بعون الله...
«باران گواه و شهادت امضاست»
اگر اشتباه نکنم حاج سعید قاسمی گفته بود : در باغ شهادت بسته بود، #حاج_حسین با شهادتش این در را باز کرد...
یادش بخیر، توی جاده بودم و طوفان بود و #باران
از روی کوه های جاده آب های خروشانی شده بود که به رود سرازیز شده می شد، رودخانه شتاب گرفته بود و خودش را به آب و آتش می زد و به صخره ها می خورد، اما راه به جایی نمی برد، اصلا عرض رودخانه این همه فشار آب را تاب نیاورده بود و سرریز شده بود وسط جاده..
گوشه ای پارک کردم تا #آسمان آرام بگیرد، که خبر شهادتش را در شبکه های مجازی دیدم...
🔹 زنگ زدم فرمانده#سپاه_همدان #محسن_فرجی افسر همراه حاجی و چند تن از دوستانش، همه مصاحبه ها را زیر همان باران و گوشه جاده با گوشی تایپ کردم و فرستادم برای همکارم و در خبرگزاری منتشر شد.
بعد هم آمدم تهران و با آقای حمیدرضا #حاجی_بابایی مصاحبه مفصل گرفتم.
راستش را بخواهید به دلایلی که بر من پوشیده است می خواستم بروم سراغ کار دیگری....
اما معتقدم، ماندنم در این کار، به خاطر همین چند مصاحبه کوتاه آن روز در ماشین بود...
همانطوری که درِ شهادت را برای دیگران باز کرد، راه را نشان من هم داد و دستم را گرفت و آورد و نگذاشت تا فاصله بگیرم و بروم از محله...
☑️ بعضی وقت ها آدم های موثر کار زمین مانده دیگران را بر می دارند و به دوش می کشند، #شهید که نفسش حق و خونش مطهرش چراغ راه است.... پی نوشت: در این عکس اقای حاجی بابایی عکس های برادرش #شهید_علیرضا و حاج حسین را داشت نشانمان می داد و خاطره اش را نقل می کرد...
روح #حاج_حسین_همدانی عزیز شاد