eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
634 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
156 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
من بخت سپید می شوم ، می بینی آنی که رسید می شوم ، می بینی شاید که به حرف من بخندی اما یک روز شهید می شوم ، می بینی 💠 @shaeranehowzavi
"مؤذن کوچک"🍃🌹 در دفتر دل می نویسم داستانت را شور آفرینی های رزم بی امانت را هر چند کوچک بودی اما در تومی دیدم اندیشهٔ مردانه و شرح بیانت  را اسطوره حق باوری ای افتخار عشق با خون سرخ ات مهر کردی امتحانت را باید عروجت را بفهمد هر چه آئینه ست باید که زیبا تر ببینند آرمانت را با خط زرین می نویسم تا که بشناسند روح جوانمردی و قلب مهربانت را گاهی پناهم می شود آرامش مسجد شاید دوباره بشنوم صوت اذانت را بعد از تو می خوانند ای عاشق بدون شک زیبا ترین گل واژه‌ی سرخ زمانت را پ.ن : شهید دفاع مقدس حسین خاکزادان چهارده ساله مُکبر و مؤذن مسجد محله همسنگریش روایت می کند نزدیک اذان ظهر در حالی که وضو می گرفت کنار تانکر به شهادت رسید. روحش شاد. 💠 @shaeranehowzavi
موسم کتاب🌹🍃 باز هم موسم کتاب شده توی فرهنگ انقلاب شده دهن ناشران پر آب شده اسم هاشان تمام قاب شده بر سر و روی این نمایشگاه... جیب ما پر! کتاب ها ارزان ! یک عدد، صفر ها در پی آن قیمت روی جلد ها؟ به تومان نرخ ها لحظه لحظه در فوران آه پی دی اف ای عزیزدلم … یکهزار و صد و نود غرفه ! انتشارات عطسه و سرفه انتشارات ساقه ی خرفه اسم هایی که در خور عرفه ! مثلا ناشر کلاغ بنفش ... پختن فست فود ایرانی نحوه ی خوردن ته رانی ! مرگ در یک خسوف بارانی زن ابری و مرد سیمانی فینگیلیش های شعر خاقانی تازه های کتاب امسالند! قشر فرهیخته هزار هزار تازه اقشار دیگرش به کنار دست در دست هم قطار قطار هی خرید کتاب و بعد انبار حمل با چرخ و گاری سیار کالحماری که یحمل الاسفار عربی هم بلد نمی باشند … پی علمند تاب گیسوها چشم ها، گونه ها و ابرو ها سلسله، دام، حلقه ی موها خالکوبیا و تاتوها می نشینند بر لب جو ها عاشقانه کتاب می خوانند بابک و لاله، سوسن و هرمز بک گراند سیاه با گل رز! فلسفه، نیچه، پول، مد، قمپز یقه ی باز، ریش، ورژن بز دود، سیگار، لوله ی اگزوز همه شان عارف خدا جویند! این طرف غرفه های فرهنگی به! چه شور و حضور پررنگی وضعیت: جمعیت به چه تنگی با چه دنگی و با عجب فنگی میخرد سیم کارت ایرانسل! کتب چرم شیک ویترینی جلد ها دستی است و ماشینی ضد ضربه، بدون خش بینی چند دیوان حافظ چینی ضد تعریق و آب، تضمینی! چاپ بیست و یکم! نشر دکور! من و یک بن، مچاله در دستم شصت تا آگهییست، پیوستم در پی یک کتاب می جستم همه را جسته ام دگر خستم گرچه چیزی نیامده دستم بنده خیلی کتابخوان هستم چون منم آمدم نمایشگاه 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 یا دیده چشم خسته و بارانی مرا یا که شنیده آه پشیمانی مرا حال دل خراب مرا دیده هر کسی زیر سوال برده مسلمانی مرا با صد امید آمدم و رو به راه کرد در پای روضه بی سر و سامانی مرا دست مرا گرفت و گذشت و شبیه حر بوسید و رفت شانه و پیشانی مرا حالا بهار کرده همان آفتاب سرخ این حال و روز سرد و زمستانی مرا 💠 @shaeranehowzavi
✅فراخوان اولین جشنواره ادبی هنری "گنبد فیروزه ای" با مشارکت هنرمندان کانون های فرهنگی هنری مساجد کشور در دو بخش: ♦️شعر ♦️پوستـر 🎉 جوایز جشنواره کمک هزینه‌های سفر معنوی به عتبات عالیات و مشرفه‌ها؛ از سی تا یکصد میلیون ریال 🗓 مهلت ارسال اثر: پانزدهم اسفندماه ۱۴۰۱ ارسال اثر و کسب اطلاعات بیشتر از طریق سایت: https://bam.masjed.ir/ http://eitaa.com/chenarnazema @chenarnazema 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 طلوع کردی و من نیز آفریده شدم دم از بهار زدی ، گل به گل دمیده شدم من اتفاق کمی بودم و شبی ناگاه نگاه کردی و اینگونه شد که دیده شدم به خاطر تو غزل گفتم ای سراسر شعر به خاطر تو غزل گفتم و شنیده شدم ببین نمی شکنم در کویر سختی ها که در پناه تو ای ابر، آبدیده شدم تو آسمانی و من تا خلاصه ات باشم شبیه نم نم باران شدم، چکیده شدم... 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 تو رفته‌ای و پس از تو شبیه شاعرها به یاد خاطره های تو غرق حرف شدم بدون گرمی دست تو در هجوم فراق شبیه یخ‌زده‌ای در میان برف شدم 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 نشستم با دلی لبریز و با دستان خالی دوباره زل زدم بر بُتّه های روی قالی گذشتم از حصار روزهای سخت بی تو سفر کردم به سمتت با پر و بالی خیالی به دستم ظرفی از آرامش و لبخند دادی چشیدم نور را از کاسه ای سبز و سفالی عجب رویای خوبی بود بودن در کنارت تنفس کردن عطر عبایت این حوالی پریدم ناگهان از خواب، ای رویای صادق! و دیدم منتظر هستند در شهرم، اهالی تو می آیی و جان میگیرد از نور جمالت تمام روزهای سرد تقویم جلالی دوباره بر لب هر پنجره لبخند تازه... دوباره عطر نرگس در دل گلدان خالی... 💠 @shaeranehowzavi
🖤🍃🌹 کنج زندانم و مبهوت تماشای توام اینک این جا به مناجات و تمنای توام در سیه چالم و ذکر تو شده آوایم به سکوت آمده ام طالب غوغای توام روزگارم به مناجات و دعا طی شده است حال افتاده ز پا بر سر سودای توام آخرین ذکر دعای منِ تنها این است جان بگیر از تن من؛ عاشق و شیدای توام شده ام منتظر لحظه ی زیبای وصال تا که دیدار کنم روی تو ای اوج کمال یادگار حرم حضرت صادق هستم جلوه ی نور خدا بهر خلایق هستم یک تنه غربت و میراث علی را دارم وارث خون دل یاس و شقایق هستم ذره ای قدر مرا گر چه عدویم نشناخت به خداوند قسم مظهر خالق هستم یوسف رفته به زندان و غریبم، مادر! خود بیا که به تماشای تو عاشق هستم دیدن چهره ی یار است همه خواهش من ذکر یا فاطمه شد مایه ی آرامش من در سیه چال بلا تن که به تاب و تب بود ذکر "یا فاطمه" ام نقش میان لب بود هر چه از سیلی و از زخم زبان، سهمم کرد آن نگهبان ستم پیشه که لا مذهب بود تازیانه که انیس بدنم می شد باز آینه دار صبوری دلم زینب بود دم به دم یاد از آن جد غریبم کردم او که هر جای تنش جای سُمِ مَرکب بود واژه ای سرخ میان غزلی کُشت مرا داغ و اندوه حسین بن علی کُشت مرا سال ها این غل و زنجیر کشیدم به خدا از یهودی صفتی، طعنه شنیدم به خدا من که خود نور به خورشید و قمر می دادم سال ها تابش خورشید ندیدم به خدا گوشه ی تنگ سیه چال و شب و تاریکی یاد زهراست همه نور امیدم به خدا داغ اجداد من از پنجه ی یک سیلی بود من که خود کشته ی آن دست پلیدم به خدا مادر! از زندگی ام چون تو دگر سیر شدم من به شرح غم و اندوه تو تفسیر شدم 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعری تقدیم به آقا موسی بن جعفر علیه‌السلام🌹🖤 بار هفتم که کعبه می‌چرخید دور زندانی از پرستوها باد با خود به شهر می آورد خنکای نسیمی از دریا آه زنجیر پیر می‌دوزد پای من را به شعر انگاری آه سنگین وسخت میمیرم زیر غلهای خسته از گرما آه انگار درسجود خود میخورد خشم، خشم پنهان را آه خورشید صبر او می‌دوخت آسمان را به دشت این صحرا باورش نه هنوز هم سختست اینکه دردخمه ای اسیر شود او که یک عالمست حیرانش اوکه یک گوشه چشم او با ما باید اینبار روضه خوان با ما قصه ی غصه ی تورا گوید باید اینبار باگریزی نو برود سمت روضه ی سقا آه با تشنگی چه میکردی با کویری که پیش رویت بود وقت جان دادنت نبود کسی که بگیرد به دامنش آیا آن سری را که بارها لرزید زیر بارانی از مصیبتها آن سری را که در عزای سری گریه میکرد گوشه ای تنها من عزادار چشمهای توام پسرت باخبراز این رازست گوشه ای از حرم نشستم با گریه هایی که میشود رسوا شعر های مرا جواب دهید نامه هایی که سخت بی تابند نامه هایی که درحرم افتاد شعر هایی که خسته از دنیا.... 💠 @shaeranehowzavi
شهادت‌امام‌موسی‌بن‌جعفر‌علیه‌السلام🖤🌹 در غـمِ خورشیــدِ  پشتِ ابر ، باران می گریست ماهتاب ، از این هــلالِ رو به پایان می گریست در سیَه چالی که دیگر ، روز و شب فرقی نداشت از فــراقِ رویِ او ،خورشیــد تابان می گریست کُـنــجِ زنــدان بود ، امّا  غــرقِ  طوفـــانِ   بلا بود موسی در دلِ امواج و طوفان می گریست در مناجاتش نوایِ درد می آمــــد به گـــوش در نمـازش تک تکِ آیات قـــرآن می گریست هر رکوع و سجده اش از بس که سنگین می گذشت  از خجالت ، حلقهٔ زنجیــرِ بی جان می گریست جایِ زندانبــان ِ بی شــرم ، از سرِ شـرمنــدگی  بر چنین احوال ، حتی چشم زندان می گریست روزه داری  که  میـــانِ  سفــرهٔ  افـــطارِ  او ناله می زد تازیانه ، سفره ، بی نان می گریست روزهای واپسـیـن ، رنگ دعــایش فــرق داشت یاد مادر بود و در سوگش فراوان می گریست ذکر "یارَب نَجِّنــی مِنْ سِجْنِ هارونُ الرَّشید" زیرِ لب  می خواند و با حالی پریشان می گریست روز وشـب در انتـظار دیدن معصــومه بود از غمِ دلتنــگیِ شــاه خراسـان می گریست با زبــان روزه ، یاد کــربلا بــود ، از عطـــش  روضه می خواند و به یادِ شاه عطشان می گریست شکر ، دیگر ، دختــرش جـان دادن او را ندید گرچه با حسرت ، چنان ابر بهاران می گریست کــربلا ، امّا ســرِ خورشیـــد را بـر نِـیْ زدنــد پای نیــزه دختـری با  آه سوزان می گریست در ردیف از بس نوشتم گریه را بغضم شکست "کیمیا" هم در غزل با اشک پنهان ، می گریست (کیمیا) 💠 @shaeranehowzavi
🌹 💎کتاب رضوی قم؛ به مناسبت عید بزرگ مبعث محفل شعر و رونمایی از مجموعه غزل "دَم" سروده‌ی دکتر سمانه خلف زاده را برگزار می‌کند. 💎این مراسم روز یکشنبه سی‌ام بهمن ماه ۱۴۰۱ از ساعت ۱۶ الی ۱۸ در فروشگاه کتاب رضوی قم با حضور اساتید شعر ایران،احمد علوی،مرتضی حیدری آل کثیر،اعظم سعادتمند و سید سلمان علوی برگزار می‌گردد. 💎اجرای این مراسم را سید علی نقیب به عهده دارد و شاعران جوان استان قم در این محفل به شعرخوانی خواهند پرداخت. 💎ورود برای عموم آزاد است🍃🌹 💠 @shaeranehowzavi
🕯نشد طلوع کنی🕯 هنوز اسیر سکوت تواند زندان‌ها و پایبند نگاهت دل نگهبان‌ها تو مثل یک نفس تازه حبس می‌گشتی تویی که در نفست گم شدند طوفان‌ها «چه خلوت خوشی» آرام زیر لب گفتی و سجده کردی جای تمام انسان‌ها نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند تقیّه‌کار شدند آفتاب‌گردان‌ها تو یوسفی و مجازات یوسفی این است چنین دهند گواهی تمام قرآن‌ها 💠 @shaeranehowzavi
شهادت امام موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام🖤🌹 آسمان روی زمین جایی به جز زندان نداشت غربتش را، آشنایی غیر زندانبان نداشت بی‌ملاقاتی‌ترین زندانی قعر زمین وقت تنهایی به جز از آسمان مهمان نداشت ارثِ مَحبس بود، از زندان به زندان می‌رسید عمرِ زندان‌ سر می‌آمد؛ حبس او پایان نداشت «ربِّ خَلِّصنی» پرِ پرواز از دیوار بود جان برای پر کشیدن از تن او جان نداشت روزهایش شب، شبش شب، کورسویی هم نبود صفحه‌ی تقویمِ عمرش جز شب هجران نداشت اشک‌هایش سیلی و شلاق را مغلوب کرد آسمان در چله‌اش چیزی به جز باران نداشت نور در زنجیرِ ظلمت هم پر از تنویر بود آفتابی که فرار از نور او امکان نداشت در عبایش داشت چترِ «اَلَّذینَ آمَنوا» می‌گشود آن‌ را برای هر کسی ایمان نداشت «لَن‌ترَانی» پاسخِ موسای آل‌الله نیست نورِ مطلق چیزی از آیینه‌اش پنهان نداشت 💠 @shaeranehowzavi
شاعری زیر آوار🌹 به یاد سوریه به یاد ترکیه🌹🍃 هزار سال گذشته است و زیر آوارم چه شکوه ای؟ چه غمی کنج سینه ام دارم؟ گلایه از چه کنم؟ از رفاقت یک عمر؟ چقدر شعر نوشتم به روی دیوارم اگر چه آجر و سنگش به رویم آوار است ولی چقدر صبوری به او بدهکارم هزار نیمه ی شب تکیه کرده ام به تنش خنک شده است از او اشک های تبدارم چه شانه های رشیدی، چه قد بالایی و ایستادکه سر روی شانه بگذارم میان گریه ی من طاقتش تمام شده چقدر تازه شبیهم شده است دیوارم... کدامیک به سر آن یکی خراب شدیم؟ بعید نیست! منی که همیشه سر بارم! توان نمانده برایم اگر چه میخواهم که تکه آجری از روی سینه بردارم... ولی، مگر چه کسی غیر آجر آجر تو شنیده حرف ازین سینه ی شرر بارم بیا بیا که در آغوش هم خراب شویم که من به این تن زخمی تو سزاوارم... نماند غیر تو مردی به پای مرده ی من... ببین چگونه به این دوستی وفادارم... دلم گرفته... بیا تا میان آغوشت تن نحیف خودم را به گور بسپارم 💠 @shaeranehowzavi
نبود قسمتم امشب به کاظمین روم کبوتر دلم ای کاش بین مشهد بود 💠 @shaeranehowzavi
بغض شیراز🌹 من آن پاییز شیرازم که در خود قصه ها دارم پر از بغضم، پر از سوزم ،پر از رازم، عزادارم هوا سردست و اخبار زمین و آسمانها داغ خبرها می‌رسد از اتفاقات مهیب باغ گلوله برگها را یک به یک روی زمین انداخت جهان بار بزرگی روی دوش "آرتین" انداخت در ختان کهن را در حرم ناگاه سوزاندند به نام "زندگی" ، هر غنچه را در راه سوزاندند زیارتنامه می‌خواندند یا گرم دعا بودند... میان رکعت اول... نمی‌دانم کجا بودند...؟؟ فقط میدانم آغوش خدا آن لحظه هاپر شد تمام صحن از بال کبوترهای ما پرشد صدای گریه ای آمد، صدای کودکی تنهاست صدای گریه کودک صدای غرش دریاست بهم می ریزد این دریا، به پا می‌خیزد آن طوفان بساط شوم زاغان می‌شود درباغ ما ویران حرم فردا شهادت می‌دهد این بغض سنگین را شکستن را، دریدن را، غروب سرد خونین را جهان حال غریبی دارد احوالش تماشایی است ببین اینجا سر مفهوم آرامش چه دعوایی است 💠 @shaeranehowzavi
🌷محفل دوم شب های شعر حجره🌷 مختص بانوان 🌺کارشناس برنامه: وحیده گرجی 🌺مهمانان شاعر: سمیه خردمند راضیه مظفری فاطمه معصومه شریف 🌺مجری کارشناس: عاطفه جوشقانیان به همراه شعرخوانی شاعران جوان طلبه 🔰 زمان:پنجشنبه۲۷ بهمن‌ماه ساعت ۱۰صبح 🔰 مکان: میدان ارتش، بلوار الغدیر، کوچه ۱ (ک آتش‌نشانی)، مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران استان قم 💠 @shaeranehowzavi
▪️در رثای حضرت موسی‌بن‌جعفر سلام‌الله‌علیهما ای که در خاکی و جمله عرشیان دلداده‌ات جان فدای جسم پاک روی خاک افتاده‌ات هفتمین ماه منیری در سپهر سروری ماه و خورشید و سپهر و نُه فلک دلداده‌ات دین به‌جز حبّ تو و حبّ پدرهای تو نیست ما همه روزی‌خوران خوان آقازاده‌ات ای گرفته شهر قم از دختر تو آبرو می‌رسد هر دم سلام از مردم آزاده‌ات خاک زندان بود محراب دعایت روز و شب لاله می‌روید هنوز از گلشن سجاده‌ات شد معذّب پیکر پاک تو فِی قَعْرِ السُّجون شد غل و زنجیر در آن سال‌ها لبّاده‌ات "نَجِّنِي‏ مِنْ‏ حَبْسِ‏ هارُون" بود بر لب‌های تو لعن بر هارون که زجر و زهر از کین داده‌ات راه تو راه خداوند است و پایانش بهشت هر مسیری رو به دوزخ می‌رود جز جاده‌ات حضرت باب‌الحوائج جان فدای غربتت کاش بودم روز تشییع غریب و ساده‌ات 💠 @shaeranehowzavi
آجرک الله یا صاحب الزمان🖤 آسمان بر ابتلایت می گریست همنوا با ربّنایت می گریست وقت شب خورشید آهی می کشید سال ها تابید و رویت را ندید عرش مهمان تو می شد هر سحر تا بیندازی بر او هم یک نظر سجده گاهت نور باران بود، نور گرچه از خورشید و باران بود دور داغ سنگین غل و زنجیرها زخم های کهنه تحقیر ها زخم ها بر حال تو خون می گریست صبر تو می دید و افزون می گریست هر که آمد بهر زندان بانی ات شد اسیر مکتب انسانی ات یک نفر از تو اگر بیزار بود نور بودی «سندی» اهل نار بود کام تو تلخ از شرار زهر او می روی از آسمان شهر او 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 ببخش با همه گرم بگو بخند شدم بدا! به غیر امامَم علاقمند شدم ببند بند دلِ بنده را به بند دلت به بند بند همین بندهاست بند شدم صدایتان زده‌ام از صمیم صدق و صفا مگر به چشم پسندیدگان، پسند شدم نپخته بودم و پختی مرا به آتش اُنس گیاه نیشکرم! کاظمَین قند شدم اگرچه مثنوی عمر خلق کوتاه است به دستگیریتان از زمین بلند شدم شبی که موقع تصحیحِ امتحانات است یواشکی دَرِ گوشم بگو که چند شدم تقدیم به امام موسی کاظم علیه السلام به امید زیارتشان در دنیا و شفاعتشان در آخرت. 💠 @shaeranehowzavi