eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
626 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
167 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 🔰 با اجازه شیخ اجل سعدی شیرازی یک شهرنشین ساده‌ هستم بی ناز و قر و افاده‌ هستم در امر تلاش و کسب روزی دارای کمی اراده هستم در حد توان و فرصت و حال در خدمت خانواده هستم البته فقط درون اشعار دنبال شراب و باده هستم نه کشته‌ی حزب پایداری نه عاشق تاج‌زاده هستم در فن شریف حقه‌بازی وز حیث کلک پیاده هستم اکنون که حدود بیست روز است در صحن امامزاده هستم «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم» **** دانی که چرا کشیده کارم اینجا که چنین غمین و زارم؟ بشنو که دهم برای تو شرح از موشکلات! بی‌شمارم یک واحد شصت و هشت متری در حومه‌ی شهر یزد دارم وقتی که به صد وام و پس‌انداز با خرج النگوی نگارم ساکن شدم، از سرور خواندم آواز به همراه سه‌تارم: من صاحبِ خانه‌ام لذا هست بر وفق مراد روزگارم اما چو ز هفتصد جهت داد همسایه‌ی محترم فشارم «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم» **** در واحد چپ برو بیا بود واحد که نه کاروانسرا بود هی گله به گله میهمان از هر سمت روان به سوی ما بود در راهرو بود کوهی از کفش در گوش فقط سر و صدا بود فرزند سعید جیغ می‌زد فریاد شکوفه بر هوا بود هوشنگ در اوج داد و فریاد دنبال خرید اپتیما بود جاری منیره آن‌طرف‌تر در حال گلایه از ندا بود گفتم که کنم در این شلوغی کاری که به موقع و به جا بود «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم» **** بودم شب جمعه غرق در خواب گویی که شده‌ست بمب پرتاب از واحد روبه‌رو نه، بالا همراه صدای شرشر آب مردی زده‌بود زیر آواز انگار که خورده بود تیزاب با پا به زمین گرم می‌کوفت لابد به هوای ووفر و ساب با انکر الاصوات عجیبی می‌خواند مدام شعر سهراب می‌رفت به اوج با صدای شهرام، معین، مجید اخشاب خواب از سر من پرید و گفتم حالا که ندارم اصلا اعصاب «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم» **** در ساختمان ما ببینی زین گونه امور یک دو جینی همسایه‌ی سمت راست دارد در واحد خود چهار نی‌نی البته نه این‌که آدمیزاد بلکه سگی از نژاد چینی همسایه‌ی آن‌طرف بریزد بر روی زمین مخاط بینی همسایه‌ی روبرو مداوم دارد حرکات اینچنینی با جامعه‌ی اناث گاهی دارد مهمانی غیردینی القصه که اوضاع وخیم است گفتیم به ناله‌ی حزینی: تا گسترش عمیق و فهم فرهنگ آپارتمان‌نشینی «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم» 💠 💠 @shaeranehowzavi
دیده اشک است و جگر آتش و دل غم دارد دار دنیا چه کم از داغ جهنم دارد؟ نسل ها در پی هم چشم به راهت مردند نسل امروز هم آینده مبهم دارد آفتاب پس ابری و گمان دارم ابر از غم توست اگر بارش نم نم دارد شوق بوییدنت آخر بکشد گل ها را هر بهاری برسد باز تو را کم دارد نه فقط من همه عمر پریشان توام کائنات از غمت اندیشه درهم دارد حیف از ایام جوانی که جدا از تو گذشت هر دم و بازدمم زجر دمادم دارد پدر صبر درآمد خبری از تو نشد نه مرا می کشد این زخم، نه مرهم دارد صبر سروی ست که هرچند به پایت مانده ست زیر بار غمت اما کمری خم دارد گرچه دیر است ولی چشم به راهت هستم این شب تار سپیده سحری هم دارد 💠 💠 @shaeranehowzavi
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم هزار بار بمیرم ، نبینم آن دم را... 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 مست اند از نسیمِ دمش عطر سیب ها دارند شوق نوحه گری، عندلیب ها در روز حشر با نفسش زنده می شویم عمر دوباره می دهد او بر حبیب ها پیچید، اگر که کار جهانی چه باک تا پیچیده اند، نسخهٔ ماتم طبیب ها در روضه ای که سنگ در آن آب می شود سینه دریده اند از این غم شکیب ها آه از تنش که زخم به بوسه امان نداد مات اند در شمارش زخمش حسیب ها با شوق سکه بر تن پاک که تاختند؟ بر پاسخ تضرعِ امن یجیب ها افتاد تا که روی زمین، قامتِ حیا کَندند پیرهن ز تنش، نانجیب ها «از آب هم مضایقه کردند کوفیان» دق کرده اند از غمِ آقا غریب ها با یاد جسمِ بی کفنش زار عقیله زد هر جا که دید گودی و هر جا که شیب ها 💠 💠 @shaeranehowzavi
خاک تربت دوست🍃🌹 دوباره بغض و کمی آه، علتش این است حرم نرفته بمیرم خجالتش این است «سلام می دهم از بام خانه سمت حرم ببخش نوکرتان را بضاعتش این است» هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا محبت و کرم یار سرعتش این است به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین تمام لذت فرهاد و خلوتش این است رقیق شد دل آلوده از گناهم باز کمی ز معجزه چای هیئتش این است به قطره قطره اشکم ملک خورَد غبطه که اشکِ روضه ارباب قیمتش این است شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد که جذبه نظر یار، قدرتش این است محبتش ز ازل با گلم شد آغشته که ماجرای من و عشق قدمتش این است خوشا میان عزا جان دهم، همه گویند: غلام کویِ حسینیه قسمتش این است 💠 💠 @shaeranehowzavi
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم 💠 💠 @shaeranehowzavi
انگــــار نــه انگـــــار نــه انگـــــار نــه انـــــگار يـک بـــار نـه ده بــــار نـه صـد بـــار کـه بسيار بــر مــا تـو وفـــا کــرده ولــي خيــــر نديــدي از جــانـب همسايــه ی ديــــوار بــــه ديــــوار مــا ايــل يهــودا و شمــــا يوســف زهــــــــرا بــا حيلــه ي اعــداء بــه دل چـــاه گرفتــــــار يک عمر چه ديدي؟ چه نديدي؟ چه کشيدي؟ از ايـن همه بي عـرضه ی بي همّتِ بي عار گِــل باد دهــانم، چــه بگـويـم کـــه بگـــويند: دست از سر ايــن مردم بي حــوصله بــردار آيينــه شکست است، بگـو از چه شده سَلب از ديــــده ی آلــوده ی مــا فـــرصت ديـــدار « گفتــي کــه بيــاييد ولــي خلــق نشستند » آقـــــــا نکــشد منّـــت ايـــن قـــوم طـلبکـــار يــک روز مي آيـــي و صدا مي زنـــي، امّـــــا مــا نيز همــه خــواب، ولــي خفتــه ي بـيـدار اصـلاً بـــه روي خـــويش نيـــاورده و شــايــد انگــــار نــه انگـــــار نــه انگـــــار نــه انـــــگار 💠 💠 @shaeranehowzavi
مثل یک کوه غمم، دارم کمر خم می‌کنم بی پناهم ضامن آهو! نگاهم می‌کنی؟ می بری مشهد مرا حال دلم بهتر شود؟ با هوای صحن؛قدری روبه‌راهم می‌کنی؟ 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 خدا وقتی نخواهد، عمر دنیا سر نخواهد شد گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد و تا وقتی نخواهد برگی از شاخی نمی‌افتد و باغی از هجوم بادها پرپر نخواهد شد خدا وقتی نخواهد دانه‌ای کوچک‌تر از باران گلی بالارونده مثل نیلوفر نخواهد شد و کرم کوچکی... پروانه‌ای زیبا... و کوهی سخت، عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد خدا وقتی بخواهد، می‌شود... وقتی نخواهد، نه... گلی بازیچۀ طوفان غارتگر نخواهد شد خدا وقتی بخواهد، غیر ممکن می‌شود ممکن ولی وقتی نخواهد، واقعاً دیگر نخواهد شد 💠 💠 @shaeranehowzavi
فرزند زمزم🍃🌹 ای خالق راز و نیاز عاشقانه در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه ای آسمان پیشانی‌ات، ای ابر ای کوه سجادۀ تو دشت‌های بی‌کرانه دارند در دستانِ هنگامِ قنوتت گنجشک‌های بی‌شماری آشیانه تسبیح می‌گویی تمام طول شب را با اشک‌هایت دانه دانه دانه دانه فرزند زمزم! کیستی، اهل کجایی؟ در چشم‌هایت داری از کوثر نشانه فریاد عاشوراست موج پرچمی که وادی به وادی می‌بری بر روی شانه وقتی که در حال مرور کربلایی عالم سراسر می‌شود پروانه‌خانه این بیت آخر با خودش دارد درودی بر مادرت، آن شهربانوی زمانه 💠 💠 @shaeranehowzavi
چرا سکوت کنم؟🍃🌹 مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است چرا سکوت کنم سینه‌ام پر از سخن است برای من اگر انسانم و مسلمانم جوانِ جان به کف غزه نیز هموطن است هنوز هم که هنوز است خون‌نوشتۀ «قدس» برای پیکر اسلام نقش پیرهن است به آتشی که برافروخته‌ست باد خزان چه غنچه‌ها که زبان‌بسته گرم سوختن است ببین مقابلۀ تانک‌ها و انسان را کسی نگفت چرا! این چه جنگ تن به تن است؟ جوان سنگ به دستی به خط زد و دیدیم به روی شانۀ شهری شهید بی‌کفن است مگر پرندۀ ما از قفس چه می خواهد؟ تمام آرزویش لحظۀ رها شدن است 💠 💠 @shaeranehowzavi
به کدام واژه بخوانمت؟🍃🌹 به کدام واژه بخوانمت، به کدام واژۀ نارَسا؟ به کدام جلوه بجویمت؟ متعالیا و مقدّسا! همه‌جا نشان جمال تو، همه سو شکوه جلال تو همه در ثنای تو نغمه‌خوان، همه در حریم تو جبهه‌سا ورقی گشوده در این چمن، صفحات دفتر حُسن تو که شکفته بر لب هر گلی، به ستایشت غزلی رسا چه خوش است وقت موحدان، به حدیث قدسی زلف تو چه خوش است صحبت دوستان، به صفای سایۀ این کسا نه همین تبسم فطرتم، که هزار آینه حیرتم به کدام جذبه سفر کنم، به رواق مهر تو ذرّه‌سا چو نی از ترنّم حزن خود، چه ترانه‌ها که شنیده‌ام همه شب در این غم دل‌نشین، به صباح می‌رسم از مسا... سُبُحات روی تو دل‌نشان، نفحات کوی تو گل‌فشان فَبِنور وَجهِکَ غَشِّنی، لِیَصیرَ لیلیَ شامِسا بِسَماع ذِکرِکَ لَذّتی وَ اِلی هواکَ صَبابتی فَلَقد قَصَدتُکَ والهاً و لقد أتیتُکَ آنِسا... به مدیحۀ تو نمی‌رسم، نه به تازی و نه به پارسی مگر آن‌که وصف تو بشنوم، به زبان مردم پارسا سخنم تمام و هنوز هم عطشی نهفته به جان من کلمات افاقه نمی‌کند؛ به سکوت می‌رسم ای بسا! 💠 💠 @shaeranehowzavi
آهن شده‌ایم و دلمان سنگ شده دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده گفتیم چرا جمعۀ ما دلگیر است؟ گفتی دل من برایتان تنگ شده! 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 اگر چه با تو پریدن خیال بالم بود غبارِ مانده‌ی روی تنم وبالم بود ولی تو پر زدی آن‌قدر که گذر کردی از آن چه دورترین نقطه‌ی خیالم بود ولی تو پر زدی آن‌گونه که به وقت وداع فقط به قدر خداحافظی مجالم بود نبین که هیچ نپرسیدمت سفر تا کی؟ دلِ پرِ چمدان پاسخ سوالم بود نبین که هیچ نگفتم، به چشم‌هات قسم هزار قطره《بمان》 لای دستمالم بود بیا که پر بزنم با تو، شسته شد با اشک همان غبار که بر بالم و وبالم بود 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 جز تویی که همیشه در سفری همه در فکر آمدن بودند دلخوشی‌های ساده‌ی دنیا همه یک روز مال من بودند هر طرف را نگاه می‌کردم همه از رفتن تو می‌گفتند پنجره، پله‌ها، در و دیوار همه با کوچه هم‌سخن بودند رفتی و قطره قطره آب شدم کوه بودم ولی خراب شدم گفته بودی که نسل در نسلت همه فرهاد کوهکن بودند گر چه دنیا برای من می‌بافت دستکش‌های تازه‌ای اما دست‌هایت نبود و هر پاییز دست‌هایم چه بی وطن بودند دست بر صورتم کشیدم باز من در آیینه پیرتر شده‌ام این لب و چشم و بینی و ابرو روزگاری چقدر زن بودند 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 قِسمَتَم نیست اگر زائرِ مشهد بشوم بگذارید پَری گوشه ‌ی گُنبد بشوم نَفَسی تازه کنم گوشه‌ ی ایوانِ طلا بینِ قُدس و رَضَوی باز مُردّد بشوم کاش یک کاسه‌ی گندم بشوم دستِ کسی تا که از بابِ جَوادَت بشود رَد بشوم عقل و احساسِ من اُفتاده به پایِ حرمت تا به هَر گوشه ی این خانه مُقیّد بشوم تا کنارِ تو به آرامشِ کامل برسم تا ابد دست به دامانِ تو باید بشوم می‌شود ضامنِ من هم بشوی آقاجان؟! بگذارند پَری گوشه ی گُنبد بشوم؟ 💠 💠 @shaeranehowzavi
✏️ما را به در میکده گفتی که رهی نیست! ای بی‌خبر از این دل عاشق به چه نازی؟! 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 در جان شما همت قنبر جـــاری است حق باوری و شور ابوذر جــاری است سلمان صفتان مکتب گمنامــــــی در رگ رگتان غیرت حیدر جاری است 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 غروب جمعه و بوی غریبی دلی تنگ و پر از درد عجیبی به پشت پرده ی حسرت نشسته که شاید بشنود امّن یجیبی... 💠 💠 @shaeranehowzavi
از دل نرود هر آنکه از دیده رود از دیده رود هر آنکه از دل برود آن دل که به قربان نگاهت برود بیدل به طواف عشق نابت برود 💠 💠 @shaeranehowzavi
هر عالِم پر سر و صدا ، عامل نیست هر مدّعی وصالِ حق ، واصل نیست از دودِ گناه، اشکِ چشمم جاریست هر گریه دلیل روشنی دل نیست 💠 💠 @shaeranehowzavi
آیینۀ خدانما🍃🌹 می‌رسد دم‌به‌دم از عرش به بطحا برکات به تن مردۀ تاریخْ دمیدند حیات مژده دادند که آمد به جهان راه نجات مکه خوش‌بو شده از عطر سلام و صلوات دامن پاک خدیجه است که شد مَهبِط ذات نیست وصف رخ او کار من و این کلمات حضرت حق به نبی مادر و دختر داده فاطمه داده به او، سورۀ کوثر داده آمد آن ماه که خورشید غلامش باشد کرسی و لوح و قلم بندۀ نامش باشد هم فلک خاک درش باشد و رامش باشد هم زمین شیفتۀ عطر کلامش باشد آسمان‌ها همه قائم به قیامش باشد کهکشان‌ها همه مبهوت مقامش باشد هرچه دارد ملک و جن و بنی‌آدم از اوست "به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست" ساخت خلّاق علیم آینه‌ای با زهرا تا ببینیم هرآیینه خدا را زهرا نه‌فقط سرزده از حیدر و طاها زهرا یازده بار دگر تافت به دنیا زهرا مادر هستی و هستیّ من و ما زهرا امّ دین، امّ کتاب، امّ ابیها زهرا فاطمه آمد و لبخند پیمبر بشکفت باغی از یاس نبی در دل حیدر بشکفت روی او صفحۀ گلزار رسول‌الله است سینه‌اش مخزن اسرار رسول‌الله است بهجتش صحبت و دیدار رسول‌الله است نطقش آیینۀ گفتار رسول‌الله است خلقت فاطمه تکرار رسول‌الله است وصف او کار علی، کار رسول‌الله است به‌جز از فاطمه انسیۀ حورایی نیست غیر زهرای بتول امّ‌ابیهایی نیست عرش پرنور شد از زمزمۀ یارب او انبیا معرفت‌آموختۀ مکتب او آفرینش همه محتاج دعای شب او آبرو یافته تسبیح و دعا از لب او یاری دین خدای ازلی مشرب او مادران شهدا خاک ره زینب او مادران شهدا خاک در فاطمه‌اند درس‌آموز کلاس هنر فاطمه‌اند فاطمه مادر این کشور ایمانی ماست مهدی منتظَرش یوسف کنعانی ماست یکی از ذرّیه‌اش پیر جمارانی ماست آن یکی رهبر ما ماه خراسانی ماست نام دشمن‌شکنش نقش به پیشانی ماست میوۀ مکتب او نیز سلیمانی ماست شهدا شیفتۀ حضرت مادر بودند سینه‌زن‌های غم غربت مادر بودند ✍️ 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 تفسیر تو بدست قلم ، نا میسّر است تصویر تو به چشم بشر ، نا مصوّر است باید برای مدح تو قرآن بیاورم مصحف برای وصف تو از شعر بهتر است تأویل واژه واژه ی آیات حق علیست پس «انّما ولیّکم اللّه » ، حیدر است انگشتر عقیق تو آموخت در رکوع خدمت به خلق حین عبادت ، میسّر است شیعه نمی شود احدی ، جز به لطف عدل اینجا ، گدا و شاه و اسیران برابر است مدیون لطف تو ، شرف خانۂ خدا هرجا لبی به ذکر تو وا شد ، مطهّر است باتو نمی شود سخن از قبله آورم ایوان طلای شاه نجف ، دلرباتر است باران بدون اذن تو نازل نمی شود خورشید بی اجازۂ حیدر مکدر است بگذار عاشقانه بگویم ابوتراب «از هر چه می رود سخن دوست خوش تر است» * ما غیر دوست ، دل به رقیبان نمی دهیم «یا ایها العزیز» ، دل ما، بر همان سر است حاشا که بی ولای علی زندگی کنم باشم حلال زاده و این لطف مادر است 💠 💠 @shaeranehowzavi
((چهل سالگی))🍃🌹 چهل سال است! با کُلّ جهانِ سُلطه درگیریم چهل سال است! ما با گفتمانِ سلطه درگیریم چهل سال است می خواهند دست آموزشان باشیم! همان ایرانِ استعماریِ دیروزشان باشیم تمام جُرممان این است استقلال می خواهیم حقوقی را که دارد می شود پامال می خواهیم حسین(ع) این را به دنیا درس داده، صحبتِ من نیست مرامِ شیعه زیرِ بارِ حرف زور رفتن نیست! چهل سال است، شوخی نیست! آهن بود خم می شد همان شهریورِ پنجاه و نُه! رامِ سِتم می شد چهل سال است تنهاییم! امّا باز می جنگیم شده با دست خالی! مثل یک سرباز می جنگیم جماعت فتنه در پیش است امّا رنگ عوض کرده لباسی را که می پوشیده در این جنگ عوض کرده مبادا انقلاب ما بیفتد دستِ نامحرم مبادا اختیارِ پُستها را پَستِ نامحرم...  امام(ره) اُمّت این را گفت، چون می دید فردا را وقوع کج روی در کارهای اهل دنیا را امام آن روزها از پُوندهایِ انگلیسی گفت امام از فتنه ی آخوند های انگلیسی گفت همیشه فتنه گر با تیغ! ریشش را نمی گیرد و گرگ از  رو به رو  حُلقومِ میشَش را نمی گیرد مبدا شَک کنی مسجد رو و پامِنبری بوده! "زمانی فتنه گر قائم مقامِ رهبری بوده" خدا لعنت کند در هر لباسی هست! خائن را اگر از ذی نفوذان سیاسی هست، خائن را خدا لعنت کند! هر کس جدایی بین این مردم پدر می آورد بیرون از آدم دِینِ این مردم اساسِ فتنه یعنی؛ مردمی در گیرودارِ درد هزاران سفره ی بی نان و اَشرافِ پدر نامرد خصوصی سازی و تاراجِ قانونمندِ بیت المال دلار دولّتی! در جیب های عدّه ای دَلّال که نَم نَم! اعتراضات و صدای کارگرها را... به جریانات پُشتِ مرز، پایِ کارگرها را... و بعدش مشکلاتِ مملکت را گردنِ سیّد و هر جایی که تصمیمی غلط را... گردنِ سیّد نمی بینید مُصحف را که رویِ نیزه ها رفته اگر غفلت کنید! اسلام برباد فنا رفته بروز فتنه یعنی صورتِ خیسِ پدر از شرم و فرزند فلان مسئول، رویِ مُبلمان چَرم نه! آقا زاده اینها نیستند اینها لَجن هستند و آقا زاده هایِ واقعی لایِ کفن هستند شهیدانی که زیر پای شهر آرام خوابیدند برای اَجنبی یک استخوان باشند، تهدیدند! تمامِ غُصّه ی  ما دیدن اینهاست ای قاضی قلم بردار! حالا  ظهر عاشوراست ای قاضی صدای اعتراضِ مردم از فقر و گرانی نیست زبانِ انقلابم! شعرهایم روضه خوانی نیست شبیه یک نفر که تشنه است و آب می خواهد به قرآن مجید! این مملکت نَوّاب می خواهد از آن نسلی که با چاقو گلویِ کسروی ها را جوانانی که لرزاندند! پُشتِ کوه دنیا را ترور بد، جنگ بد، افراط و اقدام چریکی بد قبول آقای روشن فکر! کُلّاً غیرِ قانون رَد ولی تویِ کدامین اصل قانون جُرم آزاد است دهانت را ببند! آفت بجان باغ افتاده ست نمی بینی که مُشتی راهزن قَطعِ طُرُق کردند مناصِب را سیاسیّون بی غیرت قُرُق کردند چه کیفی می دهد اعدام در میدان آزادی عدالتخانه ی اسلام، در میدان آزادی قلم بردار قاضی! کاسه های صبر سر رفته نگویی خون فرزندانِ این ملّت هَدر رفته طناب دار را بردار! تا فریاد شادی را... بِده حکم قصاصِ مُفسدین اقتصادی را که شاهد باشی از اجرای دین تکبیر می گویند ببینی! از خوشی  مستضعفین تکبیر میگویند شدیداً خواستار انقلابی از درون  هستیم علی فرمان بده! آماده ی این آزمون هستیم 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 سبز و سفید و سرخ رنگ ها برای یک جانباز یادآور مشتی قرص اند که اگر آن ها را نخورد جوری مرگ بر آمریکا مرگ بر شوروی می گوید که همسایه ها به پلیس زنگ بزنند گارد ریاست جمهوری از سمت چپ پهلو گرفته است ضامن اولین گلدان دم دستش را می کِشد آخرین گلدان جهیزیه را پرت نکرده که همسرش از پشت به او خنجر می زند پرستار اورژانس دستهایش را می بندد اسارت برایش مایه ی شرمندگی است خدا هیچ رزمنده ای را شرمنده ی امام نکند پزشک برایش نسخه می نویسد هر شش ساعت هر هشت ساعت هر دوازده ساعت از پذیرش قطع نامه با خبر نشود 💠 💠 @shaeranehowzavi