آنـقـدر دور شـدی ، آمـدنـت رویـا شد
بـه دلِ عاشقِ من ، حسرتِ یک دنیا شد
دگر از دستِ غمت، عشق بـه فریـاد آمد
شاعری خسته در این قافیه ها رسوا شد
#مرتضی_شاکری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
صفی الدین هم از دنیای ما رفت
از این دنیایِ درگیرِ بلا رفت
به دست تیرِ سرخ اشقیا رفت
به دست بدترین خلق خدا رفت
چه بهری این جهان از جان او برد
خدا جانش خرید و پیش خود برد
شیاطین را چه بسیار او بیازُرد
ز انها اخرش این ضربه را خورد
در آغوشِ شهیدان است اکنون
کنار جمعِ یاران است اکنون
زهجرش سینه ویران است اکنون
ولی او شاد و خندان است اکنون
شهادت گرچه مزدِ بی شمار است
ولی بر ما چه اندوهی سوار است
دل از فقدان او در گیر و دار است
قرار از ما برفته ،حال زار است
خدا ما را نماید همنشینش
کند محفوظ یارانِ غمینش
خدا لعنت کند بر قاتلینش
خدا لعنت کند مجموع کینش
#سمیه_آبدنگچی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بی هیچ نام می آیی
اما تمام نام های جهان باتوست
وقت غروب ،
نامَت دلتنگی ست
وقتی شبانه چون روحی عریان می آیی
نام تو وسوسه است
زیر درخت سیب ،
نامت حَوّاست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس، که سحر می زند
میگریزی
نام گریزناکت
رویاست . . .
#حسین_منزوی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#یحیی_سنوار
#سید_حسن_نصرالله
#اسماعیل_هنیه
#سیدهاشم_صفیالدین
از بادهی وصل، کامشان شیرین است
از خندهی شان بهشت، عطرآگین است
"سنوار" نشسته در بَرِ "نصرالله"
در دستِ "هنیّه" دستِ "صفیالدّین" است
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
آمد ز،خیمه بیرون دست ادب به سینه
صبرش به دل نمانده از ناله سکینه
او داده وعده ی آب بر کودکان بی تاب
در خیمه ها ندانم آب از چه گشته نا یاب
گل واژه های ایمان پرپر به روی خاکند
یاران با وفایت بی سر به روی خاکند
دادی علم به دستم از عشق تو چه مستم
بنگر به مشک خشکم بنما قلم دو دستم
دادش چو اذن میدان زد بوسه بر،دو،دستش
مست از می ولا شد ،می گفت ناز شستش
آمد چه با صلابت آهسته پیش دشمن
گفتا شما مسلمان آبی دهید بر من
دشمن ندادش آبی حتی به او جوابی
هی زد به خود چنین گفت تو پور بو ترابی
َشد حمله ور چو شیری او رفت تا شریعه
پرکرد مشک خشکش می گفت با شریعه
بیرون شد از شریعه آبی نخورده عباس
اشکش ز دیده جاری چون دانه های الماس
هی زیر لب خروشید لب تشنه ئی حسینم
دستم جدا، ز،پیکر تیر است بر دو عینم
راهم دگر نبینم آهست در ضمیرم
رویت شود ببینم بر غربتت بمیرم
جانم به لب رسیده از،دوریت حبیبم
تعجیل کن برادر رفته ز دل شکیبم
آمد شهش به بالین گفتا ،امیر لشکر
خیز و علم به پا کن جان علی اکبر
گفتا ز،خاک میدان جسمم مبر به خیمه
شر منده ام برادر از کودکی کریمه
هدیه به سقای حرم وعلم دار لشکر
آقا امام حسین علیه سلام
#محمد_فاریابی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
نه معتدلی، نه گرم و سردی پاییز
با شاخه و باد در نبردی پاییز
نارنجی و عنابی و زیتونی و زرد...
درگیر هزار جور دردی پاییز!
#صفیه_قومنجانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
جاری شده خون به غزّه،بی حدّوحساب
وجدانِ جهانِ غرب ،درغِفلت و خواب
آن مدّعی بَشر،چو خر،مانده به گِل
با"وعده ی صادقِ سه"گیرند جواب
#محمود_جهاندیده
#شعرِمقاومت_شعرِپایداری
#نَصرُمِن_الله_وَفَتحٌ_قریب
#رُباعیِ_مقاومت_رُباعیِ_پایداری
#انّاللّه_وَانّااِلیهِ_راجِعون
#رُباعی_این_چنین_باید
#که_مردم_را_به_کارآید
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
راستش را بخواهی حال من بی تو، آنقدر هم بد نیست.
صبح که میشود چای می نوشم
سمت ایوان کوچک خانه میروم تا کمی هوای تازه استشمام کنم.
آن نخ از سیگار را که برای رها شدن از پاکت بی قرارتر است را بر میدارم و آتش به جانش میزنم
همراه با صدای بال کبوترهای همسایه
به پرواز در می آیم ، خودم را گم میکنم در آسمانی که پر از ابر است
ابرهایی که هر لحظه احتمال باران شدنشان هست.
گلهای لب پنجره را نوازش میکنم و برایشان شعر میخوانم
با بدرقه ی اقاقی های خوابیده بر دوش تنها دیوار کاهگلی کوچه از خانه دور میشوم
در گستره ی کوچکی از نور خورشیدِ درز کرده از لابلای ابرها، تیغ کاکتوس هایی که از صبح در دستم جا خوش کرده اند را در می آورم.
مشغول تماشای رد پاهای جامانده بر خاک های نمناک کوچه باغ خیال انگیز میشوم
بعضی هاشان عجب_ عمیق دل صاف و بی آلایش خاک را دریده اند.
میگذرم ....
انتهای کوچه باغ، کلاغی را می بینم که دلشوره ی افتادن جوجه اش از لانه، کلافه اش کرده و مدام در انحنای چشمم به این سو و آن سو میپرد.
بلاخره ابرها کار خودشان را میکنند و باران را به نوازش گونه هایم می فرستند
من میمانم و بادی سرد و باران، با چتری که دیگر ندارمش.
حال من خوب است باور کن
#مهدی_ملک
پنجشنبه ۱۴۰۳/۸/۳
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مشروح خبرهاست کماکان جانکاه
با هر غم کهنه شد غمی نو همراه
این قصه سرانجام خوشی خواهد داشت
پایان سیاهـی است ان شاالله
#محمدجواد_منوچهری
#یحیی_سنوار
#سید_حسن_نصرالله
#اسماعیل_هنیه
#سیدهاشم_صفیالدین
#مرگ_بر_اسرائیل
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
سلام
دوست دارم با قلم .پر .واکنم
با سرشک خامه ام غوغا کنم
پر کشم تا اوج عرش ابتلا ،
جویم اسرار نهان عشق را
شورها برپا کنم با نام او
گویم از آغاز و از انجام او
عشق را دیدم به دام واژه ها
از حقیقت دور و از واقع رها
شد اسیر واژه ها معنای عشق
شد کمان چون مه قد رعنای عشق
عشق را هر کس به نوعی شرح کرد
هیئتی تازه ز عاشق طرح کرد
عشق را هر کس به یک عنوان ستود
دیگری معنای دلخواهش نمود
هر سری تا افسری بر خویش دید
قدر وسعش خوشه ای از عشق چید
خواند هر کس خویش را هم خانه اش
باده ریز و ساقی میخانه اش
گفت هرکس عاشق شیدا منم ،
عاشق شوریده سر تنها منم !
ساختند از عشق بس تندیس ها
مدح ها گفتند آن تندیس را
هیچ کس اما نشد دمساز عشق
ماند پشت پرده پنهان راز عشق
عشق از معنای اصلی دور شد
عشقبازی واژه ای مهجور شد
عاشقی اینک مجازی گشته است
عشق گوی واژه بازی گشته است
زانکه دیدم منحرف منشور عشق
رهسپارم زین سبب تا طور عشق
تا کنم معنای اصلش را بیان
سازم اسرار نهانش را عیان
عزم خود را جزم کردم لاجرم
نظم دادم واژه ها را بیش و کم
پای پوشی از توکل ساختم
نرد جان با گوی همت باختم
سر به راه عشق کردم پای من ،
چاک کردم در رهش صد پیرهن
من در این ره خون دل ها خورده ام
از غم هجران بسی آزرده ام
هفتصد وادی مصیبت دیده ام
هفتصد دریا عطش نوشیده ام
بارها چشمم خلیده خارها
استخوان مانده گلویم بارها
خوانده ام تاریخ ها را مو به مو
گشته ام اقلیم ها را کو به کو
کرده ام شاگردی استادها
خوانده ام افسانه ی فرهادها
صد طریق رهروی آموختم
صد صحیفه تجربه اندوختم
با تمام عزم و سعی و اهتمام ،
معنی عشق آخر آمد ناتمام
با همه چالاکیم در جستجو
مانده پایم در گل معنای او
عشق را مفهوم پنهان ماند باز
بازهم شد قسمت من سوز و ساز
کرد این بی حاصلی خسته مرا
واله و سرگشته ام زین ماجرا
فهم حیران ماند در معنای عشق
عقل هم جا ماند در ژرفای عشق
می شدم مایوس از فرجام کار
چشم زارم باز می شد اشکبار
ناگهان در اوج یاس و اضطراب
یافتم خضر رهی پا در رکاب
دست یاری پیش او کردم دراز
تا شود او مشکلم را چاره ساز
جستم از او راستین معنای عشق
رمز هشیاری به اوج مستی از صهبای عشق
گفت رو خود درد خود را چاره کن
رشته های حب تن را پاره کن
باید از قید علائق وا رهی ،
جان و سر در مسلخ لیلا نهی
کس به این معنا تواند دست یافت ،
کاندر این ره با براق جان شتافت
بگسل این زنجیرهای عافیت
بگذر از مرز خود و خودخواهیت
رو به دشت کربلا ای نور عین ،
معنی این واژه را جوی از حسین
عشق را از عاشقان بایست جست
و اندر این ره باید از جان دست شست
راه اقلیم جنون در پیش گیر ،
توشه ای از معرفت برخویش گیر
گفتمش چون راهی آنجا شوم ؟
عاقل و فرزانه . یا شیدا روم ؟
گفت: خامش !در سرا گر کس بُوَد ،
لاجرم یک حرف او را بس بُوَد
تو قدم در راه نِه . پروا مکن ،
پرسش از کیف و کم دریا مکن
راه خود گوید که چون باید روی ،
تا قدم در ره نهی . آگه شوی .
ناگهان هشیار گشتم زان سخن ،
هجرت آغازیدم از زندان تن .
ساز رفتن کوک کردم باز هم ،
ساختم بال و پر پرواز هم .
زورقی از جنس باور ساختم
وان به دریای جنون انداختم
ناخدای کشتی باور شدم ،
راهی منزلگه دلبر شدم .
تاختم بی واهمه تا کربلا ،
ره سپردم تا طریق اعتلا .
ناگهان در ساحل دریای عشق ،
شد نمایان قامت رعنای عشق .
دیدم آنجا عشق را من آشکار ،
واقعی .اصلی .حقیقی .ماندگار
دیدم آنجا جلوه گاه عشق را ،
یافتم من شاهراه عشق را .
دیدم آنجا عاشقان را بی نقاب ،
ماه و انجم در طواف آفتاب .
دیدم آنجا عاشقی گل کرده بود ،
عشق جاری بود آنجا رود رود .
دیدم آنجا قبله ی توحید را ،
برسر نی .من سرِ خورشید را
عشقبازی بی سر و بی پیرهن
روی خاک افتاده بی غسل و کفن
او که عشق و عاشقی مدیون اوست ،
او که مردی وامدار خون اوست
روی نِی قرآن تلاوت می نمود ،
عشقِ عریان را روایت می نمود
محمد رضا مصطفی زاده خلخالی
«حمید»
https://eitaa.com/joinchat/278462660C2bf86baecd
شعر و موسیقی اصیل ناب وگفتمان سیاسی .
زندگی آغاز پریدن است
آزمونی سخت و دلهره آور
با چاشنی شهامت
و دلبیقراری هایی مملو از شک و تردید
من پریده ام
تو هم پرواز کن
پرواز قشنگ است
که زندگی
بی پروا کردن
و پرواز لذتی ندارد
سمت خیال عاشقانه ی من
بال بگشا بی خیال
تا در من شعله های شرم
خاموش شوند
و مهربانی های تو کارگر شود
بیش از پیش ...
#عــــلــــیــــرضــــا_نــــاظــــمــــی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky