eitaa logo
کلبه ی شعر
2هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
24 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
YEKNET.IR - zamine 3 - shahdat imam sadegh - 1400.03.15 - banifatemeh(1).mp3
5.46M
از آسمون چشمام بارون غم می‌باره وقتی آقای عالم سنگ قبرم نداره 🎤 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دیشب به سرِ زلفش گفتم دلِ من این جاست گفتا همه شب این جا جمعند پریشان ها! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عجب لطف و صفایی داره شیراز چه عطری! چه هوایی داره شیراز بیا بشنو درون کوچه‌هایش چه شور و چه نوایی داره شیراز 🟩‌ عضو کانال 🌹۱۵ اردیبهشت روز شیراز، گرامی باد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
45.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 🌹 کمتر دیده شده از لحظات و و + با نوای حاج صادق .🌷 واقعا‌ جای‌ همشون‌ این‌ روزها‌ خیلی‌ خالی‌ هستش‌ ‌ یادشون‌ گرامی😔😭😭😭🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
پیش چشمان ترم تو دل ربایی می کنی من وفا دارم ولی تو بی وفایی می کنی دورم از چشمان تو دل بی قراری می‌کند با همه آشوبِ دل با غم تبانی میکنی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سربار توأم شانه‌ی تو جای سرم نیست حرفی که ز دل آمده محتاج قسم نیست راهی‌ست به سوی تو و تاریکی مطلق این راه مهیب است ولی سوی عدم نیست برخاستم از خواب پریشانم و دیدم پس لرزه‌ی عشق تو کم از لرزش بم نیست یک شیشه‌ی عطر است که از دست تو افتاد یک شهر پریشان شده از بوی تو کم نیست؟ بیدم که تو در سایه‌ام آرام بمانی هرگز سر من پیش کسی غیر تو خم نیست در سینه‌ی من دفتر اشعار نهفته است افسوس که هر لحظه غزل هست و قلم نیست آخر به قطاری که تو رفتی نرسیدم سهم من از آغوش تو یک بدرقه هم نیست 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
حالا که دستم از خیالات تو کوتاه است هم صحبت دلتنگی شبهای من ماه است شعر جدیدی گفته ام از حال و روز خود اسم شریف شعر من "غم نامه‌ی آه "است این روزها یوسف شدی، گرم است بازارت یعقوب چشم خسته‌ی من نیز،بر راه است مثل زلیخا قصه ام در شهر پیچیدست از ماجرای عشق من، یک شهر آگاه است بخت جوانم، یوسفت آدینه می‌آید میعاد ما آدینه‌ ای دلخواه دلخواه است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنروز که با پای پیاده در راه خوردی به زمین؛ زمزمه‌هایت شد آه آن لحظه فقط به زیر لب میگفتی لایوم کیومک اباعبدالله 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عقل کُل هست این بشَر اما نمیدانم چرا حرف دل را می زنم، یکباره یابو می شود... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به سراغِ من اگر می آیید، پشتِ هیچستانم. به سراغِ من اگر می آیید،                 نرم و آهسته بیایید                  مبادا که تَرَک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من ‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من و عشق خیالی ساعت هشت همین جا این حوالی، ساعت هشت دخیلم من به چشمان ضریحت نشسته دست خالی ساعت هشت 🟩‌ عضو کانال 💞عشاق الرضا علیه السلام همه با هم زمزمه می کنیم صلوات خاصه امام رضا علیه السلام را... اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. زیارت علیه السلام به زودی روزیتون باشه ان شاءالله... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥 🍀💚 یکی یکی به جمع شون اضافه میشد. بهزاد تعجب میکرد،فرید هم.بقیه هم معلوم بود تعجب کردن.دوازده جوان و نوجوان با علی،دور هم نشسته بودن. علی شروع به صحبت کرد. -همه ی شما منو میشناسید ولی همدیگه رو نمیشناسید.همه ی ما مثل هم هستیم. تو گذشته اشتباهاتی داشتیم.خدا بهمون لطف کرد،کمک‌مون کرد تا تلاش کنیم آدمهای خوبی باشیم..من افشین مشرقی هستم ولی شما منو به اسم علی میشناسید.. حالا شما هم اگه دوست دارید،خودتون رو برای بقیه معرفی کنید. اول فرید شروع کرد. -من فرید نعمتی هستم.بیست وشش سالمه.هفت ساله که علی آقا رو میشناسم. -بهزاد خسروی هستم.الان بیست و دو سالمه.از شونزده سالگی کنار علی آقا هستم. -مسعود میرزایی هستم،بیست و هشت ساله.از بیست و دو سالگی با علی آقا آشنا شدم. نفر چهارم:میلاد زمانی،بیست و یک ساله.. تا نفر آخر که گفت: _سپهر میلانی هستم،پانزده ساله. علی گفت: _خواستم همه بیاین اینجا تا باهم آشنا بشین.ازتون میخوام تو سختی ها کنار هم باشین.برای هرکدوم تون مشکلی پیش اومد،همه کمکش کنید..ازتون میخوام اگه کسی رو دیدید که میتونه مثل شما درست زندگی کنه، کمکش کنید...حالا همه باهم بریم بالای کوه. علی باهاشون شوخی میکرد، و همه میخندیدن.کم کم بقیه هم شروع کردن و فضای شادی شده بود.همه باهم دوست شده بودن. امیررضا و محدثه هم خونه حاج محمود بودن.زهره خانوم به آشپزخونه رفت تا شام رو آماده کنه.محدثه مشغول بچه داری بود،علی برای کمک به زهره خانوم به آشپزخونه رفت.سالاد درست میکرد. وقتی تموم شد مثل فاطمه تزیین کرد. شام قیمه داشتن. علی خلال های سیب زمینی رو به شکل قلب تزیین کرد؛مثل آخرین باری که فاطمه براش غذا درست کرده بود.بغض داشت.چشم هاش پر اشک شد. جلوی اشک هاشو گرفت تا مادرش متوجه نشه. ولی زهره خانوم متوجه شد. امیررضا گفت: _به به! مامان خانوم،چه خوشگل خورشت رو تزیین کردین. زهره خانوم گفت: _کار علی آقا ست. علی با لبخند گفت: _از فاطمه یاد گرفتم. امیررضا با ناراحتی گفت: _داداش،چرا با خودت اینجوری میکنی؟ همین کارهارو میکنی زود پیر میشی دیگه. علی سرشو انداخت پایین، و چیزی نگفت.بعد چند ثانیه سرشو آورد بالا.با لبخند به حاج محمود و زهره خانوم و امیررضا نگاه کرد،رفت تو حیاط و رو پله ها نشست.بیشتر از اون نمیتونست جلوی اشک شو بگیره. زینب به زهره خانوم گفت: _مامان جونم،بابام دلش برای مامانم خیلی تنگ شده.من چکار کنم بابام حالش بهتر بشه؟ اگه مامانم جای من بود،چکار میکرد؟ همه به زینب نگاه کردن؛با غصه.زهره خانوم،زینب رو بوسید و گفت: -مامانت صبر میکرد تا حالش بهتر بشه. -منم تا الان صبر کردم ولی هرچی بیشتر میگذره،بابام بیشتر دلش تنگ میشه. زهره خانوم نمیدونست چی بگه. حاج محمود به زینب گفت... ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب بی تو شبیه قصه ای تو خالیست این قصه برای نسل من تکراریست بارالها کمک کن هیچ قلبی بی عشق نباشه، هیچ خانه ای بی سرپرست نباشه، و هیچ چشمی گریان نباشه... خدایا کمک کن دستهایت روشنی تاریکی دنیا و آخرتمان باشد🌙 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏  تا آفتاب می‌رود و صبح می‌دمد عاید به خیر باد صباح و مسای تو یارب رضای او تو برآور به فضل خویش کو روز و شب نمی‌طلبد جز رضای تو لحظه‌هاتون مملو از شادی و آرامش و مهر 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پراز خیر وخوبی 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز ماما مبارک... - @mer30tv.mp3
4.58M
صبح 16 اردیبهشت 😍 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یک روز از این کویر برمی گردم یک روز اگر چه دیر بر می گردم ای ماه ، مرا ببخش اگر منتظری دندان به جگر بگیر بر می گردم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در کاسه ی چشمهام غم لبریز است احوال دلم شبیه یک پاییز است بعد از تو چنان لال و کر و کور شدم مانند مترسکی که در جالیز است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.ای  عشق ، تو گلواژه افسونگری هستی بانوی شرقی غزلهای دری هستی تو آرش کشور گشای ملک ایرانی تو قهرمان سرزمین مادری هستی در چشمهای عاشقم همپای نیمایی شور بلند آیدا و خانلری هستی صبحانه ای مهمان لطف شهریاری و دعوت به شیر داغ وشعر آذری هستی دنبال عطر  بوسه  سهراب در باران یا بوی معجون گلاب قمصری هستی در کوی حافظ پابه پای جام صهبایی نوشنده  آن باده های احمری هستی در معرفت  چون  سعدی عزت مداری و از  تهمت هر نا مسلمانی  بری هستی گاهی چنان فردوسی رنجیده از غم ها در بستر فرزانگی ها بستری هستی گاهی میان خیل مشتاقان خیام و خلوت نشین شمس وماه و مشتری هستی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی در برزخِ‌ وصل‌ و جدایی ساده‌ نیست کاش‌ قدری پیش‌ از این‌ یا بعد از آن‌ می زیستیم ... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
723.3K
ای مهربان، ای‌ جان من، ای یار نیک آداب من ای بر تبم درمان من، ای بر شبم مهتاب من در تلخی ام، قندم تویی ، اسرار لبخندم تویی جانم تو ، سوگندم تویی، ای دلبر شاداب من بوی گلستان از توو، آواز دستان هم زتو مستی مستان هم زتو، باشد شراب ناب من آغوش وا کن تا غم دنیا فراموشم شود ای تکیه گاه شانه ات، جای سکون وخواب من تاباتو هستم جان من، گویی جدا گشته زتن تا آسمان ها می روم، ای سکّوی پرتاب من در دست نقّاشی قلم، دادم کشد نقشت ولی مبهوت چشمت مانده بود ای دلبر جذّاب من در آسمان می گشتم امّا در زمینت یافتم ارزان نیاوردم به دست این گوهر نایاب،من 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky