eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
625 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
193 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹 عریان‌تر از کویر، به طوفان رسیده‌ایم عاشق‌تر از نسیم، به باران رسیده‌ایم اسبابِ زحمتیم و نداریم چاره‌ای دستانِ سائلیم و به دامان رسیده‌ایم از ما نخواه، ما که رهایت نمی‌کنیم از ما نرنج، تازه به دوران رسیده‌ایم! سرسبزیِ بهار به کالی گذشت و رفت افسوس می خوریم زمستان رسیده‌ایم شیرین نبوده طعمِ عباداتِمان که ما از تلخی گناه به ایمان رسیده‌ایم بیهوده نیست این همه سُرخیم و آبدار با قطره‌های خون شهیدان رسیده‌ایم! ما تکه‌تکه‌های شما را که یافتیم تسبیح کرده‌ایم و به ایران رسیده‌ایم! @shaeranehowzavi
هدایت شده از ادبیات قم
《 به محل برگزاری برنامه دقت بفرمایید》 شصت و ششمین محفل شعر مهروماه با حضور سیدمحمدجواد شرافت و شاعران استان قم زمان: چهارشنبه، سوم خردادماه ، ساعت ۱۷ الی ۱۹ مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، کوچه ۲۶، خانه موزه شهیدان زین الدین @adabqom
هدایت شده از مجتبی کریمی
📣 💠 منم که‌ دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز 💠 🔰 هم‌نشینی هفتگی شاعران دانشگاه امام صادق(ع) همراه با شعرخوانی و نقد و بررسی اشعار 🔅 دبیر جلسات: دکتر محمدمهدی سیار 🔅شاعر میهمان: مبین اردستانیجلسه این هفته ویژه و به صورت برگزار می‌شود. ⏰ زمان: ، ساعت ۱۸ الی ۲۰ 🏛 مکان: دانشگاه امام صادق(ع)، سالن شهید مطهری 🔻 علاقمندانی که از بیرون دانشگاه تمایل به شرکت در جلسه را دارند به این شناسه در پیام رسان بله و ایتا پیام بدهند:@mojtabakarimi_118 🔻🔻🔻 کانال انجمن شعر دیدار در اپلیکیشن بله: 🆔 ‌@anjomansherdidar
غم روی غم آمده تلنبار شده وای از غم مهلکی که تکرار شده در آتش فتنه ایم وبا عکس شهید هر روز مزین در و دیوار شده...
🌹🌹🌹🌹 ای کاش که تصویر نگاهم باشی هر جا که روم چراغ راهم باشی بگذار سرم به شانه ات باشد تا یک‌ عمر فقط تو تکیه گاهم باشی @shaeranehowzavi
به دندان گرفتم که از سر نیفتد که این عشق از دست باور نیفتد به دندان گرفتم که این سایه‌ی سر به پای غمی گریه‌آور نیفتد @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 از غفلت خود درون چاه افتادم اینگونه به این روز سیاه افتادم از دودِ خیال، راه گُم شد آخر از فکرِ گناه، در گناه افتادم @shaeranehowzavi
حُسنِ یوسف 🌹🌹 حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشته‌ای! سرو سبزم از چه رو خونین‌کفن برگشته‌ای؟ از کجا می‌آیی ای عطر دل‌انگیز بهشت! از کنار چند آهوی ختن برگشته‌ای؟ تو همان نوزاد در گهوارۀ من نیستی؟ خفته در تابوت حالا سوی من برگشته‌ای با تفنگ و چفیه و سربند راهی کردمت با کمان آرش از مرز وطن برگشته‌ای خواستی روشن بماند چلچراغ انقلاب با تو؛ ای شمعی که بعد از سوختن برگشته‌ای! سرد گشته آتش اما شعله‌ور مانده غمت باز پیروز از نبردی تن به تن برگشته‌ای @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 خبر داغ، نقدِ آزادی است بی بی سی، بحث ویژه ای دارد نقطۀ صفر مرزی ایران جای باران گلوله می بارد قصه تکراری و همیشگی است نیم قرنی است بحثشان این است که چرا این وطن نمی‌پاشد؟ که چرا گوش خلق سنگین است؟ مجری بی هوا و روشنفکر باز تحلیل می کند ما را آن طرفتر فراریان خودی دشمنانند آشکارا با ما چیست در راز نانمان ای دل! دستمان بی نمک برادر جان... ما به هر ملتی امان دادیم آخرش رفت و گشت دشمنمان عده ای بی خیال در مرکز خائنان به مردمان وطن مشکل عمده شان حقوق بشر... ساده لوحان ظاهرا روشن جمله بازاری و عوام فریب بحثشان بحث داغ کولبری است دردشان جای عزت و وحدت نعلین الاغِ کولبری است آه اما کسی نمی گوید مردهامان چه سان شهید شدند نقطۀ صفر مرزی ایران... مرزبانانمان شهید شدند! @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 امروز اگر امن و امان است وطن سرسبزترین مــرز جهان است وطن سرتاسـر مــــرز لاله‌ای روییده مدیون شهیــد مرزبان است وطن @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 سینه ات را مثل دشتِ ارغوانی می کنی هر زمان از تیر دشمن میزبانی می کنی بوسه های آسمان را دیده ام بر شانه ات تا که بر بالای برجک مرزبانی می کنی کی حریف شور پرچم می شود طوفان غم تا تو از این خاک و وادی پاسبانی می کنی دانه های اشک تو سهم کبوتر می شود با نگاهت هر زمان که مهربانی می کنی در شکوه خود چه داری ای سپیدار بلند که تمام خاکیان را آسمانی می کنی مثل یک رنگین کمان از روی دوش آسمان می رسی و قدِ مادر را کمانی می کنی @shaeranehowzavi
سکوت یخ زده دربرجک نگهبانی نگاه ممتد یک استوار تهرانی غروب سرخ پر از واژه ی پریشانی غروب می شد و ده ها چراغ در صف نور سکوت از سر ده با شکوه سر می رفت کلاغ از پس شب تند وتیزتر می رفت نسیم با دوسه تا سیم برق ور می رفت واستوار دلش رفته رفته می زد شور قدم قدم دل ان استوار شاعر شد قطار امد‌و چشمش دوتا مسافر شد سپس هوای خراسان نمود،  زائر شد قطار از نظرش باشتاب می شد دور هوای سرد،صدای عبور جاده ی شب چقدر فاصله بادوستان خوش مشرب ومادر و پدرو همسر گلش زینب صدای خنده اشان از همیشه تر پر شور هزار مرتبه خوابش گرفت ‌و هی رژه رفت هزار پلک زدو هر مژه به هر مژه رفت ونور گیج به چشمش شبیه فرفوژه رفت مدام در سر خود هی نهیب زد؛مامور! صدای محکم وبم یا صدای فرمانده وفکر می کند اخر که چند شب مانده؟ خدا ولی نکند این که،بخت وامانده صدای تیر و، گلوله از استوار عبور... @shaeranehowzavi