eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
29 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
کلبه ی شعر
السلام علیک یا بقیه الله الاعظم‌ 💐❤️🌸آرزوی وصـل🌸❤️💐 دوست دارم ، در رکاب ِیوسف ِزهـرا بمیرم! شمع سا ، در بزم ِوصلش انجمن آرا بمیرم! آرزو دارم که روزی سر نِهَم در کوی وصلش سرخوش از صهبای وصل ِدلبـر ِشهـلا بمیرم کاش گردد خـاک ِپـایش توتیـای چشم ِ زارم تا شود ، صحـن ِسـرای ِدیده ام زیبـا بمیرم دوست دارم با سرشک دیده شُویَم گرد راهش تا...! ز ِگرمـای ِحضـور ِآن ، سَهی بالا بمیرم آرزو دارم به قـاف ِعشـق ِاو ققنـوس باشم بال و پر سـوزان! ، کنار ِمأمن ِعَنقا بمیرم کاش در صبح طلـوع مهـر رویش ژاله باشم پوشم از جنس اَقـاقی ، جامه ای دیبـا بمیرم! دوست دارم زنده باشم!،تا طلوع ِفجـر ِمهـدی و ز تمـاشـای مثـال ِآن ملک سیمــا بمیرم! آرزو دارم... ببازم نرد ِجان با گوی عشقش باده نوش از جام ِوصل ِآن بت ِعـذرا بمیرم کاش چون فرهاد باشم زنده با سودای شیرین یا... چو مجنـون ، در جَوار ِمنـزل ِلیـلا بمیرم دوست دارم در طواف ِشمع ِاو پروانه باشم سینه سوزان ز اشتیـاق ِوصـل بی پـروا بمیرم آرزو دارم که روزی، موسم ِهجران سر آید و ز ، شَمیـم ِجـانفـزای ِعنبـر ِ سـارا بمیرم کاش در فصل ِحضورش بلبلی شوریده باشم مست ِمینـای ِوصــال ِلاله ی حمــرا بمیرم دوست دارم در زُلال ِزمزم ِعشق ِ مسیحـا روح و جانم را بِشُویم، پاک، چون دریا بمیرم آرزو دارم ... بنوشم ، جرعه ای از جـام ِ کوثـر واله... از حُجب و حیای ، عصمت ِکبــرا بمیرم کاش اسماعیل باشم، در مِنای عشق ِ مهـدی سرخوش از سعی صفـا و مَـروه ی مولا بمیرم دوست دارم مست باشم،چون خمار ِچشم ِنرگس و ز...! فـروغ ِلاله های ِگلشـن ِطـاهـا بمیرم آرزو دارم که ، روزی ، رخصت ِدیـدار یـابم ز آن یَد ِبَیضـا سِتانم ، تـاج ِکرّمنــا بمیرم کاش در عهـد ظهورش سـاقی میخـانه باشم در صف ِدُردی کشـان ِسـاغـر ِمینـا بمیرم!! دوست دارم مثل ِدِعبِـل ، شعرهای آتشینم سازد اسـرار ِنهـان ِ عشق را افشـا ، بمیرم آرزو دارم... که روزی ، عـدل ، دنیـا را بگیـرد فارغ از بیـداد ِکین و فتنـه ی اعـدا بمیرم کاش روزی از شـراب ِمعرفت ، سیـراب گردم با دلی سرشار ِعشـق و دیده ای بینـا بمیرم کاش روزی ، پَر گشـایم ، بر فـراز ِکهکشـانهـا آشیـان ، در عـرش سازم ، بی غم ِدنیـا بمیرم جان به لب باشد حمید از هجرجانان جان ِزهرا رُخ نما! جانا به راهت ، جان دهم، رعنـا بمیرم " م.حمید " 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هرگزم نــقــش تو از لـوح دل و جــان نـــرود هـرگـــز از یــاد مــن آن سرو خــرامان نــرود آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت کــه اگـــر سـر برود از دل و از جــان نـــرود 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویند که شب می‌رسد آخر به سپیده... ترس از گذر عمر از این مرحله دارم...! گفتند که چون می‌گذرد هیچ غمی نیست عمری‌ست که با می‌گذرد مسئله دارم...! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🕊 کمک برای پیوند ریه نوزاد 🏮این نوزاد مبتلا به سرطان ریه است و باید پیوند ریه بشود و خانواده توان هزینه درمان فرزندشان را ندارند. 🍃 برای تامین هزینه درمانی این کودک معصوم، با هر مبلغی که دارید سهیم باشید؛ 🔹شماره کارت‌ و قانونی به‌ نام گروه جهادی حضرت زین العابدین ( ع) و شبا هیئت مذهبی قمر منیر بنی هاشم (ع)
6037997750014749
●IR
840690082101102230186001
کد دستوری👈‎
*6655*1*60#
🏮لینک کانال 👈 @charityi313 🔶 ارتباط با ادمین و ارسال فیش واریزی @charity12
کاش اویی که جوانیِ مرا داد به باد، لااقل معرکه‌ی من، سرِ پیری نشود...🍂 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گاه می‌گریم ز بی‌یاری و گاه از روزگار گاه می‌خندم به بختم، گاه فکر خودکشی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شعر
مادر جان! بگو ببینم...! کدام دسته گلت را زودتر تقدیم وطنت کردی...! علیرضا،یا بهزاد...؟ چه می گویم ...؟! مگر توفیری هم دارد..‌.؟! من هم یک مادرم ...و الان که بچه هایم برای تحصیل در غربت زندگی می کنند...دلتنگشان می شوم.... و طاقت دوری شان را ندارم،چه برسد به... چگونه خبر شهادتشان را شنیدی وتاب آوردی؟ چگونه توانستی از چشمهای قشنگی که نگاهت می کنند، بگذری ؟ چطور شب های تنهایی ات را به صبح رساندی؟ چگونه سر مزارشان رفتی و درد دل کردی...؟ می دانم هزاربغض مانده در گلویت هنوز هست... می دانم باور داری آنها زنده اند وبا آنها حرف می زنی... می دانم همین الان که چشمهایت یک در میان اشک و خون می بارند... فقط با خاطرات سبزشان زندگی می کنی ..‌‌ روزی که تاتی تاتی کردن وتو دلت قنچ می رفت برایشان...با خودت گفتی خدا را شکر عصای دست پیری ام می شوند...روزی که اولین کلمه را بر زبان آوردند،تمام ایام کودکی شان برایت پر از خاطره شد. وتو دستشان را گرفتی تا زودتر پا بگیرند... تکیه گاهشان بودی، با امید اینکه قد بکشند و روزی که دست به دیوار بلندمی شوی از جایت، روزی که چشمهایت دیگر کم سو شده اند، روزی که دستهای چروکیده ات دیگر همکاری نمی کنند... و روزی که پاهایت دیگر به دنبالات نمی آیند...دستگیرت باشند. آنها سبکبالان عاشق بودند که پر پرواز داشتند... آنها با خدایشان معامله کردند.... مگر یادت نیست که چگونه آنها را با خدا آشنا کردی ...چطور رسم عشق بازی با خدا را قبل از بازی های کودکانه یادشان دادی؟ مگر یادت رفته است ، سرود ای ایران ای وطن من را اینقدر برایشان تکرار کردی تا از بر شدند...؟ آنها جانشان را درطبق اخلاص گذاشتند وخالصانه جان را تقدیم حضرت دوست کردند...و تا ابد ما را مدیون خونشان کردند...🥀🥀🥀 🖋 🕊❤️ امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran 🌐 aminyavaran.com 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هدیه به طفل شیر خوار امام حسین علیه سلام🌷 تشر می زد علی اصغر که می لرزد سپاهی بی هوا هر جا چه می لرزد زهیبت حر صفی با تیر میلرزد نه تنها، او به هرجا شیر می لرزد نگاهش انقلابی را به پا می کرد به هر جا بی صدا ،هر پیر می لرزد تشر زد شمر را کافر حیا بنما ز کارت هر کجا شمشیر می لرزد زدی طبل بشارت شاد می باشی تو فهمیدی چرا تدبیر می لرزد؟ به ظاهر جشن می گیری که پیروزی به هر جا بنگری تکفیر می لرزد نهیبی زد عمر ،آیا نمی بینی به هر جا طفل بی تقصیر می لرزد تشر زد حرمله زودی رها بنما نمی بینی مگر تکبیر می لرزد تشر میزد بشر را پس چرا خوابی ز آهش سینه ای دلگیر می لرزد نگاهش لشکری را می کشد اما ز هیبت حرمله با تیر می لرزد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 قصه‌دلبری فردا صبح ، در شهرک شهید محلاتی از مسجد نزدیک خانه مان تا مقبرة الشهدا تشییع شد . همان جا کنار شهدا نمازش را خواندند . یادشب عروسی افتادم ، قبل از اینکه از تالار برویم خانه ، رفتیم زیارت شهدای گمنام شهرک مداح داشت روضه حضرت علی اصغر علیه السلام می خواند . نمیدانستم آنجا چه خبر است ، شروع کرد به لالایی خواندن . بعد هم گفت :همین دفعه آخر که داشت میرفت ، به من گفت : « من دارم میرم و دیگه برنمیگردم! توی مراسمم برای بچه ام لالایی بخون!» محمد حسین ، نوحه ی : « رسیدی به کرب وبلا خیره شو / به گنبد به گلدسته ها خیره شو اگه قطره اشکی چکید از چشات / به بارون این قطره ها خیره شو» را خیلی می خواند و دوست داشت .‌‌.. نمیدانم کسی به گوش مداح رسانده بود یا خودش انتخاب کرده بود که آن را بخواند! یکی از رفقای محمد حسین که جزو مدافعان هم بود ، آمد که « اگه میخواین ، بیاین با آمبولانس همراه تابوت برین بهشت زهرا! » خواهر و مادر محمدحسین هم بودند ، موقع سوارشدن به من گفت : « محمدحسین خیلی سفارش شما رو پیش من کرده . اونجا باهم عهد کردیم هرکدوم زودتر شهید شد ، اون یکی هوای زن و بچه اش رو داشته باشه!» گفتم : « میتونین کاری کنین برم توی قبر؟؟» خیلی همراهی و راهنمایی ام کرد .. آبان ماه بود و خیلی سرد . باران هم نم نم میبارید . وقتی رفتم پایین قبر ، تمام تنم مورمور شد و بدنم به لرزه افتاد .. همه روضه هایی را که برایم خوانده بود ، زمزمه کردم . خاک قبر خیس بود و سرد . گفته بود : « داخل قبر برام روضه بخون ، زیارت عاشورا بخون ، اشک گریه بر امام حسین رو بریز توی قبر ، تاحدی که یه خرده از خاکش گل بشه!» برایش خواندم . همان شعری که همیشه آخر هیئت گودال قتلگاه می خواندند ، خیلی دوستش داشت : « دل من بسته به روضه هات جونم فدات میمیرم برات پدر و مادر من فدات جونم فدات میمیرم برات سر جدا بيام پایین پات جونم فدات میمیرم برات » 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky