#امام_جواد علیهالسلام🍃🌹
#چارپاره
🔹دردانهٔ امام رضا🔹
با حضورت ستارهها گفتند
نور در خانۀ امام رضاست
کهکشانها شبیه تسبیحی
دستِ دُردانۀ امام رضاست
مثل باران همیشه دستانت
رزق و روزی برای مردم داشت
برکت در مدینه بود از بس
چهرهات رنگ و بوی گندم داشت
زیر پایت همیشه جاری بود
موج در موج دشتی از دریا
به خدا با خداتر از موسی
بیعصا میگذشتی از دریا
با خداوند همکلام شدی
علت بُهت خاص و عام شدی
«کودکیهایتان بزرگی بود»
در همان کودکی امام شدی
رزق و روزی شعر دست شماست
تا نفس هست زیر دِیْن توایم
تا جهان هست و تا نفس باقیست
ما فقط محو کاظمین توایم
من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد میآیم
دست بر روی سینه هربار از
سمت باب الجواد میآیم
#سیدحمیدرضا_برقعی
#شاعران_آئینی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
«خانه»🌺
آن گونه که هر پرنده باید
هر سال به فکر لانه باشد
یک سال گذشت و باز بابا
باید که به فکر خانه باشد
هر چند که هر پرنده دارد
یک لانه گرم و کوچک و خوب
افسوس، نداشتیم هرگز
یک خانه ساده گر چه از چوب
حالا هر روز صبح تا شب
باید که به فکر خانه باشیم؛
یک خانه کوچک اجاری
یک خانه شبیه لانه باشیم
بابا که تمام دستمزدش
خرج دو سه وعده آب و نان است
یک خانه شبیه لانه حتی
در جیب اجاره اش گران است.
#تقی_متقی
#چارپاره
#شعر_کودک_و_نوجوان
@shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹
«اینجا ستاره ها همه خاموشند
اینجا فرشته ها همه گریانند»
آیینه های از نفس افتاده
خورشید بی فروغ زمستانند
اینجا گل و ستاره نمی خوانند
دیگر سرود روشن فردا را
شب می وزد ز چار جهت اینجا
پر کرده بغض، سینه گل ها را
در ازدحام ناله کبوترها
تردید می کنند به ماندن هم
شوری نمانده در دل گنجشکان؛
شوری به کار مرثیه خواندن هم
خورشید از مدار افق رفته است
شب مانده است و شور عزاداری
در کوچه های گریه جماران را
دیگر کدام دیده کند یاری؟!
#تقی_متقی
#امام_خمینی
#چارپاره
@shaeranehowzavi
🥀
هوا پر شد از عطر نام حسین
به قربان عطر پراکندهاش
چه سرمست و شورآفرین میرود
سپاهی به دیدار فرماندهش
هوایی شدم، مقصدم کربلاست
کجا از همین سرزمین بهتر است؟
برای رسیدن به آغوش تو
هوای خوش اربعین بهتر است
چه باکیست از پای تاول زده
به عشق تو طی میشود این مسیر
نماندهست چیزی به کربوبلا
امیری حسینٌ و نعم الامیر
غریبم به آغوش تو دلخوشم
اسیرم به عشقت شدم مبتلا
در این روزها آرزویم شده
فقط کربلا کربلا کربلا
مرا مادرم از همان کودکی
به شیرینی نام تو شیر داد
پدر با خودش برد هیأت مرا
به من مهر و سربند و زنجیر داد
دلم خوش به داروی دیدار توست
حبیبم حسین و طبیبم حسین
غریبانه در کربلا خفتهای
نگاهی به من کن، غریبم حسین
قدم میگذاری به صحن بهشت
به یاد شهیدان والامقام
بگو با دلی عاشق و بیقرار
به لبهای عطشان مولا سلام
#ناصر_حامدی
#زیارت_اربعین
#چارپاره
@shaeranehowzavi
[لیلةُالدفنِ «لیلةُالقدر» است]
#فاطمیه
#چارپاره
فاطمه کیست؟ آن که از مدحش
ناتوانند عالم و آدم
مانده ناکام این زبان در کام
شرمسار و سیاهنامه قلم
کفو حیدر شدی وگرنه نبود
احدی کفو او در این دنیا
آمدی تا فقط خدا باشد
مالک «لم یکن له کفوا»
در تمام صفات حُسن و کمال
آینهدار مرتضی زهراست
بنگر اینک که خطبهی فدکش
کُفو نهجالبلاغهی مولاست
خطبهای سطرسطر آن توحید
خطبهای تالی کلامالله
اولین سطر خطبهاش آه است
آخرین سطر آن هم آه است، آه
از سخایش سخن چه گویم من؟
در نیابد سخن سخایش را
من نگویم که خود بپرسید از
سورۀ «هلأتی» عطایش را
خانهی سادگیست خانهی او
خشتهای گِلین و نان جوین
سفرهدار خلایق است اما
نیست در خانه سفرهاش رنگین
چون پدر رفت و منقطع شد وحی
همدمش ساخت حق، ملائک را
همچو مریم شنید در محراب
نغمۀ «اُقْنُتِي لِرَبِّک» را
در عبادت سرآمد اُمّت
شرح عشقش فراتر از عقل است
شمهای گر ز وصف آن خواهی
«قَدَمَاها تَوَرَّمَت» نقل است
در قدمهایش آن کبودی بود
تا نشان از عبادتش باشد
بازویش هم کبود بود ای وای
که نشانی ز غربتش باشد
* *
حرفهای نگفتهای داری
دردهای نهفتهای داری
زیر بارانِ گریهام امشب
زخمهای شکفتهای داری
باورم نیست در برابر من
این گُلِ مانده در کفن، زهراست
باورم نیست پیش چشمانم
جسم بیجانِ جانِ من زهراست
هست صبر جمیل حیدر هم
در فراق جمال زهرا کم
آید از مرتضی که صبر خداست
نالۀ «قَلَّ صَبری» از این غم
لیلةُالدفنِ «لیلةُالقدر» است
شب معراج لیلةُالإسرا
گشته خاموش «کوکب درّی»
خفته در خاک، زُهرهی زهرا
صاحب «ما سئلتُکُم من أجر»!
خوب اجر تو را ادا کردند
خودت از دخترت بپرس و ببین
اُمتت بعد تو چهها کردند
صبر کردم اگرچه بود شگفت
از دل داغدار، این همه صبر
صبر کردم اگر چه بود شگفت
از من و ذوالفقار این همه صبر
#محمدمهدی_سیار
@shaeranehowzavi
قاتلش واردات چینی بود
#ندا_نوروزی
با غم روزگار سر می کرد
پدرم مثل کوه محکم بود
زندگی را برای ما می خواست
سهمش از روزگار خوش کم بود
می زد از خانه هر سحر بیرون
تا سلامی به آفتاب کند
ذکر می گفت تا دم حجره
پیش از آنی که فتح باب کند
چرخ ها را به راه می انداخت
تا نماند ز چرخه ی تولید
وضع ما بد نبود شکر خدا
چرخ این خانه خوب می چرخید
وصله ها را که منتظر بودند
با کمی حوصله به هم می دوخت
ته حجره بخاری فرتوت
با تر و خشک هیزمش می سوخت
نمره ی عینکش که بالا رفت
تیره شد طاقه های رنگارنگ
ماند پیراهنی برش خورده
زیر آن چرخ های بی آهنگ
دل به دریا که زد پدر فهمید
دخل جزر است و خرج هایش مد
چه کند با هزار خواهش ما
چه کند با هزار پیشامد
هر چه می کاشت بار کم می داد
آخرش بار هم نشد بارش
دل به رونق سپرده بود اما
عاقبت شد کساد بازارش
پدرم ذره دره گم می شد
هر هیاهوی روزهای رکود
بعد یک عمر تازه فهمیدیم
قاتلش واردات چینی بود
#چارپاره
#اعتراض
#پدر
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
.
@shaeranehowzavi