eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
626 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
192 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصّادِق فَأَلْقَى اَلنَّارَ فِي دَارِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ‏ فَأَخَذَتِ اَلنَّارُ فِي اَلْبَابِ وَاَلدِّهْلِيزِ در میان کوچه‌ها دل‌شکسته می‌رود همچو مرتضی علی دست‌بسته می‌رود کیست این‌که می‌برند باز ظالمانه‌اش می‌کِشند و می‌برند باز وحشیانه‌اش حجت خداست او، اوست جان مصطفی میوۀ دل بتول، نور چشم مرتضی نور را به‌سوی شب ظالمانه می‌برند بی عمامه بی عبا، وحشیانه می‌برند چون سرای مرتضی خانه‌اش ز کینه سوخت باز هیزم و شرر، باز هم مدینه سوخت شد بهار عالمین خسته از ربیع‌ها حرمتش شکسته‌اند، پست‌ها شنیع‌ها او که می‌گرفت نور از رخش ستاره‌ها خادمان مکتبش جابر و زُراره‌ها مُحیی محرّم و راوی غدیر بود او منیر و پیش او شمسْ مُستَنیر بود رود علم و فقه بود، روح خیزش و قیام او علَم‌به‌دست بود، تیغ بود در نیام عمر او مبارزه عمر او جهاد بود شرع را عمود بود، عرش را عماد بود گرچه زهر کینه‌ها زد به جان او شرر داشت داغ کربلا، داشت داغ میخ در می‌شویم غرق نور از شعاع پاکی‌اش می‌رویم چون نسیم تا بقیع خاکی‌اش @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 خیمه زده در سینه ها داغ عزایت خون گریه کرده آسمان حتی برایت تو صبح صادق بودی و در اوج شب ها خورشید را بیدار کردی با صدایت از بس برایت شهر را ناامن کردند شد گوشه ی حجره همان غار حرایت ای کاش میدید آسمان را در نمازت سجاده را که می کشید از زیر پایت از بوسه ی افلاکیان پر بود، افسوس حالا چرا در کوچه افتاده عبایت تو صادقانه بندگی کردی همیشه لرزانده پشت کافران را ربنایت نوری میان ظلمت شب پخش می شد هر جا که می کردی حدیثی را روایت رد می شود باران و می پیچد دوباره بوی غریبی در بقیع لحظه هایت @shaeranehowzavi
یا امام صادق(علیه السلام)🌺 برگرفته از داستان امام صادق از کتاب درسی سوم دبستان: بر درختی تکیه زد سرخورده دیروز بود یادش آمد حسرتش یک ساعت از امروز بود خواهری کوچکتر از خود مادری بیمار داشت تلخ بود ایام و زهر زندگی جان سوز بود آسمان جل بود و در هفت آسمان دنبال نان نغمه های زندگیش از ساز شب پر سوز بود غوطه ور در اقنیانوس غم دیروز بود روی موج منفی و در خواب نیمه روز بود پنجه خورشید روی شانه اش را یاد کرد پشت گرم وعده تحصیل و کار روز بود آفتاب از نور خود کم کرده بود و با نسیم عطر بود و دنجیّ اما اندکی مرموز بود چشم خود را باز کرد آه از نهادش بر کشید غفلت از کار مهم نه !! قوز بالا قوز بود باد میزد خادم بی‌قید و ، خود خیس عرق حضرت صادق(ع) امامی اینچنین دلسوز بود @shaeranehowzavi
السلام علیک یا اباعبدالله یا جعفر بن محمد؛ یکی از غصه‌های من این است پای درس تو حوزوی نشدم شده‌ام آنچه دشمنم می‌خواست آنچه خود خواستم، ولی نشدم گرچه هر مجتهد مجاهد نیست گرچه هر حوزه رفته مؤمن نیست پای دین هر کسی نمی‌ماند هر که اهل صفای باطن نیست قال صادق، صداقتت کافی است تا هدایت کنی دل همه را آتش خانه تو روشن کرد باز هم روضه‌های فاطمه را آخرش بر خلاف بعضی‌ها دست ما را خود تو می‌گیری تو امامی، رفیق خیلی‌ها تو برای رفیق می‌میری یکی از غصه‌های من این است که نمازم نماز خوبی نیست لذت از عاشقی نبردم خوب سوز، سوز و گداز ِخوبی نیست با تو کم‌کم رفیق خواهم شد روضه‌هایت دری به سوی تواند آخرش گرم می‌شوم با تو با تو ای آفتاب بی مانند هر که خواهان توست خود طلبه است نیستم، آرزویم امّا هست مکتبی بوده‌ام ز روز ازل قطره را میل، سوی دریا هست گرچه شاگرد، او فراوان داشت باز مثل حسین تنها بود پای دین هر کسی نمی‌ماند سر دنیا همیشه، دعوا بود روح من پر بکش به سوی بقیع خواهشاً لحظه‌ای کبوتر باش یا به پابوس آفتاب برو یا برایش شهید بی سر باش @shaeranehowzavi
. ▪️صلَّی اللهُ عَلَیْکَ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصّادِق فَأَلْقَى اَلنَّارَ فِي دَارِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ‏ فَأَخَذَتِ اَلنَّارُ فِي اَلْبَابِ وَاَلدِّهْلِيزِ در میان کوچه‌ها دل‌شکسته می‌رود همچو مرتضی علی دست‌بسته می‌رود کیست این‌که می‌برند باز ظالمانه‌اش می‌کِشند و می‌برند باز وحشیانه‌اش حجت خداست او، اوست جان مصطفی میوۀ دل بتول، نور چشم مرتضی نور را به‌سوی شب ظالمانه می‌برند بی عمامه بی عبا، وحشیانه می‌برند چون سرای مرتضی خانه‌اش ز کینه سوخت باز هیزم و شرر، باز هم مدینه سوخت شد بهار عالمین خسته از ربیع‌ها حرمتش شکسته‌اند، پست‌ها شنیع‌ها او که می‌گرفت نور از رخش ستاره‌ها خادمان مکتبش جابر و زُراره‌ها مُحیی محرّم و راوی غدیر بود او منیر و پیش او شمسْ مُستَنیر بود رود علم و فقه بود، روح خیزش و قیام او علَم‌به‌دست بود، تیغ بود در نیام عمر او مبارزه عمر او جهاد بود شرع را عمود بود، عرش را عماد بود گرچه زهر کینه‌ها زد به جان او شرر داشت داغ کربلا، داشت داغ میخ در می‌شویم غرق نور از شعاع پاکی‌اش می‌رویم چون نسیم تا بقیع خاکی‌اش @shaeranehowzavi