Shaeri_1001
☑️ باذن الله...
▪️برای باباحاجی، فرمانده ای که خواب را بر چشم یاغیان شهر حرام کرده بود
▪️پدر شهیدی که چشم ما بود...
🔳 اول
▪️ خب آقای حاج عیسای خسروی، آقای مجاهد، آقای فرمانده، آقای باباحاجی،
امروز ۱۳ تیر ۱۴۰۲ پایانی شد بر هشتاد و چند سال عمر عزتمندانه شما، سرباز گمنام و خداجوی خمینی(ره) که نیروی جوانی و میانسالی اش را به عشق اسلام خرج این راه کرد.
▪️چه ساعت ها که با شما نشستیم و گفت وگو کردیم، چه خاطرات ناب و متفاوت و چه تلاش های تحسین برانگیزی داشتید، هر بار از صفا و اخلاص وجودت محظوظ شدم، چقدر محبت داشتی به من، چقدر حتی عصبانیت هایت حین زندگی روزمره ات دوست داشتم، کاریزما و ادراک کاریزما!
درست است که جای پدرم بودی و بارها گفته بودم عین پدرم خدابیامرزم دوستت دارم، درست است ریشه و پدربزرگ فرزندان من هم هستی، و از این حیث مباهات می کنم. این ها به جای خود اما به رسم ادب و رفاقت و محبت که اصلا وجه مهمی از سبک زندگی شیعه امیرالمومنین(ع) است، خواستم مجدد برای شما بنویسم، این بار برای وداع که خدا می داند چه تلخ و سخت است. انگار که دوباره پدرم را از دست داده ام. یادش بخیر یادداشتی نوشته بودم برایت خواندم، چه قدر خوشحال شدی. این حس و حال شادمان کردن دل های پدر و مادر شهدا یکی از بهترین اتفاقات و احوالات زندگی ام بوده، که بهره معنوی اش را خودم بردم همیشه، اما این بار شرمنده ام که نشد وقتی در قید حیات هستی، مستند زندگی ات را ببینی، پدربزرگ خوش ذوق... چه بگویم،حتما یقینا کله خیر!
▪️گفتم امیرالمومنین(ع) و چه خوش ایامی است سفر ابدی شما، با همین میزان معرفت کم ما، به نظرم می آید، حتما برای فرمانده نستوه و پدر شهیدی که شما باشی، به خاطر همه آن مجاهدت ها و شب بیداری ها برای حفاظت از جان و مال و ناموس مردم، برای خیرخواهی و هواخواهی مردم شهرت و خانواده و تبارت، آن دنیا اجر و ثواب خاص تری قائل باشند، ان شاء الله...
🔳 دوم
هنوز جهاد همگانی نشده بود! که تو عزم میدان کرده بودی! حرف از این روزها نیست ها، برای بیش از پنج دهه پیش، آستین همت بالا زده بودی و شده بودی سرباز خداجوی خمینی(ره)...
🔳 با پیکان شخصی ات، راهی می شدی از نور تا رامسر تا اعلامیه های امام خمینی(ره) را پخش کنی. تا صدای رهبر و امامت را به گوش همه برسانی، در کشاکش انقلاب شهربانی شما را چندین بار دستگیر کرد، گفته بودند "مگر تو زن و بچه نداری؟ چرا نمی روی پی زندگی ات!" گفته بودی: «تمام زندگی و خانواده ام را در راه اسلام و امام(ره) فدا می کنم، رفقای من را دستگیر کرده اید، حالا توقع دارید من بروم و یک جا آرام بنشینم؟»
▪️شجاعت و این مجاهدت که با همراهی رفقایت ادامه داشت، رسیده بود به پیروزی انقلاب و تازه کار شروع شده بود، می گفتی، بعد از پیروزی انقلاب وقتی دوست مجاهدت، شهید عباسعلی ناطق نوری بعد از مدتها آمد نور، گفته بود، می خواهم اولین شخصی را که در شهر نور ملاقات کنم آقای خسروی باشد.
▪️بله! همین قدر لطیف و با عشق و مشتی، چه قدر غبطه برانگیز است اینجور رفاقت ها... اللهم ارزقنا...
🔳با تاکید #شهید_ناطق و عضویت در شورای فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی شهرستان نور، مقاومت در شهر و مبارزه با منافقین آغاز شده بود، تلاش برای تشکیل کادر کمیته با حضور جوانان مخلص، شجاعت و صلابت شما، دفاع از جان و مال و ناموس مردم شهر خواب را بر چشمان یاغیان شهر حرام کرده بود.
▪️خیابانهای شهر نور شهادت میدهند که ساعت استراحت تان هم با تفنگ خوابیدید و با تفنگ بیدار شدید. حتما شهادت می دهند در روزگار جنگ و کمبود امکانات شانه زیر بار چه مسئولیتی داده بودید، آن قدر که کسب و کار آزاد را رها کردید و پای انقلاب خمینی(ره) ایستادید و جوان دادید و رفیق هایتان یکی یکی شهید شدند...
▪️اصلاً شیعه امیرالمومنین(ع) همین است دیگر، اهل جهاد و شهادت و ادب و روضه است. و پایش بیفتد فرزندانش را هم از عملیات محمدرسول الله، بیت المقدس، کربلای ۴ و ۵ تا دفاع از حرم و خانطومان برای حفظ کیان اسلام و ایران، به قربانگاه عشق می فرستد و فدا می کند. و بعد هم وقتی پیکر عباس، پسر شهیدش را آوردند، روضه عباس بن علی(ع) را بخواند و برای آن دو تا دست رشیدی که در صحرای کربلا از تن جدا شدند و داغش انگاری سینه تمام جوانمردان عالم را سوزانده، اشک بریزد و این شور شیرین، با دل هر صاحب نظری بازی میکند.
▪️امشب ارواح طیبه و تابناک دوستان شهیدت و فرزند دلاور و مجاهدت که در بامداد فیروزه ای کربلای ۴ در ام الرصاص خلعت شهادت بر تن کرد، حتما به استقبالت خواهند آمد، دیگر درد این ایام گذشته را هم نداری، امشب را راحت تر خواهی خوابید پدر عزیز... ان شاء الله در این شب ها مهمان خان پر کرم مولایمان علی(ع) باشی...
#شهیدعباس
#یازیلچی
#رضا_شاعری
🆔 @shaeri_1001