eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
هر شب سوال می‌کنم از خود که کیستی ای ماهِ شام تیره که هستیّ و نیستی ای ماهِ شام تیره که بی‌تابی و اسیر بی‌تابم از اسیری‌ات ای دختر امیر وقتی که نیستی چه کنم با شب سیاه جانم فدای هستی‌ات ای جان پناه ماه باید ستاره‌ها بدرخشند در شب‌ام وقتی که قطره قطره نواخوان زینب‌ام تا هر کجا قلم بکشد می‌شود نوشت ای خطبه‌ی تو آتش و ای روضه‌ات بهشت ماهِ منیرِ توست، به زیبایی‌اش سلام بر ساحت بلند شکیبایی‌اش سلام بانو سلام ای کلماتم نوای تو ای خطِّ من کشیده به کرب و بلای تو ای ندبه‌خوان روضه‌ی دارالسّلام ما بانوی ما و حاجب ما و امام ما ما بانوانِ روضه‌نشین غمِ تو ایم چادر به سر کشیده و در ماتم توایم بانو سلام و شکر که خوب است حال ما وقتی که زیر چادرمان همدم توایم افتاده مثل قطره‌ای از چشم‌های تو ما طالبان زخم تو و مرهم توایم بیچاره آن زنی که از این کوچه بگذرد ما در پیِ نشان تو در عالم تو ایم تنها به این خوشیم که بانوی‌مان تویی تا شاعر و ندیم تو و محرم تو ایم اشک‌ام که قطره قطره‌ی من کوکب شب است شعر‌ام که صفحه صفحه‌ی من یاد زینب است @shaeranehowzavi
سری چرخاند مردی نیست حالا او‌ خودش مرد است زنی که داغ‌هایش را به روی خود نیاورده است به جای قاسم و ‌عباس و ‌اکبر روی محمل‌ها نشاند اهل حرم را یک به یک بانو‌ خودش تنها نگاه آخرش آه از نگاه آخر زینب ندارد پاسخی أمن یجیب المضطر زینب کسی کو‌ تا بپوشاند حریم قدسی او را کسی کو تا رکاب او کند مردانه زانو را به گودال است چشمش نا امید و ‌تار و غرق اشک شبیه چشم سقا لحظة برخورد تیر و‌مشک تمام کربلا در یک نظر در چشم او‌ حک شد میان وسعت چشمان او دنیا چه کوچک شد چه تصویری درون چشم زینب نقش می بندد که هم از گریه لبریز است و هم مستانه می خندد دو انگشت امام انگار قاب چشم های اوست که لذت می برد مثل شهیدان از بلای دوست که حتما دیده آنجا را که اهل کربلا دیدند میان قتلگه خود را در آغوش خدا دیدند و شاید دست عباس علی را دیده در محشر کنار دست بابا می کند سقایی کوثر و ‌دیده اکبر از دست پیمبر جام می‌گیرد و ‌اصغر روی دست فاطمه آرام می‌گیرد حسین اما نشسته گوشه‌ای دست دعا دارد به جای تک‌تکِ ‌گریه کنانش ربنا دارد عجب جایی نشسته با خدا از عشق می گوید گمانم‌ مثل ایوان نجف آنجا صفا دارد به اهل روضه‌هایش بر ملائک فخر می‌ورزد چنین دیوانگانی غیر بزم من کجا دارد؟ یکایک‌ نامه‌های عاشقانش را که می‌خواند به او‌ لبیک‌ می گوید، حسین است او، وفا دارد میان نامه‌ای پیش خدا هی اشک ‌می‌ریزد برای کودکی از او ‌تمنای شفا دارد فرا می‌خواند از هر جای دنیا میهمان‌ها را برای اربعین از بس برات کربلا دارد * ندایی ساربان سر داد و زینب چشم بر هم زد دوباره لشکر غم بر دلش یکباره پرچم زد نگاهی سوی محمل ها نگاهی بر زمین دارد به قدر کشتگان کربلا چین بر جبین دارد اکر بگذارمت اینگونه در این دشت نامردم برادر باز می‌گردم... برادر باز می‌گردم... @shaeranehowzavi