آتش زده است داغ تو ما را بزرگ مرد
نفرین به مِه به جنگل و باران و بالگرد
کاری که کرد زخم زبان با وجود تو
کابین غرق آتش آن ماجرا نکرد
عمری تبر به دوش گرفتی خلیل وار
یک ایل با لجاجت خود با تو در نبرد
بی شک فرود سخت تو نوعی عروج بود
اما گذاشت بر دل ما کوه آه و درد
خدمتگزار مردم خود بودی و نداشت
اخبار ما برای تو جز محتوای زرد
بعد از شهادتت همه فهمیده اند حال
سید که بود و با دل مستضعفان چه کرد!؟
#محمدجواد_منوچهری
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
#شهیدجمهور
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
گر به صد منزل فراق افتد
میان ما و دوست
همچنانش در میان
جان شیرین منزلست...
#سعدی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تو که در انتخاب آزاد بودی
چرا پیوسته حزب باد بودی
گناهی نیست بالاتر از اینکه
سکوت موسم فریاد بودی!
#دوبیتی
#محمدعلی_ساکی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
معشوق اگر شکسته تنِ نازکِ تو را
به جای شکوِه با غم خود سازگار باش
آن لحظهای که یکّه و تنها و بیکسی
در زیر تازیانهی غم استوار باش
#حمیدرضا_آبروان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ای عشق تو باش تا که ماها باشیم
سخت است نباشی تو ولی ما باشیم
چون بسته به توست زندگیمان باید
در حفظ محیط زیست کوشا باشیم.
#حبیب_کارکُن_بیرق
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
پاییز جان!
مهلت بده
تابستان شلوغی داشتم، بگذار خودم را پیدا کنم!
هنوز در تب و تاب دستهایش در گیرم!
بگذار کمی خستگی های روز مره از شانه های تکیده ام بریزد...
بگذار آرامشم را بازیابم...
آهسته بیا...
آرام و متین ...
مهربانا!
در این غافلگیری های رنگارنگ زندگی ...
همراهی ام کن با مهر !
دلنوشته های غریبانه
#مینو_سلیمی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در دلم هستی
وهر شب سر غوغا داری
مصلحت چیست که
غم جای تو پیداست هنوز
#صدیقه_شاداب_نیک
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#امام_زمان_ع_مدح
گر بیایی جهان شود زیبا
ای نبی صولت و علی جلوات
حسنی سیرت و حسینی خو
بر تو ای ماه فاطمی صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌷
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
می رود شهریور گرچه بوی پاییز بخود گرفته
و باز هم عشق میبارد بر نیمکتِ دلدادِه ها...
#مهتا_منتظر
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی تو انگار پر از درد...
پر از تاب و تبم
من به آغوش تو
محتاج تر از نانِ شبم..
#علی_جعفری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لگد مال آدم ها نمی شد
مهربان اگر نبود
باران...
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
🦋 #پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#قسمت۱۴۱ 🎬
فرداش نتونستم دانشگاه برم اما علی, دانشگاه شیعه شناسیش را رفت واینبار خبرهای دیگه ای میاورد.
نهار را آماده بود که صدای در هاکی از امدن مردخانه ام بود, ,بلندشد.
من:سلام اقااا
علی:سلام بربانوی زیبای خانه ام،ان شاالله رفع کسالت وخستگی شده باشد...به به عجب عطر غذایی پیچیده....مرا از خودبیخود نمودی بانوووو
باشوخی وخنده نهار راخوردیم ,اما ذهنم درگیربود.
من :علی معلوم تودانشگاه چه خبر بوده,انور ایا رفته سرکلاس؟ به من زنگ نزد منم جراتم نمیشه بهش زنگ بزنم،علی ذهنم خیلی مشغوله,نمیدونم اخر وعاقبتمان چی میشه,کاش همون دیروز مبارزین فلسطینی کلک انور را کنده بودند وراحت شده بودیم والان, انور بامعجزه اش,بنیامین توحیاط خلوت جهنم داشتند چای جهنمی میخوردند....
علی:ذهنت را درگیر نکن،تمام تلاش ما این بوده که توبه انور نزدیک بشی وسراز کار وجنایاتش دربیاری,اگه میکشتنش کلا کارها واهدافمان به هم میریخت وشاید دیگه کسی از مسلمانهای نفوذی نمیتوانست به عمق خانه عنکبوت نزدیک بشه واونا را رسوا کنه,تا حالاش هم خیلی اطلاعات ازش کشیدی,بیرون ,سلماجووونم,حالا برای اینکه یه کم از,فکر انور در بیای ,برات میگم تودانشگاه ما چه خبربود.
من:چه خبر؟؟حتما دوباره روایات ایمه مارا شخم زدن وچیز جدیدی دراوردن؟
علی:این که کار همیشگیشان است اما امروز,متوجه شدم,اسراییل از تمام شیعیان دنیا که میترسه هیچ ,ایران یه رتبه خاص داره براش,مثل سگگگ از ایران وحشت داره ومعتقد هست اونچه که درکتابشون وتعلیمات تلمود اومده،
درباره ی دشمن یهود که بدستش یهود به هلاکت میرسه واز بین میره ,همه شان معتقدند اون دشمن فقط ایرانه ومیخوان دست پیش بگیرن تا پس نیوفتند ,یعنی قبل ازاینکه ایران وایرانیا اونا رانابود کنن,این جنایتکاران میخوان ایران رانابود کنند ورفتن کنکاش کردند که ایران را بعداز جنگ وتهاجم فرهنگی وتحریمهای فراوان که به گرده اش وارد اوردند
وهیچ تزلزلی دراین کشور عزیز ایجادنشده،چند چیز,سرپانگهداشته،یکیش اعتقادات مردمش وروحیه ی شهادت طلبی شان هست وعلی الخصوص تحکیم این روحیه باعزاداریهای محرم وامام حسین ع است,یکی اعتقاد به مهدویت وحکومت جهانی الله وازهمه مهم تر اعتقاد به ولایت فقیه وداشتن رهبری باهوش که تمام حیله های دشمن را سریع شناسایی میکند وبه مردمش میگه وحیله ونقشه های اینا را درنطفه خفه میکنه.
علی یک لیوان اب خورد وادامه داد
سلما,باورت نمیشه چه نقشه هایی کشیدن برای ایران,از همه طرف بهش حمله میکنن,جوانانشون را درگیر فضاهای مجازی ومخرب میکنند که هزینه ی این فضاها مستقیم به جیب همین یهودیای صهیونیست میریزه,ازطرفی از هرحیله ای استفاده میکنند تا ابهت رهبرشان رابین مردم خوردکنند وهر حرف دروغ وجنایتی را به رهبر ایران میچسپانند تابه خیال خودشون مردم ایران را خام کنند
وبه دست مردم ,رهبرشان را ازبین ببرند,راستی سلما...حاج قاسم که یادت هست,این یهودیهای صهیونیست خیلی خیلی,ازش میترسند وهرکدومشان باشنیدن نام این سردار ,بی شک از ترس خودشون راخیس میکنند,تاحالا چندین بار قصد جان این مردخدا راکردند که ناکام موندن,میگن اگه سردار را بکشیم یکی از بازوهای رهبرایران را قطع کردیم ,اخه سردار درخط ولایت است وولایت عاشق سردار...اما سلما اینا بااینهمه کلاس ودرسی که برای شیعه شناسی راه انداختند هنوز شیعیان را خوب نشناختند.
نمیدونن که اگه سردار راشهید کنن ,هزاران سردار از خون پاکش پامیگیرند واونموقع کلک اسراییل کنده است.
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🦋 ای,در دام عنکبوت
#قسمت۱۴۲ 🎬
امروز درست یک هفته از ان واقعه میگذرد،یک هفته ای سراسر استرس که هر لحظه منتظر اتفاقی غیر منتظره بودم ,منتها هیچ اتفاقی نیافتاد,دانشگاه میروم اما هیچ خبری از انور نیست که نیست ,بقیه ی دانشجوها با تمسخر میگویند که انور مرده ,اما من میدانم که درسوگ معجزه اش نشسته وشاید منتظر التیام زخم هایی ست که یادگار مبارزین فلسطینی است،چند بار خواستم تا با انور تماس بگیرم ,اما علی مانع این کارشد.
علی معتقداست ,خود انور باید تماس بگیرد ,اگر احساس کند که من بی صبرانه منتظر ارتباط دوباره با اوهستم ,امکان دارد که به من شک کند,علی میگه,باید طوری برخوردکنم که انور فکر کند ازش میترسم ودوست ندارم نزدیکش شوم.
امروز زنگ اخر باانور درس داشتیم ودرکمال تعجب اسحاق انور تشریف اوردند,برخوردش با من مثل جلسات گذشته بود.اما من کمتر حرف میزدم وسعی میکردم حتی نگاهم را از اوبدزدم وطوری برخوردکنم که انگار از اومیترسم.وخوشبختانه کلاس تمام شد وانور,حین رفتن به سمت من برگشت وگفت:هانیه الکمال,بیا اتاقم...
وسایلم را جم وجورکردم وبا گفتن ذکر بسم الله به سمت اتاق انور حرکت کردم,در زدم.
انور:بیا داخل...
من:س س سلام استاد,حالتون خوبه؟!!
انور:سلام را که سرکلاس کردی ,منتها اینقد اهسته که من نشنیدم,حالمم هم که از احوال پرسی فراوانت روبه بهبود است.
میدونستم داره متلک میگه,انگارتوقع داشته برم بهش سربزنم,انور دید ساکتم بلند دادزد:سرت رابگیر بالا ,هانیه الکمال....اون شب نحس,جا داشت بعداز رفتنت حداقل یک زنگ بزنی...
با فریادش ارام طوری که نشان میدادم ترسیدم سرم رابالا گرفتم,چهره اش را دید زدم,هنوز کمی از اثار کبودی روی صورتش بود,با من من گفتم:اااآخه استاد....راستش من خیلی ترسیده بودم,بعدشم گفتم تواون شرایط ,تنهایی بهترین درمان هست وگرنه خیلی جویای احوالتان بودم.
انور:پس تو از من میترسی؟نکنه وقتی حالم خوب نبود چیزی گفتم که باعث شده بترسی هاااا؟؟
احساس میکردم این مرد خیلی رازها دارد که ترس از برملاشدنش باعث شده این حرف رابزند وگفتم :نه نه ...فقط من را شکل مادرتان میدیدید همین...اما اون اخرکاری که داد زدین ازخونه تان برم بیرون بیشتر ترساندم.
انور که انگار خیالش راحت شده بود لبخندی زدگفت:خوب شکل مادرم هستی,اون وقتی که سرت داد زدم ,به خاطراز دست دادن بنیامین شوکه بودم,اما الان دیگه عزاداری را تمام کردم,باید دوباره بلند بشم وچون این زنده بودنم را مدیون تومیدونم,میخوام برات جبران کنم. میخوام از تو یعنی هانیه الکمال,یک اسحاق انوردیگه بسازم,حاضری بامن همراه بشی؟؟
از پیشنهادش جا خوردم اما لبخندی زدم وگفتم:من عاشق کسب علم واطلاعات هستم وازهمه مهم تراینکه بتوانم یک خدمت ارزنده به وطن عزیزم اسراییل وقوم برگزیده ی زمین یعنی یهود,انجام بدهم.
انور که انگار از حرفهام خوشش امده بود,لبخندی زد وگفت:دوتا نوشیدینی بیار هانیه الکمال...عصرهم اماده باش وقتی زنگ زدم بیا جلو خانه میخوام یه کمی از امپراطوری اسراییل رابهت نشان بدهم.....امپراطوریی زیرکانه که شعارش این است,همه چیز درخدمت اسراییل ونابودی از آن هرچه غیر اسراییلی است.
با احساساتی متناقض,اتاق انور راترک کردم.
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کسب مقام برتر
سومین جشنواره کشوری
حیدر بابای شهریار🌹😍
#ابراهیم_قبله_آرباطان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معنیِ واژه ی دل بردن و بستن بلدی؟
بدهم دل به دلت، دل نشِکستن بلدی؟
بلدم با شبِ چشمانِ تو دیوانه شوم
پای این شاعر دیوانه نشستن بلدی؟
آرزوی امشبم برای تـو
هر آنجا که در زندگی ات
تیرگی است نور قرار گیرد
هر آنجا که غم است
شـادی قرار گیرد
هر آنجا که اضطراب است
آرامش قرار گیرد🤲
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون دلارام
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پيغام صبحدم را 🦋
با شعرهای روشن
پرواز ميـدهـم
و چه زيباست پيغام صبح🦋
#فریدون_مشیری
صبحتون دل انگیز و شـاد
امروزتون پر از خبرهای خوب
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز خیر وخوبی
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
آخرهای تابستون.... - @mer30tv.mp3
6.31M
صبح 26 شهریور
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
خاطری آسوده می خواهی بیا
اینقدر دلتنگ بودن تا به کی
دستهایم را بگیر
دور شو از خلوت تنهایی ات
پا به پای من بپا خیزو
کمی با خط لبخندت
برایم حظ و زیبایی بیار
چشمهایت را به هر واژه بشوی
دور کن از تن ملال
من به محض دلکش دلبستگی های تو
محتاجم هنوز...
#علیرضا_ناظمی
#شعر_سپید
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شانه خم کردم به زیر بار غمهایت فلک
چون تهی دستم.تهی گشتم زعشرتهای تو
#آرش_لطفی_مقدم
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
اندرونِ چاهِ هجران، داغِ بیژن می کشم
تیرهای هجر را با آه از تن می کشم
تیزیِ زخم زبان، در این سرای رنگ رنگ
هم ز یاران و هم از نیرنگِ دشمن می کشم
قطره ای ناچیزم و امّیدِ وصلِ بحر را
از تلاطم های امواجِ بلا من می کشم
صبر و خاموشی دوای سختیِ دلدادگی ست
دفتر دل را شبیه سرو و سوسن می کشم
زیر شمشیر قضا صیدی به دام افتاده ام
با رضامندی به زیر تیغ گردن می کشم
آتشِ برق نگاهت تا که می افتد به جان
آه جانسوز از نهاد خود چو خرمن می کشم
با حکیمان، همنشینی مرهمِ افسردگیست
در برِ نادان، ولی جورِ تهَمتن می کشم
"پهلوی چرب غنا ارزانی دون همّتان"
من ز اندوه دلِ سرگشته روغن می کشم
می پزد اندر خیال خود "محمد" شورِ وصل
بلبلی هستم که نازِ گل ز گلشن می کشم
#محمد_خوشآمدی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
خوش آمد از صبا اینم پگاهی
که خوش میخواند، سر بر خاک راهی
که دردا، آدمی را همتِ عشق
برفت از یاد و پاسِ حرمتِ عشق
تو قدرِ عشقِ خود بشناس بلبل
مگو با خار هم نازکتر از گل
که از گل گر نوازش ور ستیز است
برایِ مرغکِ عاشق عزیز است
#مهدی_اخوان_ثالث
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky