eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
632 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
146 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
حُسنِ یوسف 🌹🌹 حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشته‌ای! سرو سبزم از چه رو خونین‌کفن برگشته‌ای؟ از کجا می‌آیی ای عطر دل‌انگیز بهشت! از کنار چند آهوی ختن برگشته‌ای؟ تو همان نوزاد در گهوارۀ من نیستی؟ خفته در تابوت حالا سوی من برگشته‌ای با تفنگ و چفیه و سربند راهی کردمت با کمان آرش از مرز وطن برگشته‌ای خواستی روشن بماند چلچراغ انقلاب با تو؛ ای شمعی که بعد از سوختن برگشته‌ای! سرد گشته آتش اما شعله‌ور مانده غمت باز پیروز از نبردی تن به تن برگشته‌ای @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 خبر داغ، نقدِ آزادی است بی بی سی، بحث ویژه ای دارد نقطۀ صفر مرزی ایران جای باران گلوله می بارد قصه تکراری و همیشگی است نیم قرنی است بحثشان این است که چرا این وطن نمی‌پاشد؟ که چرا گوش خلق سنگین است؟ مجری بی هوا و روشنفکر باز تحلیل می کند ما را آن طرفتر فراریان خودی دشمنانند آشکارا با ما چیست در راز نانمان ای دل! دستمان بی نمک برادر جان... ما به هر ملتی امان دادیم آخرش رفت و گشت دشمنمان عده ای بی خیال در مرکز خائنان به مردمان وطن مشکل عمده شان حقوق بشر... ساده لوحان ظاهرا روشن جمله بازاری و عوام فریب بحثشان بحث داغ کولبری است دردشان جای عزت و وحدت نعلین الاغِ کولبری است آه اما کسی نمی گوید مردهامان چه سان شهید شدند نقطۀ صفر مرزی ایران... مرزبانانمان شهید شدند! @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 امروز اگر امن و امان است وطن سرسبزترین مــرز جهان است وطن سرتاسـر مــــرز لاله‌ای روییده مدیون شهیــد مرزبان است وطن @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 سینه ات را مثل دشتِ ارغوانی می کنی هر زمان از تیر دشمن میزبانی می کنی بوسه های آسمان را دیده ام بر شانه ات تا که بر بالای برجک مرزبانی می کنی کی حریف شور پرچم می شود طوفان غم تا تو از این خاک و وادی پاسبانی می کنی دانه های اشک تو سهم کبوتر می شود با نگاهت هر زمان که مهربانی می کنی در شکوه خود چه داری ای سپیدار بلند که تمام خاکیان را آسمانی می کنی مثل یک رنگین کمان از روی دوش آسمان می رسی و قدِ مادر را کمانی می کنی @shaeranehowzavi
سکوت یخ زده دربرجک نگهبانی نگاه ممتد یک استوار تهرانی غروب سرخ پر از واژه ی پریشانی غروب می شد و ده ها چراغ در صف نور سکوت از سر ده با شکوه سر می رفت کلاغ از پس شب تند وتیزتر می رفت نسیم با دوسه تا سیم برق ور می رفت واستوار دلش رفته رفته می زد شور قدم قدم دل ان استوار شاعر شد قطار امد‌و چشمش دوتا مسافر شد سپس هوای خراسان نمود،  زائر شد قطار از نظرش باشتاب می شد دور هوای سرد،صدای عبور جاده ی شب چقدر فاصله بادوستان خوش مشرب ومادر و پدرو همسر گلش زینب صدای خنده اشان از همیشه تر پر شور هزار مرتبه خوابش گرفت ‌و هی رژه رفت هزار پلک زدو هر مژه به هر مژه رفت ونور گیج به چشمش شبیه فرفوژه رفت مدام در سر خود هی نهیب زد؛مامور! صدای محکم وبم یا صدای فرمانده وفکر می کند اخر که چند شب مانده؟ خدا ولی نکند این که،بخت وامانده صدای تیر و، گلوله از استوار عبور... @shaeranehowzavi
بر کبوتر های خونین بال و پر باید گریست نخل ها را در غم تاراجِ سر باید گریست گریه بر مظلوم نوعی از جهاد اکبر است بر شهیدان گریه می باید، اگر باید گریست غربت و مظلومیت ها گر دلیل اشک هاست بر شهیدان فراجا بیشتر باید گریست در هیاهوی خبر ها نامشان گم می شود دم به دم با پخش هر ساعت خبر باید گریست گرچه در میدان جنگ از مرگ گاهی چاره نیست بر جوانمردان بی برگ و سپر باید گریست نیست کافی در شعاعِ چشم ها باران اشک خون به قطر چشم و مقیاس خطر باید گریست پا به پای کودکان و همسران داغدار با عزای مادران خون جگر باید گریست ما به مرگ سرو های باغ عادت کرده ایم بر سکوت خویش و طوفان تبَر باید گریست @shaeranehowzavi