نمیشود دیگر "اشک" ریخت. اشک تسکین تمام دردهای من نیست.هر صبح که با دلی
تنگ بیدار میشوم! از خودم میپرسم معجزه شده است که با این همه درد هنوز زنده
هستم !.....اما نه من سالهاست که مردهام. باید این را قبول کنم که تقدیر، مرا به تنهایی
سپرده است و تار و پودم را به دست غم بافتهاند.اینجا هوایی تازه برای نفس کشیدن
نیست و هربار در کوچه پس کوچههای شهر قدم میزنم ردپای دلتنگی بر سنگ فرش زمانه
حک میشود. گاهی که سکوتم همچون آینهای خسته از چهرههای دروغین میشکند،
حس میکنم (هایی) هستم که از گلوی زمانه بروی شیشهی سرد زندگی نقش بسته
است.دیگر نمیخواهم از واژههای به غم نشسته ساده رد شوم.....
✍#الهه_نودهی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
Madahi Chand Roozi.mp3
897.5K
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🎤 امیرحسین _ انصاری
🎧 چند روزیه خانومم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در دل هرکه حسد نیست غم دوزخ نیست
تخم آن آتش جانسوز شرار حسدست
ما از این هستی دهروزه به جان آمدهایم
وای بر خضر که زندانی عمر ابدست
#صائب_تبریزی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
از دست خودی شبی کمین خواهم خورد
در معبر زلف تو به مین خواهم خورد
فواره ام و هر چه که بالا بروم
در نقطه ی دورتر زمین خواهم خورد
#حسین_جعفری
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
باد پیراهن کشید از دست گلها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد؛ گمان کردم "تویی"
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از فشار در و دیوار گلی پرپر شد
روز تنهاشدن شیر خدا حیدر شد
#جواد_محمدی_دهنوی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما را دل از کشاکش دنیا شکسته است
این کشتی از تلاطم دریا شکسته است
تنها ننالم از غم ایام وهجر یار
باشد مرا دلی که زصد جا شکسته است
#هادی_رنجی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
(ماه آیینه دار باورها)
روی دیوار شهر میافتد
سایهی روشن متانت تو
پلکهایی که باز سنگین است
از پی دیدن وزانت تو
در خیابان هجوم اُدکُلُن است
نفس کوچه را گرفته نگاه
با شمیمی اصیل میگذری
میشود دور عطر تند گناه
شیشهی عطرِ باز و سرگردان
از عبورت به یاد آوردهست
چقدر زود میرود از یاد
آنچه را دست باد آوردهست!
آیههای سپیدِ نور تویی،
کوچهها ردّی از تلاوت توست
آینه سمت شهر میگیری
آینه روشنای فطرت توست
سربهزیر از نگاه تو آدم،
سربلند از نگاه تو حوّا،
در عبور تو کوچه سرشار است
ماه آیینهدار باورها!
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#داستان_آموزنده
🔆زندان مؤمن و بهشت كافر
روزى امام حسن مجتبى عليه السلام پس از شستشو، لباسهاى نو و پاكيزه اى پوشيد و عطر زد. در كمال عظمت و وقار از منزل خارج شد. به طورى كه سيماى جذابش هر بيننده را به خود متوجه مى ساخت ، در حالى كه گروهى از ياران و غلامان آن حضرت در اطرافش بودند. از كوچه هاى مدينه مى گذشت ، ناگاه با پيرمرد يهودى كه فقر او را از پاى در آورده و پوست به استخوانش چسبيده ، تابش خورشيد چهره اش را سوزانده بود. مشك آبى به دوش داشت و ناتوانى اجازه راه رفتن به او نمى داد، فقر و نيازمندى شربت مرگ را در گامش گوارا نموده بود، حالش هر بيننده را دگرگون مى ساخت ، حضرت را در آن جلال و جمال كه ديد گفت :
خواهش مى كنم لحظه اى بايست و سخنم را بشنو!
امام عليه السلام ايستاد.
يهودى : يابن رسول الله ! انصاف بده !
امام : در چه چيز؟
يهود: جدت رسول خدا مى فرمايد:
دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است . (۱)
اكنون مى بينم كه دنيا براى شما كه در ناز و نعمت به سر مى برى ، بهشت است و براى من كه در عذاب و شكنجه زندگى مى كنم ، جهنم است .
و حال آن كه تو مؤمن و من كافر هستم .
امام فرمود:
اى پيرمرد! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود و ببينى خداوند در بهشت چه نعمتهايى براى من و براى همه مؤمنان آفريده ، مى فهمى كه دنيا با اين همه خوشى و آسايش براى من زندان است ، و نيز اگر ببينى خداوند چه عذاب و شكنجه هايى براى تو و براى تمام كافران مهيّا كرده ، تصديق مى كنى كه دنيا با اين همه فقر و پريشانى برايت بهشت وسيع است . (۲) پس اين است معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود:
دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است .
📚۱-الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر.
۲- ب : ج 43، ص 346.
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای خوبم🤲
به حق این شب عزیز
به حق مهربانیات
به حق بزرگی وجلالت
غم و غصه را از دل
دوستان وعزیزانم دور کن
لبشون رو خندون
دردهاشون رو درمون
و دلشون رو آروم ترین کن🙏
🌓🌓🌓🌓
شبتون در پناه خدا
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌷صبح شد
🌸این صبحگاه روشن و زیبا بخیر
🌷بامداد دلکش و دلچسب و
🌸روح افزا بخیر
🌷صد سلام از من به دستان
🌸پر از مهر شما
🌷صبح من صبح شما
🌸صبح همه دنیا بخیر
🌷 زندگیتون شاد و پر امید
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز خیر وخوبی
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🖤آجرک الله یا صاحب الزمان
🥀صاحب عزای
🖤حضرت زهرا بیا
🥀ای بانی شکسته دل
🖤روضه ها بیا
🥀درد فراق تو
🖤بخدا می کشد مارا
🥀رحمی نما به حال
🖤دل این گداها،بیا
🥀السلام علیک یا بقیه الله
🖤امام خوب زمانم تسلیت
عرض تسلیت ویژه شهادت حضرت فاطمه الزهرا"س" و فاطمیه اول ...؛
کفیل و شفیع و ضمان زندگیتان دعای خیر حضرت زهرا سلام الله علیها...؛
الهی وجودتان مسرور و لبریز از عشق و محبت به اهل بیت علیه السلام بوده ؛ و در دنیا و عقبی ریزه خوار سفره شفاعت و سخاوتشان باشید..🙏
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غم صیقلِ خداست خدایا زِ ما مگیر
این جوهرِ جلی که جلا میدهد به دل
#شهریار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دلم گرفته برای قد کمانی تو
برای سینۀ سرخ و رخ خزانی تو
چقدر صورت زیبایتان شکسته شده!
عزیز من! نمیآید به این جوانی تو
غلاف و آتش و مسمار و ضربت سیلی
نبود پاسخ یکعمر مهربانی تو
نه همدلی که شود مرهمی به داغ پدر
نه یک نفر که نشیند به همزبانی تو
فدای آنهمه زخمی که بر تنت داری
فدای قلب پر از مهر و آسمانی تو
فدای نالۀ فضّه خُذینیات مادر!
نشسته حلقۀ چشمم به خونفشانی تو
تو میزبان پر از جود خاک و افلاکی
مرا بخوان که بیایم به میهمانی تو
تو هم شبیه خدایی که دید قاصر عقل
نمیرسد به تماشای بیکرانی تو
همیشه داغ حسین است در دل و امروز
دلم گرفته برای قد کمانی تو
#زینب_نجفی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تا ولوله ی عشق تودرگوشم شد
عقل وخرد وهوش فراموشم شد
تایک ورق ازعشق توازبرکردم
سیصدورق ازعلم فراموشم شد
#ابوسعیدابوالخیر
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
وقتی که مدینه بستر هر شـر شد
بـیـنِ در و دیـوار گُـلــی پـرپــر شد
آن مادر داغدیده رفت و پس از آن
در شــهــر، ابــوتـــراب بییـاور شــد
#رباعی
#فاطمیه 🥀
#جواد_محمدی_دهنوی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
سرو خمیده.mp3
4.14M
🎙#امین_قدیم
🎧 سرو خمیده🖤
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ازفاطمه اکتفا به نامش نکنید
نشناخته توصیف مقامش نکنید
هرکس که دراو معرفت زهرانیست
علّامه اگرهست سلامش نکنید
#سیدماشالله_باختر
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مثل طوفانی که شهری را به یغما میبرَد
خاطراتت باخودش دل را به هر جا میبرَد
#حمیدرضا_آبروان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دير شد! بازآ
كه ترسم ناگهان پرپر شود؛
دسته گل هایی
كه از شوق تو در دل بسته ام
#شفيعی_كدكنی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دل پیش تو دارم به گرو دلبر نازم
محبوس رخت با تو بود راز و نیازم
با ارتش آشوبگرت پای نهادی
بر قلعه مخروب دل و جای نمازم
آن لشکر تجهیز به سر نیزه و خنجر
فرماندهی چشم تو دارد که ببازم
فرمان عقب گرد بده خیل سپاهت
من مات جمالت شده ام، چاره نسازم
چندیست که مغلوب شدم با همه ذوق
جانبازی عشق تو شده سوز و گدازم
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
یادگاری را به روی
چشمها باید گذاشت
بعد پیغمبر چه آمد
بر جهان فاطمه؟
#فاطمیه
#پریسا_مصلح
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم با دل های تنها ، بیشتر
درد را با جان پذیراییم وبا غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا ، بیشتر
هیچ کس از عشق سوغاتی بجز دوری ندید
هر قَدر یعقوب تنها شد ، زلیخا ، بیشتر
بم که بودم فقر بود وعشق...اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد ، اینجا بیشتر...
#حامد_عسکری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌷 داستان 🌷
💎درویشی بود که در کوچه و محله راه میرفت و میخواند:
"هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی"
اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه میگوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در میآورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود.
زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانهاش و به همسایهها گفت: من به این درویش ثابت میکنم که هرچه کنی به خود نمیکنی.
کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنهام کمی نان به من بده.
درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد.
زن دواندوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش میزد و شیون میکرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم .
*آنچه را که امروز به اختیار میکاریم فردا به اجبار درو میکنیم.
پس در حد اختیار، در نحوهی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم!
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky