eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
626 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم "الفقیر" تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر یا ایُّهَاالجَواد تَصَدَّق عَلَی الفَقیر حس کرده است ثروت عالم به دست اوست وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر این گوشه چشم توست که اکسیر اعظم است با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر از حداکثر همه سر بوده هر زمان از تو رسیده است به حدّاقل، فقیر از دیگران اگرچه شنیده کرم، ولی دیده همیشه لطف تو را در عمل فقیر با دست پر به خانه‌ی خود رفته هر زمان با دست خالی آمده در این محل فقیر از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد شد روزگار تلخ به کامش عسل فقیر @Mojtaba_khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم هو همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف... ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را... بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را نه ملاها و عالم‌ها، نه سائل‌ها و مسکین‌ها ندانستند قدرش را، نفهمیدند جودش را فراز مطلق دنیاست وقتی در تمام عمر ندیده هیچکس جز لحظه‌ی سجده فرودش را خودش را مرکب طفل یتیمی می‌کند مردی که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را کسی که حق او را ناجوانمردانه غاصب شد گناهی کرد و در چشم دوعالم کرد دودش را @Mojtaba_khorsandi
اگرچه خانه ی ویران من فقیرانه ست طلای عشق تو گنجِ نهان این خانه ست برای دسته ی کوران شهر، ای خورشید طلوع صبح تو چیزی شبیه افسانه ست چه افتخار بزرگی که کودکی جاهل به حال من نظری کرد و گفت: دیوانه ست نگاه عاشق من در جهانِ نقش و نگار به جز جمال تو با هرچه هست بیگانه ست نشان خانه ی من را تو خوب می دانی گدای چشم به راهت مقیم ویرانه ست @moayedialiqom
بسم الله الرحمن الرحیم روشنا ای روشنای صبح سحر، روشنای تو «عالم پر است از تو و خالی­‌است جای تو»[1] از هر کجا که می­گذرم، در مسیر من افتاده است نقش تو و ردّ پای تو این روزها که حال‌وهوایم بهاری است باید کمی نفس بکشم در هوای تو از اشتیاق آمدنت کم نمی­‌شود حتی اگر که جان بسپارم برای تو ما را که آب برده و فرعون در پی است چیزی نجات می­‌دهد الّا عصای تو؟ همواره گفته­‌اند که پایان آن خوش است دل بسته­‌ام به فصل خوش ماجرای تو گوش تمام اهل جهان باز می­‌شود روزی که از حجاز بیاید صدای تو [1]. صائب تبریزی @Mojtaba_khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم وصال این میوه‌ی باران‌زده هرچند که کال است ای عشق مدد کن که به دنبال کمال است یا حسرت آینده و یا فکر گذشته‌ست کاری که روا نیست به ما صورت حال است در مذهب ما باده حرام است، ولیکن من مست سبوی غمم این باده حلال است در خلوت ما _غیر تو_ عالم همه جمعند ای دوست تو را از دل ما جای سوال است! یا جای تو یا غیر تو اینجاست، ولاغیر! جمع تو و غیر تو در این خانه محال است با دیده‌ی دل در پی دیدار تو هستیم این آینه هر آینه شفاف و زلال است یک‌روز درختی شود و بار بیارد این شاخه‌ی خشکیده که امروز نهال است سرمایه‌ی ما بال شکسته است چو فطرس در دایره‌ی سوختگان بال وبال است رم می‌کند این خاطر پرشور به هرجا صیدش کن و نگذار بتازد که غزال است هرکس که تو را خواست، تو را یافت در آخر چون خواستنت ساده‌ترین راه وصال است اشک است که می‌افتد و تا عرش می‌آید در ظاهر اگر طائرکی بی‌پر و بال است هرچند که گاهی ره صدساله دمی شد اما دم وصل تو به‌اندازه‌ی سال است ما را نظر لطف تو عید است، اگرچه اندیشه‌ی زاهد همه دیدار هلال است @Mojtaba_khorsandi
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد آن رفت که می‌رفتم در صومعه هر باری جز بر در میخانه این بار نخواهم شد از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد چون یار من او باشد، بی‌یار نخواهم ماند چون غم خورم او باشد غم‌خوار نخواهم شد تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد تا هست عراقی را در درگه او باری بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد
🕯نشد طلوع کنی🕯 هنوز اسیر سکوت تواند زندان‌ها و پایبند نگاهت دل نگهبان‌ها تو مثل یک نفس تازه حبس می‌گشتی تویی که در نفست گم شدند طوفان‌ها «چه خلوت خوشی» آرام زیر لب گفتی و سجده کردی جای تمام انسان‌ها نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند تقیّه‌کار شدند آفتاب‌گردان‌ها تو یوسفی و مجازات یوسفی این است چنین دهند گواهی تمام قرآن‌ها 💠 @shaeranehowzavi
🔹تا اوج فردا🔹 که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟ و شب را از سراشیب سکون تا اوج فردا برد کدامین آفتاب از کهکشان خود فرود آمد که این‌گونه زمین را تا عمیق آسمان‌ها برد صدای پای رودی بود و در قعر زمان پیچید و بهت تشنگی را از عطشناک دل ما برد کسی آمد کسی آن‌سان که دیروزِ توهّم را به سمت مشرق آبی‌ترین فردای زیبا برد کسی که در نگاهش شعلۀ آیینه می‌رویید و تا آن سوی حیرت، تا خدا، تا عشق، ما را برد... به خاک افکند ذلت را شرف را از زمین برداشت، و او را تا بلندای شکوه نیزه بالا برد دوباره شادی‌ام آشفت با اندوه شیرینش مرا تا بی‌کران آرزو تا مرز رؤیا برد بگو با من، بگو ای عشق اگرچه خوب می‌دانم که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟ علیه‌السلام 💠 💠 @shaeranehowzavi
[ تفال ]🌹🌹🌹🌹 دلم امروز گواه است کسی می آید حتم دارم خبری هست...گمانم باید... فال حافظ هم، هر بار که می گیرم باز «مژده ای دل که مسیحا نفسی...» می آید! باید از جاده بپرسم که چرا می رقصد؟ مست موسیقی گامی شده باشد شاید ماه در دست، به دنبال که این گونه زمین مست می گردد و یک لحظه نمی آساید؟! گِله کم نیست، ولی لب ز سخن خواهم بست اگر آن چهره به لبخند لبی بگشاید 💠 @shaeranehowzavi
🔹چشمۀ دیدار🔹 چشمۀ دیدار تو سراب ندارد ساحت دل، بی‌تو آفتاب ندارد آن‌که پناهش دهی چه بیمش از اغیار؟ وآن‌که شفیعش تویی حساب ندارد گفتم و بستم دهان مدّعیان را حرف حسابی دگر جواب ندارد رحمتی ای آشنای جان که دل من از تو دگر طاقت عتاب ندارد چون که تو را خواست، پس هر آنچه تو خواهی عاشق تو حق انتخاب ندارد «صدق» دعا را بَرَد به‌سوی اجابت برگِ گُل کاغذی، گلاب ندارد یادشون گرامی🖤 💠 @shaeranehowzavi
🔹فصل شکوفایی نور🔹 باز شد پنجرۀ روشنی از فصل حضور فصل سرسبز دعا، فصل شکوفایی نور دردمندان! به شما ماه خدا رو کرده‌ست چه خدایی، که رحیم است و کریم است و غفور به هلال مَهِ نو در رمضان باید گفت: «قُل هُو‌الله اَحَد چشم بد از روی تو دور».. گاه در پرتو قرآن، به تلاوت بنشین ای نگاه تو طربناک‌تر از باغ بلور عافیت چون طلبد؟ آن که گریزد ز طبیب به خدا کی رسد؟ از خود نکند آن که عبور صبر بر معصیت، از زهدِ ریایی بهتر سعی کن تا که در این ماه شوی سنگ صبور ای دلت در گرو آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک» در دلت مانده اگر آرزوی وادی طور بی ریا، در پی تسکینِ دلِ مسکین باش نشود مانع احساس تو، احساس غرور ای صفای تو نوازشگر گل‌های یتیم نذر این باغچه کن، شادی و شیدایی و شور سعی کن لذت غفران خدا را بچشی ای که ابر کَرَم از روی سرت کرده عبور دل اگر یاد خدا کرد و شب از نیمه گذشت می‌شوی غرق عنایت، سحر از فیض حضور به دعا دست برآرید «شب قدر» مگر بگشاید گره از کار شما صبح ظهور ای که چشم دل تو در طلب راه خداست رو به مهمانی او کن، رمضان ماه خداست 💠 @shaeranehowzavi
🍃 شاعران حوزوی 🍃
🔸️شعرخوانی #سید_محمدجواد_شرافت 🔹️دیدار شاعران و اساتید شعر فارسی با رهبر معظم انقلاب 📆۱۶فروردین ۱۴
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 و شیطان چه دارد؟ هیاهو هیاهو هجوم صداها از این سو از آن سو به نعره به نفرت به طعنه به تهمت صداها سه شعبه صداها دو پهلو دمیده به گوساله‌ی سامری باز به آواز فتنه به آوای جادو نه جای تامل نه تاب تحمل هیاهو هیاهو هیاهو هیاهو به بانگ مناره قسم هیچ و پوچ است الم‌شنگه‌ی اینهمه برج و بارو بگوشی؟ صدای شهیدان می‌آید که روشن شود جبهه‌های فرارو سراپا خروشم برادر بگوشم بخوان از حسین و رجزنامه‌ی او بخوان از (من المومنین رجال) بخوان‌؛ (ربنا الله ثم استقاموا) صدا شو رسا شو ازآن خدا شو در این های و هوها هو الحق هو الهو شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 من یک زنم آزادی ام را دوست دارم ایرانی ام، آبادی ام را دوست دارم در سایه ای مردانه دلگرمم به فردا من همسر مردادی ام را دوست دارم هم مادر و مادربزرگم خانه دارند این شغل مادرزادی ام را دوست دارم مُهر مرا از جانمازم باز برداشت با کودک خود شادی ام را دوست دارم می گیرمت ای بچّه آهوی گریزان آهویی و صیّادی ام را دوست دارم دور اتاقش عکس های حاج قاسم طفل دهه هشتادی ام را دوست دارم در شهر، آزادی اسیر این و آن است در خانه ام آزادی ام را دوست دارم شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 پر زد و پر داد از چشمم خیال خواب را مانده ام تا کی بگیرد آه من، مهتاب را ؟ در کویر داغ خون باریده ام آن قدر که سرخ می بینند مردم دانه ی عناب را سیم های خاردار از جرات بالش نکاست خار تا گل می رساند غنچه ی بی تاب را پاک کرد از دفتر جغرافیایش "مرز" را بر نمی تابند دل های هوایی ، قاب را آسمان خاتون! کبوترها کفن پوش تو اند می کند کرکس شکار این سوژه های ناب را تا حرم هست و هوای آن ، کبوتر نیز هست گم نخواهد کرد بنده ، خانه ی ارباب را هر که پر زد سوی تو با شوق، پرپر باز گشت عشق رونق داده رفت و آمدی جذاب را عشق از بین قوافی با "دمشق" آمد کنار آفریدند این دو با هم بیت هایی ناب را 💠 @shaeranehowzavi
💎گفتی میان آتش عشقم چه می‌کنی؟🍃🌹 با جانِ شمع هوهوی طوفان چه می‌کند؟ با تخته‌پاره سیل خروشان چه می‌کند؟ از حال من سراغ گرفتی، بیا ببین با خاک مرده باد غزلخوان چه می‌کند؟ گفتی میان آتش عشقم چه می‌کنی؟ گفتم خلیل بین گلستان چه می‌کند؟ شوق وصال کشته مرا، بیم هجر هم جایی که خیر این نرسد، آن چه می‌کند؟ من قطره قطره اشک شدم بعد رفتنت با تو صدای چک چک باران چه می‌کند؟ در خواب دیدمت به مزار من آمدی در حیرتم که در تن من جان چه می‌کند شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 💠 @shaeranehowzavi
رد می شوم از قلب این دیوار سنگی از دردهای خسته‌ی بسیار سنگی رد می شوم از سد آدم‌های این شهر از این همه تکرار در تکرارِ سنگی از خود برون می‌آیم و می‌آیم از خویش تا روزهای خالی از آوارِ سنگی آواز می‌خواند برایم کوه و دریا در گوش جنگل می‌نوازد تار سنگی تن خسته از یاسم ازین نومید رستن دلخسته‌ام از آخرین اخبار سنگی گوشم بدهکار نبودن‌ها نبوده‌ست خط می‌کشم بر روی هر طومار سنگی باید که رد شد ، رد شد از خواب و خور و خشم از برزخ تقلید طوطی‌وار سنگی چشمت به آتش می‌کشد پروانه‌ام را پروانه‌ی در پیله‌ی اشعار سنگی *** من بذر نورم، رویشم، عشقم ، امیدم گل می‌کنم از قلب این دیوار سنگی... @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ پايان مهماني است پر کن استکانت را از عشق حق سرشار کن مستانه جانت را نزديک تر از اين نخواهد شد به چشمانت در اين دقايق خوب بنگر ميزبانت را شايد نباشيم و نباشي سال هاي بعد با اشک بردار آخرين خرما و نانت را هي عهد بستي و شکستي و نشستي و زانو زدي با شرم گفتي داستانت را سر روي مُهر مِهر او بگذار! مي بيني! سجاده ات حل مي کند در خود جهانت را پايان مهماني است اما باز هم بگذار بر شانه هاي کوچکت بار امانت را @shaeranehowzavi
🔹درس بندگی🔹 نام گرامی‌اش اگر عبدالعظیم بود عبد خدای بود و مقامش عظیم بود گر از کرامتش همه کس فیض می‌برد از نسل خاندان امامی کریم بود عطر حدیث آل رسول از لبش چکید در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود تنها نبود پیک خوش‌الحان باغ عشق پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود آموخت درس بندگی از اهل‌بیت نور محبوب پیشگاه خدای علیم بود غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ‌کس در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب دست نوازشی به سر هر یتیم بود گل‌سیرتان عشق به مدحش سروده‌اند اخلاق او لطیف‌تر از هر نسیم بود پیوسته او به منزل مقصود می‌رسید زیرا صراط زندگی‌اش مستقیم بود هفتاد و نُه بهار ز عمرش گذشت و باز در سایۀ امید و ولایت مقیم بود پروانۀ بهشت به دستش دهد خدا هر کس که زائر حرم این کریم بود هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت این بوستان عشق، بهشتی‌شمیم بود عبد حقیرِ اوست «وفایی» اگر چه باز دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود علیه‌السلام 💠 @shaeranehowzavi
صبح صادق🌺 نشانده پای منبر هم مخالف، هم موافق را احادیثی که دارد روشنای صبح صادق را سزاوار است این مذهب به نام آن کسی باشد که عمری پرورش داد آن همه شاگرد واثق را به غیر از او که از ذریه‌ی اهل کرامت بود کسی اکرام می‌کرده مگر مزدور سارق را؟ نمک از سفره‌های علم او برداشته یک‌عمر ابوالشّری که می‌داند تفاسیر منافق را کلام نافذ او در مقام روز رستاخیز درآورده‌ست اشک حسرت منصور فاسق را همان ملعون که تا شمشیر بر اسلام بالا برد به چشم خود تماشا کرد برق خشم خالق را گدایی که خودش را خواند امیرالمومنین شهر! - معاذالله - از این دور خلایق هرچه لایق را سپاه ابرهه هرشب به سمت کعبه می‌رفتند به بزم خود می‌آوردند آن سلطان حاذق را میان کوچه مردی را پی مرکب دوان کردند که دارد اختیار هم مغارب هم مشارق را همین‌که خانه‌اش آتش‌گرفت و بسته‌شد دستش مجسّم می‌کند در ذهن ما بعضی دقایق را... همان روزی که با دستان شوم نامسلمان‌ها به مسجد برد شیطان عاقبت قرآن ناطق را نوای روضه‌ی "نوحو علی العطشان" او‌ بوده‌ست که تا روز ابد آتش زده دل‌های عاشق را دعا می‌کرده و رحمت بر آن‌ها می‌فرستاده‌ست همین که می‌شنیده از زن و از مرد هق‌هق را امامی که نه تنها دوست، دشمن زیر دین اوست شفاعت می‌کند در محضر خالق خلایق را یکی از نسل او در جلوه‌ای از نور می‌آید که روشن می‌کند در چشم ما اصل حقایق را @shaeranehowzavi
از پنجره، از آسمان، از ماه میترسم از هرچه یاد از عشق دارد، آه... میترسم دل بسته ی هرچیز باشی، از تو میگیرند! از عشق، از آن حسرت دلخواه میترسم... من چشم میبندم، به چشمانت می اندیشم تو سر به زیری و از این اکراه میترسم! میپرسم از تو تا کجاها دوستم داری؟ از مکث تو، این لحظه ی کوتاه میترسم... # کفشم اذیّت میکند...این جاده طولانی ست... تنهایم و از انتهای راه میترسم! @roozikenemidanam https://eitaa.com/roozikenemidanam
صدا اصالت محض است در زمانه ی تقلید عاطفه جوشقانیان صدا شکوه، صدا پر طنین، جوان، متفاوت صدا نجیب، صدا گرم، مهربان، متفاوت صدا اصالت محض است در زمانه تقلید در این جهان شباهت بمان بمان متفاوت صدای تو پر از آرامش است، زندگی من! چقدر لحن تو با لحن دیگران متفاوت گمان کنم که صدای تو بود و اسم من آمد مرا گرفته در آغوش ، بی‌گمان متفاوت صدا صدای تو بود اولین صدا در گوشم که بوسه ات وسط نغمه اذان متفاوت صدا زمینه‌ی شور است، دستگاه تو نور است تو روضه خواندی و می‌سوخت روضه‌خوان متفاوت پدر ببخش مرا _نوجوان سرکش خود را_ اگر که لحن من آن‌سال ناگهان متفاوت.. فقط صدای تو می‌شد مرا به خود بکشاند فقط صدای تو اینگونه پر توان متفاوت زلال و ساده و جاری، صدای توست قناری دلم چه تنگ شد آری! بخوان بخوان متفاوت شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403 . @shaeranehowzavi
کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را جواد محمدزمانی غزلی از یک ترکیب بند: نداریم از سر خجلت، زبان عذرخواهی را کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را ندیدم غیر تلخی در زبان با شکوه وا کردن شکرها در دهان دیدم شکوه شکرخواهی را نمی‌خواهند خوبان جز فقیری نعمتی از او گدایان خوب می‌دانند قدر پادشاهی را کجا جز سادگی نقشی پذیرد چهرهٔ زردم قلم یار مرکب نیست کاغذهای کاهی را بهار آمد، جهان دست و ترنج از هم نمی‌داند گواهی می‌دهد هر حُسنِ یوسف بی‌گناهی را بهار آموزگار وعده «یُدرِککُمُ المَوت» است دلا آماده شو آن لحظهٔ خواهی، نخواهی را چه فهمد تیره‌روز از «یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّت»؟ چه داند شب‌پرست، ‌آهنگ باد صبحگاهی را؟ کجا در پیش خصم اظهار عجز از آبرومندی‌ست؟ دلا از لوح سینه پاک کن اوهام واهی را من از دریای شورانگیز معنی عذر می‌خواهم که در تُنگِ غزل محبوس کردم شوق ماهی را شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403. @shaeranehowzavi
هر دو اقلیم یک خراسان است ما درختان سرو یک باغیم یا دو تا گل که در دو گلدان است ما دو تا شعبه های یک رودیم ما دو تا را دو جسم و یک جان است کبک کال زری دری می خواند تو به بنگاله قند می بردی تو تعارف که کیک لاهیجان من تبسم که توت خنجان است تکه ها را دوباره وصله بزن هرچه درز است بخیه خواهم کرد پل بزن بین بلخ و نیشابور هر دو اقلیم یک خراسان است فرض کن چند سال آینده ست شاهراهی بزرگ ساخته اند یک سر شاهراه کابل جان یک سر شاهراه تهران است فرض کن چند سال آینده همدلی مثل سکه ضرب شود یک طرف روی سرخ افغان و یک طرف نام سبز ایران است آسمان حرف تازه ای دارد ابرها شاعران خوش نامند ابرها هم بهانه می خواهند نوبت شعر "باز باران" است شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب، فروردین 1403 . @shaeranehowzavi