نگون سار
پس بار دگر خواند رجز کز صف دشمن
آمد به میان پیل تنی بس قدَر اینبار
چون دید جوان هیبت آن خصم بترسید
گفتا به یقین جان خود از مهلکه بردار
برگشت سرافکنده به اردوگه و آنگاه
فرمود علی ع از چه نمودی تو چنین کار
برگوی بدانم ز چه اینکار تو کردی
رسم است که رخصت طلبی از سر و سردار
گفتا ز کرم از سر تقصیر تو بگذر
شرمنده ام ای شاه کرم ای گل بی خار
از بی خردی آبرویم رفته ز دستم
مولا ز خرد آبروی رفته به دست آر
من خاک سر کوی تواَم ای شه خوبان
شرمنده ام اکنون و ز خجلت شده ام زار
آن پادشه از رافت شاهانه ببخشید
فرمود برون آر ز تن جامه و دستار
من آبروی رفته ات از خصم ستانم
کن سینه سپر راست کمر کن چو سپیدار
پوشید همان جامه نقابی به رُخَش بست
بنشست به مرکب سوی میدان شه ابرار
آمد به سویش خصم گمان برد جوان است
غافل که حریف است کنون میر جهاندار
هرچند نبد تیغ دو دم دست ید الله
زد ضربتی آنسان که جهان گشت بر او تار
بر خاک بغلتد و به خون گشت شناور
کردش به درک واصل و پیچید چو طومار
گفتا به معاویه ی ملعون پسر عاص
بنمای روان لشگریان را تو به یکبار
من شک نکنم نیست جوانی که بدیدیم
کو بود به میدان و بجنگید یکم بار
گفتا که ببین جامه ی رزمش که همانست
نی شک ننماید پسر هند جگر خوار
لیکن چو تو گویی که ز لشکر بهراسد
شادان شوم از حیله ات ای روبه مکار
شد لشکر کین عازم میدان که بسنجند
کو کیست چنین بر سر لشکر شده آوار
آن سینه سپر کیست به جز فاتح خیبر
بر لشکر عدوان که بُود جابر و جبار
بر لشکر دشمن ز شجاعت نکند پشت
بر جوشن او پشت کسی دیده به یکبار؟
هرگز ز سر جای نجنبد جبل از خوف
هرچند که طوفان شود عازم سوی کُهسار
کی شیر ز گرگان بهراسد به گه رزم
هرگز اسد الله نهراسید ز کفتار
کی مرغ هما پر بکشد سوی خرابه
کی باز شکاری بپرد جانب مردار
چون باز به اوجست و چو شیرست به بیشه
گه مرغ همائیست گُلش بر لب و منقار
میکشت بسی آن یل بی شبه و همانند
چون مور و ملخ ریخت زمین لشکر کفار
لشکر متفرق بشد از صولت شیرش
بودند هراسان همه درصحنه ی پیکار
گفتا پسر عاص معاویه چه دانی
کان سرو روان کیست که باشد لب جوبار
افسانه ی ذو ضربت او را نشنیدی
او یک تنه بر خاک زند لشکر بسیار
آن مه که پس ابر نهان قرص رخش کرد
وآن تیغ به دستی که زند تیغ شرر بار
آن شیر کسی نیست به جز شیر دلاور
حیدر که بُود نایبِ بر احمد مختار
عالم به یکی نقطه تمرکز بنماید
کانون جهان احمد و حیدر خط پرگار
ای شیعه به خود ناز و نما فخر و مباهات
وز روی ادب نوکر آن سید و سالار
مجنون چو به لیلا شده عاشق که عجب نیست
اندر عجبم گشته علی دلبر دادار
ولله نسوزی تو به آتش ز ولایش
ولله علی دوست نسوزد به دل نار
شاهی که نزایید دگر مادر گیتی
همتاش ز گفتار و ز پندار و ز کردار
بر شاه جهان غصب خلافت ز ملاعین
ای خلق بگویید ز کین بود سزاوار ؟
جان تازه کند از دم او صد چو مسیحا
صد موسی عمران بُوَدش خادم دربار
یوسف ز جمالش شده حیران و خریدار
گر جان بدهد بهر خریدش سر بازار
هرگز نکنم ترک ولایش به خدایش
منصور صفت گر ببرندم به سرِ دار
هر عاشق دیوانه سر و سینه کند چاک
از عشق علی بود که شد کعبه ترک دار
فریادرسم جز تو کسی نیست علی جان
آن دم که نهم سر به لحد خوار و بسی زار
اشک بصرم بهر حسینت چو چراغی
ای کاش شود تا برسم در بر دلدار
در روز قیامت که سر از خاک برآریم
دل در طلب یار شود عازم دیدار
در وصف علی گفت "جواد" از در رحمت
"چون ابر بهاریست که باریده به گلزار"
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky