در نگاه حریص شهر شلوغ
کودکی کوچه گرد و تنهایم
ریشه کرده غروب در جانم
من رسول تمام غم هایم
ــــ ــــ ــــ
آه از درد بی کسی ها که
چه بلایی سرم نیا ورده ست
مرده ام بار ها ولی تقدیر
مَنِ در گور را در آورده ست
ــــ ــــ ــــ
شهر شهر فرنگ و بی دردیست
من کیم عاقبت کجا برسم
محنت و درد قسمتم شده است
آه...تاکی به انتها برسم
ــــ ــــ ــــ
ماهی ام تا ابد اسیر تنگ
متنفر از آب هم شده ام
آنقدر کفر گفته ام، در خود
که دچار عذاب هم شده ام
ــــ ــــ ــــ
در جدال همیشه ام با خود
بی هوا از دلم کلک خوردم
آمدم تا کمی گلایه کنم
از زمین و زمان کتک خوردم
ــــ ــــ ــــ
مهربان با دلم کسی نشود
وصله ی بی قواره ی شهرم
در نگاه تمام آدم ها
من شب بی ستاره ی شهرم
ــــ ــــ ــــ
من نخواهم گذشت از آنکه
رنگ شب را به بخت من پاشید
من چه هستم و یا چه خواهم شد
چشم من عاقبت چه خواهد دید
ــــ ــــ ــــ
می زنم مشت بر دهان دلم
نکند آرزو دو تن بشود
هوسی را که رخنه کرده در او
سایه ای تلخ مثل من بشود
#محمد_صادق_بخشی
@shaeranehowzavi
اشاره به آیهٔ ۴۴سورهٔ بقره:
اَتاْمُرونَ النّاسَ بِالبّرِ وَ تـَنسَونَ اَنفُسَکُم؟
“خود فراموشی“
تا خواهش نفس، رهزن هوشم شد
امواج گناه، بار بر دوشم شد
خواندم همه را به سوی نیکی، امّا
افسوس که از خودم فراموشم شد
#استاد_محمد_جواد_غفور_زاده
#شفق
#چلچراغ_هدایت
#جلد_یکم
@shaeranehowzavi
شبی ساکت و دلگیر
خودم بودم و قلبی که ز غم بسته به زنجیر
و نزدیک اذان بود
که پیچید در آفاق همه نغمه تکبیر
*
نوشتند:
که هنگام اذان دست به دامان خدا باش
و مشغول دعا باش
که آن لحظه بود لحظه شیرین اجابت
و باز است به درگاه الهی در رحمت
شدم گرم عبادت
دو چشمم پر از اشک شد و روی لبانم همه سوگند
که یا رب تورهایم کن ازین بند
و گفتم به خدا بین دعایم
که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم
*
همانجا که دل از سوز فراقش شده بی تاب
همانجا که زده دست به دامان زمین خوشه ی مهتاب
همان وادی سوز و عطش و درد
همان وادی شرمندگی آب
همان وادی پاک حرم حضرت ارباب
*
همانجا که زمینش همه نور است، حضور است
حماسه ست، غرور است
پر از شور و شعور است
شرف مندتر از وادی طور است
و فرض حرمش از پر حور است
و بر مهدی زهرا همه شب راه عبور است
*
همانجا که حرم خانه دلهاست
و عشقش همه در آب و گل ماست
عبادتگه موسی ست
دخیل حرمش حضرت عیسی ست
زیارتگه زهراست
و زیباست
خدا محو تماشاست
که یک سو حرم شاه و یک سو حرم حضرت سقاست
*
مکانی که قدم رنجه نموده ست گل یاس
طوافش کند از عشق و احساس
به لبهاش بود ذکر ابوالفضل
و دریای دو چشمش پر الماس
همان کعبه کوچک «کف العباس»
*
مکانی که در آن عشق زند موج لبالب
همانجا که زند پر دل من هر دم و هر شب
همانجا که به خاکش همه جا هست
نشان از قدم محترم حضرت زینب
*
همان خاک که بدر و احد خندق و احزاب و حنین است
همانجا که زمین معرکه ی عشق حسین است
خیابان بهشتی
که معروف به بین الحرمین است...
*
دوباره به سما رفت شررهای دعایم
و گفتم به خدایم
که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم...
#محمد_ناصری
@shaeranehowzavi
روز الست بود، خدا گفت مؤمنان!
بین شما دو عاشق از خود گذشته هست؟
عاشق: که بار عشق ببندد به سوی من
از خود گذشته: تا برود جای دوردست
یک خواهر و برادر از آن جمع آمدند
گفتند ما رضا به رضای تو میدهیم
معصوم بود چهرهٔ آن خواهری که گفت
ما عشق را فقط به بهای تو میدهیم
اما خدا دلش نمیامد، بهانه کرد
گفت این مسیر دور و پر از غصه و غم است
گفتند اگر خداست ته این مسیرِ دور
صد بار اگر ز غصه بمیریم هم کم است
از بینشان کسی به «ألست بربکم»
اینقدر قاطعانه «بلیٰ» را نگفته بود
معلوم بود آن که چنین عاشق است کیست
حتی اگر که نام رضا را نگفته بود
معصومه در کنار رضا پا به پای هم
یک مرد را دوباره زنی یار میشود
این بار هم برای رهاوردهای سخت
نام علی و فاطمه تکرار میشود
پیش رضا زمین خراسان به سجده رفت
برخاست قم به حرمت معصومه قدکشان
آماده شد رقم بزند قصه را زمین
آماده شد که حفظ کند قصه را زمان
این قصه را خدا متفاوت نوشته بود
در ابتدای قصه خداحافظی گذاشت
باید که از مدینه برادر سفر کند
بی خواهری که طاقت دوری از او نداشت
راهی شد از مدینه رضا و قدم قدم
اسرار عشق را به تمام مسیر گفت
پیچیده بود بوی رضا در تمام راه
باد این نوید را به صغیر و کبیر گفت
راهی شدند از همه جا عاشقان او
ایرانِ بعد از او شده ایران دیگری
کامل شده است نیمهای از قصه و هنوز
ایران نشسته در تب مهمان دیگری
یک سال بعد موعد دیدار میرسد
حالا مسیر سرخوش از این عطر آشناست
خواهر میان حلقه سادات موسوی
دیگر سفیر عاشق و بیباک ماجراست
«راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست»
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
جان بر کف است و شک به دلش نیست ذرهای
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»
میآید از میانهی ره بوی کربلا
مقصد دوباره نیمه قصه عوض شده است
معصومه خود سراغ قم از کاروان گرفت
آنجا که بسته بود در آن عهدی از الست
همواره وصل نقطه پایان قصه نیست
قم قم نبود اگر که فراقی چنین نبود
این ماجرا به ظاهر اگر ناتمام ماند
اما تمام قصه از اول جز این نبود
#انسیه_سادات_هاشمی
@shaeranehowzavi
.
إِلهي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ...
باز آمدهام سوی تو ای بحر کرم
با روی سیاه و آه و اشکی نمنم
هرچند که مستحق تنبیه توام
یا رب به عقوبتت نکن تأدیبم
#محمدتقی_عارفیان
#دعای_ابوحمزه
@shaeranehowzavi
..اندر احوالات شب عید وگرانی
ای وای خدا عید شد و وقت خرید است
پس لرزه ی این زلزله امسال شدید است
یکسال از این عمر گرانمایه ی ما رفت
از بار گرانی ، کمرِ کوه خمیده ست
گوش فلک از وعده بسیار شده کَر
از هر شنیدیم همه وعده وعید است
گفتند شب عید شب شادی وعشق است
ما را صفِ عشق تو به بازار کشیده ست
چِل سال سرِ صف همگی صاف نشستیم
گفتند بشین ،غصه نخور سال جدید است
هر کس چو مغول سفره ما بُرد به یغما
بی شک پدرش نیز زابنا' یزید است
تحریم هر آن کس که کند کشور ما را
آن خیر ندیده به خدا خیر ندیده ست
از لشکر اقوام شب عید ،چپ وراست
عیدانه بگیرید که هنگامه ی عید است
از مردم ما بودن در صحنه عجب نیست
از دولت ما وعده ی بسیار بعید است
یارانه ی ما قیمت یک کیسه برنج است
از مرغ نگویید که از سفره پریده ست
یارانه ی ما قطع شد امسال خدا یا
بی یاور ویارانه کجا عید سعید است
از سفره ی هفت سینی ما مانده یکی سین
آن سین ِ همان سوره ی قرآن مجید است
#حسین_کیوانی
#طنز_عیدانه
@shaeranehowzavi
گل در بر و می در کف و معشوق فلان است
اما چه توان کرد که #ماه_رمضان است
مهمان خداییم اگر چه همه، اما
الحق و الانصاف که ارزاق گران است
با شوق رسیدن به شب اول #شوال
از اول ماه #رمضان دل نگران است
«آن یار کز او خانهی ما جای پری بود»
کردهست فرار از رمضان، در همدان است!
از بین عبادات در این ماه پر از فیض
محبوب ترینش بهیقین خواب گران است!
هنگام #سحر زورچپان است به حلقوم
#افطار که شد بار دگر زورچپان است
یک دیس پر از #زولبیا در وسط ظهر
قطعا که عذاب شکم و روح و روان است
بیتاب بوَد این شکم خیر ندیده
از صبح فقط منتظر وقت #اذان است
در باقی ایام بود جادهی باریک
در ماه خدا جادهی بخشش اتوبان است
درهای #جهنم همگی بسته و رحمت
از جانب ایزد همه جا در فوران است
چون «پورشه» بتازد همهی سال، ولیکن
#شیطان لعین در رمضان مثل «ژیان» است
در ماه خداوند شیاطین همه OFF اند
این #نفس پدرسوختهی ماست که ON است
دیدم که یکی توی خیابان رهایی
مشغول به لمباندن از راه دهان است
گفتم علنی؟ روزهخوری؟ این که حرام است
گفتا که خداوند خودش در جریان است!
البته که #روزه فقط امساک شکم نیست
برتر ز صیام شکم امساک لسان است
چون مرد رسد با دهن روزه به خانه
ارزندهترین زینت زن حفظ زبان است
یک روزه گرفتیم و طلبکار خداییم
گوییم که پس جنت ما را که ضمان است؟!
شک نیست که الطاف خداوند وسیع است
«آن را که عیان است چه حاجت به بیان است؟»
#علی_پرنیان
#شیخ_غیرمفید
@shaeranehowzavi
پیشاپیش سال نو و احوال نو بر شما شاعران و همراهان عزیز و گرامی مبارک باد.
#سال_نو
@shaeranehowzavi
بهار میرسد ولی پر از غم و شکایتم
شکایت از غمی بزرگ ، که داده رنج و محنتم
اگر چه حال و بار دل ، گرفته بوی عید را
غبار هجر یار من نشسته روی صورتم
دعای " یا محولم " اثر نکرده تا کنون
به امر نفس دون خود فتاده در مذّلتم
هوای نفس بدشگون شده حجاب دیدنش
همین دلیل آمده شده دلیل حسرتم
هزار سال و اندی از فراق او گذشته است
عزیز غائب از نظر ، امام مهر و رحمتم
همیشه دلخوشم به او که بخششش خدایی است
به یک نگاه میخرد ، مرا که بیهویتم
#معصومه_مشهدیزاده
@shaeranehowzavi
"غزل «بهار»
بیا بیا که به بوی خوشت بهار بیاید
قرار رفته به دلهای بی قرار بیاید
نشسته ام به امیدی که بوی عطر نگاهت
زپُشتِ پنجره ی خیسِ انتظار بیاید
من از نگاه آینه چیدم غبار کهنه غم را
که آن زلال ترین ایستاده در غبار بیاید!
هزار لاله ی خونین به پیشواز ظهورش
دوباره بشکفد و سوی لاله زار بیاید
چه می شود که پس از سالها سکوت وسیاهی
صدای پای عبورش به چشمه سار بیاید!
غزل رسید به پایان ،خدا کند غزال دل من
براین قرار بماند ،سرِ قرار بیاید
#حسین_کیوانی
#السلامعلیربیعالاناموالنضرهالایام
@shaeranehowzavi
.
تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْكَ كَأَنَّ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْكَ
هم در عوض خوبی تو بد کردم
هم دوستی و مهر تو را رد کردم
گویی که به تو حق محبت دارم
اینگونه که راه لطف را سد کردم
#محمدتقی_عارفیان
#دعای_افتتاح
@shaeranehowzavi