eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
625 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹 ادب را حد اعلا می‌پسندد قدم را پشت بابا می‌پسندد ببین بالا بلند کربلا را خودش پایین پارا می‌پسندد 💠 💠 @shaeranehowzavi
📣 صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ✍️ رنگ خدایی(بپذیرید!) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟! 👈 سوره بقره: آیه 138 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 مجنـون  تر از مجنــون ، لیـلاتـر از لیــلا دارم دلـــی عاشـــق ، شیـدا تر از شیدا در یک نظر ، هر دل ، شـد مبتـــلای او دلبنـــدِ  لیــلا  هسـت در دلبــری ، یکتــا ماهِ تمــــام است و شهــزادهٔ خورشـید آیینـــه ای   کامــل  از خلقـــتِ  طـاهـا مهتاب یا خورشید ، ماه است یا اختر؟ در آسمــان ، گل کرد  پیدا تر از  پیـدا مَـه در مَحاق افتاد ، تا روی ماهـش دید خورشیـد، سر ،خَـم کرد در پایِ این آقا شد آسمان ، آغـوش ، در روز میــلادش در برگــرفت از عــرش ، قنــداقـهٔ او را ای راست قامت ها !سرهایتان خَـم باد در پیش آن قامت ، رعنــا تر  از رعنـــا "الله اکبــــر" از   لبهـــای اکبــر ریخــت صــــوتِ اذانِ  او  دلبــــر تــریـن   آوا بینِ بنی هاشــم او اَشبـَـهُ النّــاس است بر احمــــد   مختــــار ،  پیغمبـــر   والا در صورت و سیرت ، تصویری از احمد ماهِ مَلَـکْ منظـــر ، شمــسِ فلک پیــما بیت الحسیـن است این یا خانهٔ حیدر؟ نام   علــــی آمــد ،  از  عــــالـمِ   بالا نام علی راز است،با عرش دمساز است در مرتبت ، عالی ، مشتق شد از اعـــلا او در رجــزهــایش ،  نام علــی بر لب می آوَرَد  هـر بــار ، زیبــا تر  از  زیـــبا با هر "علــی" گفتـن ، تب می کند دشمن گل_زخمــه هایی نو ، می روید از اعضا بایــد  که بنـویســم ، از  روز  میـــلادش باز ایـن قلـــم چرخیـد تا ظهــر عاشـورا در مشقِ شمشیرش ، درس شجاعت را می گیرد از دستِ  عبـاسِ  مَـه سیمـــا دستش کرمخانه ، لطفش چه بی پایان دارد   دلی عـاشــق ، دریـاتر  از  دریـا حیـف است این دریا ، درکامِ جان ریزد لب تشنــــگی را از ،  انگشـــترِ   بـابـا (کیمیا) 💠 @shaeranehowzavi
هر روز به فکر لقمه‌ای نان بودن دلشورۀ قسط و قرض، حيران بودن مستخدم این و آدم آن بودن انسان بودن، دریغ، انسان بودن 💠 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ تفال ]🌹🌹🌹🌹 دلم امروز گواه است کسی می آید حتم دارم خبری هست...گمانم باید... فال حافظ هم، هر بار که می گیرم باز «مژده ای دل که مسیحا نفسی...» می آید! باید از جاده بپرسم که چرا می رقصد؟ مست موسیقی گامی شده باشد شاید ماه در دست، به دنبال که این گونه زمین مست می گردد و یک لحظه نمی آساید؟! گِله کم نیست، ولی لب ز سخن خواهم بست اگر آن چهره به لبخند لبی بگشاید 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کسی که خواسته ایمان‌مان سقوط کند پِی چه بود؟ که ایران‌مان سقوط کند چقدر خواسته غم را به چهره بنشاند که شادی از لب خندان‌مان سقوط کند چنانچه سر ببُرد دل نمی‌بُریم از عشق اگرچه سر به گریبان‌مان سقوط کند به سربریده ترین نخل هایمان سوگند گمان مبر تنِ بی جان‌مان سقوط کند اگر شهید شویم ایستاده می‌میریم مباد پرچمِ دستان‌مان سقوط کند اگرچه سوخت و گاهی به نیزه ها هم رفت خدا نخواست که قرآن‌مان سقوط کند به بید فتنه بفهمان ظهور نزدیک است دمی که با دَم طوفان‌مان سقوط کند بگو که آرزویش را به گور خواهد برد کسی که خواسته ایران‌مان سقوط کند 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 رسیده زود چرا موعد رسیدن تو چه سوزناک و چه سرد است فصل چیدن تو میان معرکه، دور از دیار و اهل خودت چقدر تلخ و غریب است پر کشیدن تو ببین بشارت عشق ست و روشناییِ صبح! به رغم اینهمه شب، لحظه دمیدن تو چگونه شرح دهم، ای شهید آرامش! بهای امنیتم شد به خون تپیدن تو! چه آتشی زده خونت به صفحه‌های خبر! به سمت سرخ خطر ها به سر دویدن تو قبول باشد و ماجور ای برادر من! میان حجله، غریبانه آرمیدن تو به مادرت چه بگویم جوان ِغرق به خون خدا کند که نیاید فقط به دیدن تو 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 با آه معنامی کنم آیات هجران تورا با اشک پیدا می کنم رویای پنهان تورا سر می زنم بر کوی تو با حنجری غرق عطش شویم به اشک چشم خود چشمان گریان تورا حس می کنم دریای غم در آسمان شهر عشق ای کاش هرگز ننگرم امواج طوفان تورا با ندبه آدینه ها شویم غبار غربتم حس می کنم صبح ظهورهم روح پیمان تورا گشتم اسیر عشق توای حضرت سلطان عشق ریزم به کام جان خود بس شعر ایمان تورا از آفتاب باطنت ریزد ستاره بیکران ای کاش بینم یک نطر خورشیدتابان تورا هر صبح وشام در انتظار یوسف زهرائیم مثل زلیخا حس کنم دنیای عرفان تورا باران مهرت زنده کرده این کویر شوره زار. هردم تمنا میکنم بس خوان ریزان تورا ای منتظر آرام شو با نغمه های جمعه ای جویم زشوقی بیکران تفسیر قرآن تورا 💠 💠 @shaeranehowzavi
تلخ ایم که صبح اشکباری داریم اندوه غروب و شام تاری داریم تا آمدن حضرت باران، بی خود تقویم خبر داده بهاری داریم 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وقتی که در دنیای ما پا می گذاری هرجا نشان از خویش بر جا می گذاری لبخندهای مادرم را اول صبح با لقمه ای در جیب بابا می گذاری حتی همین نان حلال همسرم را هر شب خودت در سفره ما می گذاری پر می شود این خانه از بوی محبت وقتی در هر عطر را وا می گذاری تا زندگی بر شاخه ها هم پا بگیرد در لانه ها گنجشک ها را می گذاری این زندگی پشتش به لبخند تو گرم است ما را که می گوید که تنها می گذاری؟ ## مولا به یاد جدتان با خانواده من کربلا میخواهم آیا می گذاری؟ 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 💠 در مدح و منقبت حضرت علی‌اکبر سلام‌الله‌علیه تو آیۀ جلال خداوند اکبری؟ یا در جمال، آینۀ حیّ داوری؟ ای شاه دلربا، بشری یا فرشته‌ای؟ ای درّ تابناک، بگو از چه گوهری "ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم" از هرچه در ثنای تو گوییم برتری ای جلوۀ جمال خداوند ذوالجلال بر آیه‌های حُسن خدا نیک‌مَظهری تو نه خدایی و نه جدا از خدای خود مَمسوس در خدایی و بر خلق مهتری ما را نمی‌رسد که بدانیم کیستی دانیم اینکه تو علی اَستی و اکبری از تو شبیه‌تر به رسول خدا نبود در خَلق و خُلق و منطق، همچون پیمبری اول علیّ راه حسینی و شاه حُسن تو چشمۀ بقایی و فرزند کوثری ای نوگل معطّر گلزار فاطمی ای سرو خوش‌خرام گلستان حیدری چشم و چراغ خانۀ مولای ما تویی بر خاندان احمد مختار زیوری مجنون روی و موی تو لیلا نشد فقط دل از هرآن‌که وصف تو بشنید می‌بری از نُزهت تو عالم و آدم گرفته جان از صحبت تو بنده کند کار سروری هم چهره برفروخته‌ای در کمین دل هم برکشیده‌ای قد رعنا به دلبری صدها هزار یوسف مصری غلام تو شاهان کنند بر سر کوی تو نوکری از شوکت تو آب شود کوهِ استوار از صولت تو می‌شکند پشت لشکری تیغ تو ذوالفقار شود گاه کارزار تو یادگار لایق سردار خیبری هم مبتلای تو شده زیبایی و سخا هم از تو اعتبار گرفته دلاوری ای که بهشت گوشۀ شش‌گوشه جای توست شاید به ما به گوشۀ چشمی تو بنگری 💠 💠 @shaeranehowzavi
⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️ بی حضورت گره از کار جهان وا نشود درد هجرانِ بشر بی‌تو مداوا نشود ===== پدرم گفت که یک جمعه تو خواهی آمد ترسم آن جمعه در این عمر مهیّا نشود 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سراپا بنده نفسم ، چطور آزاده بنویسم؟ برای از تو گفتن دوست رخصت داده بنویسم گره از کار دنیا باز کن ، اما نه با اعجاز گره از کار دنیا باز کن…سجاده ای بنداز دعا میراث ارزشمند تو بود و نمی خوانیم تو چون زهرا شب قدری و قدرت را نمی دانیم چه عاجز مانده اند از وصف تو تاریخ دان ها هم نمی دانند حد حرمتت را روضه خوان ها هم دل پژمرده ام را اشک هایت زنده می سازد نگاه مهربانت از منافق بنده می سازد ملک پیش از تو راز ربنایش را نمی دانست بشر آهنگ صحبت با خدایش را نمی دانست صحیفه صفحه صفحه هر دلی را زیر و رو کرده ست چه کس زیباتر از تو با خدایش گفتگو‌ کرده ست؟ تو داوودی ، که نجوایت فروزان کرد نورت را چه سان با زور و زر کتمان کنند آخر زبورت را؟ ز مضمون مزامیرت بنوشان ظرف ذاتم را که عمری در مناجات تو می جویم نجاتم را تو مرد جنگ های نرم ، تو قاموس تبیینی نه تنها زینت اهل عبادت ، زینت دینی تو از اعلای لاهوتی ، من از ادنای ناسوتم به شعرم شهره ، اما روبرویت مات و مبهوتم خلاصه اینکه تو آنگونه همراه پدر هستی که شعبان دیده وا کردی، محرم دیده را بستی چه ها دیدی؟ نشد فاش کسی اسرار چشمانت غلط گفتند بیماری ، جهان بیمار چشمانت به کج فهمان تو فهماندی حسین از خاندان کیست اذان هر روز اذعان می کند نصرت از آن کیست نگاهت بر یزید افتاد و لرزه بر تنش انداخت زبانت آتشین بود و شرر بر دامنش انداخت در آن مجلس شکوه خطبه ات یک جلوه از حق بود چه شعری می نوشت ، ای کاش آنجا هم فرزدق بود چه اعجازی ست ایجازت ، که پیغام تو ما را بس… ز مقتل ها همان الشام الشام تو‌ ما را بس… 💠 💠 @shaeranehowzavi
. خَلق تو و خُلق تو چو پیغمبر شد در ذات تو جمع، حیدر و کوثر شد شد وصف و جلال حق نمایان در تو این بود که نام تو علی‌اکبر شد 💠 💠 @shaeranehowzavi
چترعشق🌹 ای آشنا نشانی ازاین بی نشان بگیر یک بار هم سراغ مرا مهربان، بگیر بارانی است چشم دلم درنبودنت ازگونه های خیس من اشک روان بگیر دربند آفتابم و زندانی کویر ای چترعشق، برسرمن سایه بان بگیر پاییز زرد رنگم و،همسایه باخزان  درساحل بهار برایم مکان بگیر ای ماه من بیا و به چشمم طلوع کن  بانور خویش،ظلمت ازاین آشیان بگیر آغوش گرم مهر تورا می کنم طلب در سایه سار خویش مرا درضِمان بگیر قدری صفا به کلبه من از وفا ببخش یک دامن از شکفته ، گلِ ارغوان بگیر درپیکرم نمانده ،مگرجان اندکی یا آنکه جان ببخش مرا یا که جان بگیر 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 رسید روزی شعر از خزانه انگور شراب شد غزل عاشقانه انگور خدا سرود علی اکبر و نماند عقلی چه کرده با دل عالم ترانه انگور یکی به نام تو و دیگری به نام حسین خراب شد دو جهان با دو دانه انگور خوشا که سر بگذارم شبی به روی ضریح شبیه خفتن برگی به شانه انگور ستون به امر پدر میوه میدهد بی شک تو کافی است بگیری بهانه انگور چه دست نا بلدی از درخت چیده تو را چقدر ریخته در دشت دانه ی انگور 💠 @shaeranehowzavi
تقدیم به صدا نزدیک می‌آید، صدای پای پیغمبر جوانی می‌رسد از راه با سیمای پیغمبر به آغوش نبوت بازگردانده‌ست یثرب را تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه نهفته بین لب‌هایش دم عیسای پیغمبر نگاهش قطره قطره آیۀ «والشفع و الوتر» است ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او می‌افتد هر کسی یاد جوانی‌های پیغمبر شنیدن‌ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر به دنیای تو اول راه می‌یابند و بعد از آن جوان‌ها انس می‌گیرند با دنیای پیغمبر 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یک دشت پر از سبزه و ریحان، من، تو یک کلبۀ دنج و گرم، فنجان، من، تو دلخواه‌ترین لحظه برایم این‌ست: یک کوچۀ بی‌پایان، باران، من، تو... 💠 @shaeranehowzavi
💠اداره هنرهای ادبی؛ معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی برگزار می‌کند: 🔰ویژه برنامه «عصر شعر انتظار» از سلسله برنامه‌های محفل هفتگی شعر حوزه «مشارق» 🔺شعرخوانی شاعران جلسه با موضوع مهدویت و انتظار 🔻بررسی شعر مهدویت 🔴با اجرای: سیدعلی نقیب 🔹زمان: دوشنبه، پانزدهم اسفندماه ۱۴۰۱، ساعت۱۶ 🔸مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی. 📜لطفا اشعار مهدوی خود را به صورت مکتوب به همراه داشته باشید. ⏰به ساعت برگزاری دقت بفرمایید. ✔️در اطلاع رسانی سهیم باشید. @eshragh_adabi 💠 @shaeranehowzavi
صلی الله علیک یا صاحب الزمان 🌹🍃 چه فصلی یا چه ماهی یا چه روزی را نمی‌دانم ولی یک روز برمیخیزم از خواب پریشانم خبر گل می‌کند یک صبح شور انگیز از رویت بهاران می‌چکد از بغض گلدان ها به دامانم تو می آیی و از شوق ظهورت راه می افتد صدای جویبار اشک بر پهنای ایوانم... تو می آیی و از شوق خبر مستانه می آیم که پیچک را میان شاخه ی سوسن برقصانم تو می آیی و مهمان میشوی بر خانه ام روزی معطر می‌شود گل های سرخ روی فنجانم قدم هایت،قدم هایت مبادا بر زمین آید که دیگر رو سیاهی نیست در تقدیر مژگانم سرم خم می‌شود آنقدر تا بر پات می افتد به روی سینه می آیند بی صبرانه دستانم... سلام آقا... سلام آقا نگاهت میکنم؟ شاید حیا دارم که چشمم رابه چشمانت بلغزانم نگاهت میکنم... عمریست حسرت روی دل دارم هزاران سال مرگ و زندگی رفته ست بر جانم تورا ای آشنا انگار جایی دیده ام اما کجا و کی؟ نمیدانم، نمی‌دانم... نمیدانم تورا میبینم و یک عمر رنج دوری ات لابد سرازیر است از این چشم های خیس بارانم تو می آیی و من انگار چای تازه دم کردم شکر آید مگر اینبار بر لب های قندانم صبوری کرده ام اما کشیدم درد بی صبری شبیه صبر ایوبم شبیه شوق سلمانم.. نبودی من یقین کردم به شک، شک را یقین کردم نبودی آتش شک داغ زد بر جان برهانم تو بر لبهای نورت واژه های بهتری داری... تو رنگ نور میپاشی به این افکار الوانم تسلسل وار روی حلقه های کفر چرخیدم تو ایمان میچشانی بر لب درگیر عرفانم.. برایم آیه‌ی والفجر می‌خوانی و میبینم به دین تازه ات اسلام آورده است قرآنم میان خواب هایم ، گاه رویای خوشی دارم دلم می‌خواهد این رویا شود تصویر چشمانم: تو می آیی کنار کعبه و من نیز می آیم برای هرکه نامت را بپرسد شعر می‌خوانم 💠 @shaeranehowzavi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وقتی بهار در ضربان زمان یکی است آیینه در مقابل پیر و جوان یکی است در چشم‌های بستهٔ من موج می‌زند باران و برف در دل هفت‌آسمان یکی است آخر کنار این همه دنیای رنگ رنگ زیبایی حکایت رنگین‌کمان یکی است همواره زوج در پس فرد آفریده شد تا چشم کار می‌کند اینجا دهان یکی است دیگر عجیب نیست که در هر اذان‌مان اقرار می‌کنیم خدای جهان یکی است 💠 @shaeranehowzavi