مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت
حال من بد بود اما هیچکس باور نداشت!
خوب میدانم که "تنهایی" مرا دق میدهد
عشق هم در چنتهاش چیزی از این بهتر نداشت!
زندگی ظرف بلوری بود کنج خانهام
ناگهان افتاد از چشمم، ولی مو برنداشت!
حال من، حال گل سرخیست در چنگ مغول
هیچکس حالی شبیه من بهجز "قیصر نداشت!
#قیصر_امین_پور
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
می ترسم
بعد از مرگ
یکدیگر را برای همیشه
گم کنیم
بیایید
زیر اولین درخت گلابی
آن دنیا
باهم قرار بگذاریم ...
#رویا_شاه_حسین_زاده
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
در چهره آرامم ولی،
منگر به این آرامشم
در من جهانی روز و شب
پیوسته بلوا میکند
#حمیدرضا_آبروان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شعر هوشنگ ابتهاج برای استاد #شهریار:
با من بیکس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدارا تو بمان
من بی برگ خزان دیده دگر رفتنیام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش بخون شسته نگارا تو بمان
زین بیابان گذری نیست سواران را لیک
دل ما خوش بفریبی است، غبارا تو بمان
هر دم از حلقه عشاق، پریشانی رفت
به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان
شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان
«سایه» در پای تو چون موج دمی زارگریست
که سر سبز تو خوش باد کنارا تو بمان
#هوشنگ_ابتهاج
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ما وارث ذوالفقار، تیغی دو دَمیم
با صاعقه های آسمان هم قسمیم
سر را به کف دست گرفتیم اکنون
سینه سپر مدافعان حرمیم
#حسین_جعفری
✅️عضوکانال
#شهید_سید_رضی_موسوی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
چون که میسنجم تو را
با آنچه در من بوده است
خانهای آباد در شهرِ
خرابی بودهای
#حسین_منزوی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارت شانزدهم💚🍀
بعد امیررضا رو صدا کرد.امیررضا از اتاقش بیرون اومد و گفت:
-جانم بابا؟
-بیا بشین.
امیررضا نشست.حاج محمود به فاطمه گفت:
-اون پسره همکلاسیته؟
-نه.
-دانشگاه میاد؟
-گاهی میبینمش.
حاج محمود به امیررضا گفت:
_میتونی از این به بعد فاطمه رو هرجایی خواست بره،ببری و بیاری؟
امیررضا گفت:_بله،حتما.
-هروقت کاری برات پیش اومد یا نتونستی قبلش به من بگو،خودم میرم.
-چشم.
فاطمه گفت:
_ولی بابا اینجوری که شما و رضا از کار تون میفتین!
امیررضا گفت:
_من کاری مهمتر از مراقبت از آبجی کوچیکم ندارم.
به شوخی گفت:
_هنوزم بچه ای و باید مواظبت باشیم. پس کی میخوای بزرگ بشی نی نی کوچولو؟
-هروقت ظرف شستن یاد گرفتم،خان داداش
زهره خانوم و حاج محمود هم لبخند زدن. حاج محمود به امیررضا گفت:
_تو دانشگاه هم حواست بهش باشه ولی از دور.کسی متوجه نشه.
-چشم بابا،حواسم هست.
از فردای اون شب،
فاطمه دانشگاه میرفت.برای اینکه خیلی وقت امیررضا رو نگیره،کلاس هایی که استادش به حضور و غیاب حساس نبود،غیرحضوری میخوند.
باشگاه و جاهای مختلفی هم که قبلا میرفت، دیگه نمیرفت.امیررضا تو دانشگاه هم از دور مراقب بود.
چندبار افشین رو دید که روی نیمکتی سر راه فاطمه می نشست و خیره نگاهش میکرد.اما فاطمه حتی نگاهش هم نمیکرد.امیررضا هم هربار بیشتر عصبانی میشد.افشین هم برای اینکه امیررضا رو عصبانی کنه،اینکارو میکرد.
چند روز گذشت.
امیررضا،فاطمه رو رسوند خونه و دنبال کارهاش رفت.به مغازه ای رفت.وقتی از مغازه بیرون اومد،افشین جلوش ایستاد. با لحن تمسخرآمیزی گفت:
_تا کی میخوای راننده شخصی باشی؟
امیررضا عصبانی نگاهش میکرد.افشین گفت:
_نگاه و اخمت خیلی شبیه خواهرته.ولی چشم هات شبیه نیست،چشم های خواهرت خیلی قشنگ تره.
امیررضا که دنبال فرصت بود،
چنان مشتی به افشین زد که افشین یه کم دور خودش چرخید.چند مشت دیگه هم زد و افشین بدون اینکه از خودش دفاع کنه،روی زمین افتاد.روی سینه ش نشست و مدام به سر و صورتش ضربه میزد.
مردم جمع شدن و به سختی امیررضا رو جدا کردن. پلیس....
#ادامهدارد...
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
َ
💢 آرامش آسمان شب
⭐️سهم قلبتان
💢و خداوند،روشنی بی خاموش
⭐️تمام لحظه هايتان باشد
💢در این شب زیبا
⭐️آرزو دارم غیر از خدا
💢محتاج کسی نشوید
⭐️شبتون بخیر
💢فرداتون
⭐️پر از موفقيت
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون در پناه خدا
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تو ماه شدی تا که سیاهی برود
آیینه شدی تا که تباهی برود
ای کوه ،غمِ نبودنت جانکاه است
نگذاشته ای به سینه آهی برود!
#صفيه_قومنجانی
💠💠💠💠💠
🆔@nabzeghalam
شاعرانه ای برای شما ادب دوستان
🔖نبض قلم🖊
💠@nabzeghalam
💠@arayehha
⏪برای صیانت از شعر👇
لطفا ارسال شعر با نام شاعر
امانتدار باشیم🙏
هـمراه خـود نسیم صبا می بـرد مرا
یارب چو بوی گل به کجا میبرد مرا؟
سوی دیار صبح رود کاروان شب
باد فنا به ملک بقا می برد مـرا
#رهی_معیری
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون بخیر
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دوست داشتن... - دوست داشتن....mp3
5.23M
صبح چهارشنبه 6 دی
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
45.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀اگر عباس ماه هاشمین است
🥀هنر جوی امیر المومنین است
🥀اگر اسطورهی فخر و ادب شد
🥀چو مامش حضرت امالبنین است
🏴سالروز وفات شهادت گونه حضرت امالبنین (س) تسلیت باد.
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
رسیده ام به خدایی که اقتباسی نیست
شریعتی که در آن حكمها قیاسی نیست
خدا کسی است که باید به دیدنش بروی
خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست
به «عیب پوشی» و «بخشایش» خدا سوگند
خطا نکردن ما غير ناسپاسی نیست
به فکر هیچ کسی جز خودت مباش ای دل
که خودشناسی تو جز خداشناسی نیست
دل از سیاست اهل ریا بکن، خود باش
هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ما ملت استقامتیم ای دنیا
جان برکف و سروقامتیم ای دنیا
از عزم و ارادههایمان کم نشود
ما منتظر شهادتیم ای دنیا
#پریسا_مصلح
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{نالد به حال زار من امشب سه تار من
این مایه تسلی شب های تار من
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یادت بخیر یار فراموشکار من ...}
#شهریار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهادت_حضرت_امالبنین_س_🖤
#یا_باب_الحوائج
عباس باید مادرش امالبنین باشد
چون عشق زهرا در دل مادر عجین باشد
بعد از نگاه فاطمه امالبنین آمد
تا مرهم زخم امیرالمؤمنین باشد
بعد از نگاه فاطمه زهرای دیگر بود
آمد تسلای دلِ اولاد دین باشد
روزی که آمد خانهی مولا... کنار در
گفت مرثیهدار شهادت در زمین باشد
با کودکان فاطمه خواند روضهی مادر
گفت جایگاه فاطمه عرش برین باشد
من را قیاسی نیست با زهرای اطهر چون
من قطره و زهراست... دریای یقین باشد
من را قیاسی نیست با زهرای کوثر چون
او رشتههای چادرش حبلالمتین باشد
من هم کنیز فاطمه هستم و اولادش
اولاد زهرا.... از برایم نور عین باشد
عباس باید زادهی امالبنین باشد
دامان بانویی که سقا آفرین باشد
عباس گر بهر حسین در کربلا سقاست
چون زاده از یک مادری خیر آفرین باشد
#الهه_نودهی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
523771649_-1492226429.mp3
4.95M
🎙 #حجت_اشرف_زاده
🎼 دورت بگردم❤️
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
یا گرمی یک بوسه به پیشانی من باش
یا علت یک عمر پریشانی من باش
با فاصله ای امن که آسیب نبینی
بنشین و فقط شاهد ویرانی من باش
#سید_تقی_سیدی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
چگونه زنده خواهم ماند در دنیای بعد از تو
میان خاطرات مانده از شبهای بعد از تو
چطور از شانه ام زلف تو را پرچین کنم دیگر
که بادی نیست باران نیست در فردای بعد از تو
چطور اندوه بر دارم من از چشمان محزونی
که امیدش به ماندن نیست در یلدای بعد از تو
چقدر آیینه برگیرم بگردم دور این شهر و
ننوشم جرعه ای از ساغر مینای بعد از تو
من از اهل جنون هستم از آنهایی که مجنونند
که هرگز بر نمیتابند یک لیلای بعد از تو
تو در این کهکشان مثل طلوع عشق می مانی
که نوری نیست در آنسوی ناپیدای بعد از تو
تو شعر صائبی هر روز تکرارت دل انگیز است
هزاران دل فدای نام نامیرای بعد از تو
#میکاییل_شهبازیان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفس در پرده ی دل می سراید
ز سعدی نکته درد آشنایی
«غرض نقشی ست کز ما باز ماند
که هستی را نمی بینم بقایی
مگر صاحب دلی روزی به رحمت
کند در حق مسکینان دعایی ...»
#حزین_لاهیجی (تضمین از #سعدی)
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
وقتی که ندارم ز گُلم هیچ نشانی
بگذار که اصلا بشود جنگ جهانی!
#میلاد_خانی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با لب سُرخت مرا یاد خدا انداختی
روزگارت خوش که از میخانه مسجد ساختی!
روی ماه خویش را در برکه میدیدی ولی...
سهم ماهی های عاشق را چهخوش پرداختی!
ما برای باتو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی
من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
می توانستی نتازی بر من اما تاختی !
ای گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست !
عشق را شاید ولی هرگز مرا نشناختی ...
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارتهفدهم💚🍀
پلیس اومد و هردو رو به کلانتری بردن. افشین از امیررضا شکایت کرد.
تو راهروی کلانتری نشسته بودن.با خونسردی گفت:
-خواهرت هم بخاطر تو هر کاری میکنه؟
امیررضا تازه متوجه شد،
که افشین از اول نقشه داشته عصبیش کنه تا باهاش درگیر بشه.عصبانی تر شد ولی سعی میکرد آرام باشه.اما افشین دست بردار نبود.گفت:
_بهتره فاطمه هم...
امیررضا بلند شد و با پا محکم تو دهان افشین زد.دهان افشین پر خون شد.
-اسم خواهر منو به زبان کثیفت نیار.
-داداش!!!
امیررضا و افشین سرشون رو برگردوندن. فاطمه بود که با تعجب و نگرانی به امیررضا نگاه میکرد.
امیررضا گفت:
_تو اینجا چکار میکنی؟!! برو خونه.
افشین گفت:
_داداشت چقدر برات مهمه؟ اون که بخاطر تو هر کاری میکنه.تو هم بخاطرش...
امیررضا نعره زد:
_دهان تو ببند آشغال
افسر پرونده از اتاق بیرون اومد و گفت: _چه خبره؟
به سربازی که مراقب امیررضا بود گفت:
_بیارشون تو.
امیررضا به فاطمه نگاه کرد و گفت:
_جان رضا برو خونه.
امیررضا و افشین رو بردن تو اتاق.
فاطمه همونجا روی صندلی نشست.به زمین خیره شده بود و اشک میریخت. حالش خیلی بد بود.بهتر که شد،دربست گرفت و رفت خونه.تو راه با پدرش تماس گرفت و جریان رو تعریف کرد.
-ببخشید بابا،شما بخاطر من خیلی اذیت میشین.
-دخترم،اگه مطمئنی کارت درست بوده پس قوی باش.شاید امتحانه که تا کجا پای ایمان و عقایدت میمونی.
-بابا،به رضا بگین من خونه م و پامو از خونه بیرون نمیذارم.خیالش راحت باشه.
افشین کسی رو مامور کرده بود بعد از اینکه با امیررضا درگیر شد و راهی کلانتری شدن به فاطمه خبر بده.
حاج محمود رسید.
این بار امیررضا با افشین تو اتاق کلانتری بود.حاج محمود نگاه گذرایی به افشین کرد و سمت امیررضا رفت.افشین به رفتار حاج محمود با پسرش هم با دقت نگاه میکرد.امیررضا تا متوجه پدرش شد، ایستاد و با احترام سلام کرد. حاج محمود پسرش رو بغل کرد و آرام نزدیک گوشش گفت:
_فاطمه گفت بهت بگم خونه ست و پاشو از خونه بیرون نمیذاره.خیالت راحت باشه.
افشین نمیشنید حاج محمود به پسرش چی میگه ولی دید که امیررضا نفس راحتی کشید.
حاج محمود از امیررضا جدا شد....
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky