eitaa logo
شفای درون💎
165 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
26 فایل
📚 معرفی کتاب🍃 حمدوسپاس🍃دعاونیایش🍃 شکرگزاری 🍃 روانشناسی🍃داستان وشعر🍃 تاریخ🍃سخن بزرگان🍃ضرب المثل🍃جهان آفرینش🌍 ارتباط با ما: @Mis_M_N14
مشاهده در ایتا
دانلود
کربلایی احمد (میرزا حسینعلی تهرانی)۴ نخستین استاد و رهبر کَل احمدآقا، روحانی شریف و جلیل‌القدری به نام «سیّدیحیی سجّادی[4]» بود؛ «سیّدیحیی، علیه[5] بهائیّت خیلی فعّالیّت می‌کرد؛ و تحقیقات وسیعی بر ضدّ آن‌ها صورت داده و تمام بنیان‌های اعتقادی‌شان را دَرهم ریخته بود». ملاقات بَعدی، دیداری حسرت‌آمیز و جاودانه است؛ گویا شروع این ملاقات، نخست توسّط خود جناب شیخ[6]، صورت گرفته و بابِ آشنایی را استادِ راه، بر مُرید خویش گشوده است؛ @shafayedaroon1402
🍀کربلایی احمد(میرزا حسینعلی تهرانی)۶ 💥اما با تمام چموشیهای کودکانه، از همان آغاز جلوه هایی از رحمت الهی در وجودش موج می زد. خودش می فرمود: از همان ایام کودکی وقتی با پدر و مادرم به دیدن دسته های عزاداری سیدالشهدا می رفتم، به محض دیدن دسته و علم و کتل خودم را گم می کردم. همیشه در بین دسته عزاداری گم می شدم. دسته که می رفت من هم می رفتم. اصلا قوت و اراده ای در خود نمی دیدم. از همان طفولیت اسم امام حسین دلم را با خود می برد و چیزی را به شیرینی نام امام حسین نمی شناختم... ادامه دارد.... @shafayedaroon1402
🍀کربلایی احمد (میرزا حسینعلی تهرانی) ۸ 💥رسیدن خود به مقامات عالیه را مدیون امام حسین علیه السلام بودند و در این باره می فرمودند: "در کربلا حال عجیبی داشتم. لذا حضرت سیدالشهدا را واسطه قرار دادم تا مرا به خود امیرالمؤمنین واصل گرداند. سه روز در مقابل حرم سیدالشهدا گریه می کردم و خبری از خوراک و آب نداشتم. تا بالاخره حضرت عنایت فرموده و ولایتشان را کریمانه عرضه کردند. درست بعد از آن مشاهده کردم که تمام عالم مانند گردویی در دست من است. همان موقع به حضرت سیدالشهدا عرض کردم: آقا جان من خودت را می خواهم. اینها حواس مرا پرت می کند. خودت بگو این چیزها به چه کار من می آید؟" ادامه دارد... @shafayedaroon1402
🍀کربلایی احمد(میرزا حسینعلی تهرانی) ۹ ▪️کربلایی احمد آقا بیش از هر چیز بر توجه پیوسته و مداوم به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه تاکید می ورزید و می فرمود: ماهمه صفریم و وجود مقدس امام زمان یک است. تا زمانی که حضرت نیایند و در کنار ما قرار نگیرند ماهیچ عددی به حساب نمی آییم. می فرمود: در تهران که بودم به من الهام شد که اگر کسی ۴۰ روز دعای عهد را بخواند، حتما حضرت را ملاقات خواهد کرد. من از آن زمان تا به حال چهل سال است که دعای عهد را هر صبح می خوانم. به شما نیز سفارش می کنم که این بر این دعا مداومت داشته باشید تا اگر ان شالله فردا حضرت تشریف آوردند پشیمان نشوید. @shafayedaroon1402
کربلایی احمد (میرزا حسینعلی تهرانی)۴ نخستین استاد و رهبر کَل احمدآقا، روحانی شریف و جلیل‌القدری به نام «سیّدیحیی سجّادی[4]» بود؛ «سیّدیحیی، علیه[5] بهائیّت خیلی فعّالیّت می‌کرد؛ و تحقیقات وسیعی بر ضدّ آن‌ها صورت داده و تمام بنیان‌های اعتقادی‌شان را دَرهم ریخته بود». ملاقات بَعدی، دیداری حسرت‌آمیز و جاودانه است؛ گویا شروع این ملاقات، نخست توسّط خود جناب شیخ[6]، صورت گرفته و بابِ آشنایی را استادِ راه، بر مُرید خویش گشوده است؛ @shafayedaroon1402
کربلایی احمد(میرزا حسینعلی تهرانی) در یکی از مجالس اهل بیت، کودکی بود که با شیطنتهایش افراد هیأت را اذیت می کرد. زمانی یکی از بانی های جلسه پس از چند بار اشاره و تذکر سیلی محکمی به صورت آن کودک زد و او را از مجلس بیرون انداخت. شب هنگام در عالم رویا حضرت سیدالشهدا را زیارت کرد که از او روی بر می گردانند. آن شخص عرض کرد: آقاجان چرا روی مبارکتان را از من بر می گردانید؟ که ناگهان مشاهده کرد نیمی از صورت مبارک حضرت سیاه شده است. سپس حضرت خطاب به او فرمودند: به چه حقی مهمان مرا کتک زدی؟ ...تو به اوسیلی زدی ولی من دردم آمد. 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 ◾این ولی خدا در واپسین لحظات زندگی با چهره ای برافروخته و چشمانی اشکبار بارها و بارها می فرمود: "به ذات خودش سوگند هرجا که نظر می کنم مولا را می بینم که جلوه می کند. به خدا تمام ذرات عالم هستی از آن بزرگوار لبریز است. ◾خداوند ایشان را قرین رحمت بفرماید.. @shafayedaroon1402
یکی از راههای بیداری از خواب غفلت خواندن شرح حال اولیاء خداست. بهمین منظور هرروز قسمتی از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می گردد.. ☘شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(۱) از اوایل نوجوانی به تحصیل علوم دینی پرداخت. پس از پایان تحصیلات مقدماتی در قزوین،[۱] در سال ۱۳۳۰ به همراه پدرش راهی نجف اشرف شد و مدت هفت سال از محافل علمی و محضر استادان نجف چون سید محمدکاظم یزدی و میرزا محمدتقی شیرازی، کسب فیض کرد. در سال ۱۳۳۷ به ایران بازگشت و دو سال در زادگاهش قزوین اقامت نمود. سپس به قم رفته و از درس مرحوم عبدالکریم حائری یزدی استفاده کرد و موفق به اخذ اجازه اجتهاد از او شد. وی در سال ۱۳۳۹ به مشهد مهاجرت کرد. @shafayedaroon1402
یکی از راههای بیداری از خواب غفلت خواندن است. بهمین منظور هر روز مختصری از زندگی یک ولیّ خدا تقدیم می‌گردد: ☘میرزا اسماعیل دولابی(۱) محمد اسماعیل دولابی در روستای دولاب از توابع تهران زاده شد. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و در عین حال به صورت آزاد به دانش‌آموزی در جلسات علمای دینی معاصر مانند آیت‌الله سید محمد شریف شیرازی، آیت‌الله شاه‌آبادی، آیت‌الله تقی بافقی، شیخ غلامعلی قمی و شیخ محمدجواد انصاری پرداخت. اسماعیل دولابی در محافل پیرامون خود نماینده درک متفاوت و فراگیری از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی بود و این بیان جدید باعث جذب جوانان و قشر تحصیل‌کرده در جلسات هفتگی وعظ او بود. @shafayedaroon1402
☘میرزا اسماعیل دولابی(۳) در نتیجه نه التماس هایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علماء مرا به خواسته ام رساند . تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم . در حرم حضرت اباعبدالله (علیه السلام) در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هرچه را می خواستم به من عنایت کردند ، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم . در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند . آنها را به اتاق راهنمائی کردم و خودم برای آوردن وسائل پذیرائی رفتم . وقتی داشتم به اتاق بر می گشتم جلوی در اتاق پرده ها کنار رفت و حالت مکاشفه ای به من دست داد و در حالیکه سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم . دیدم بالای سر ضریح امام حسین (علیه السلام) هستم و به من حالی کردند که آنچه را می خواستی از حالا به بعد تحویل بگیر . ادامه دارد.... @shafayedaroon1402
☘میرزا اسماعیل دولابی(۴) آن دو آقا سید هم با یکدیگر صحبت می کردند و می گفتند او در حال خلسه است . از همان جا شروع شد . آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله(علیه السلام) بود و اشخاصی که به آنجا می آمدند بی آنکه لازم باشد کسی ذکر مصییبت بکند می گرستند . در اثر عنایات حضرت ابا عبدالله(علیه السلام) کار به گونه ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقا جان ، مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی و مرحوم آیت الله شاه آبادی ، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم ، با علاقه خودشان به آنجا می امدند . ادامه دارد... @shafayedaroon1402
☘میرزا اسماعیل دولابی اول اهل عبادت ، مسجد رفتن ، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم.بعد اهل توسل به اهل بیت علیهم السلام و گریه و عزاداری و اقامه مجالس ذکر اهل بیت(علیه السلام) شدم.تا اینکه در پایان به شخص برخوردمو به او دل دادم و از وادی توحید سر در آوردم خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد ؛ ولی کاری کرد که هیچ جا متوقف نشدم ، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم . در طول این دوران همیشه یکه شناس بودم و به هر کس که دل می دادم خودم و زندگی و خانواده ام را قربانی او می کردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل می داد و من که وی را بالاتر از قبلی می دیدم از آن پس دور او می گشتم . ادامه دارد... @shafayedaroon1402
☘میرزا اسماعیل دولابی(۷) درخواست حاج اسماعیل از شهید هادی خانه ساده حاج اسماعیل دولابی در حوالی میدان خراسان سال‌ها محل آمد و رفت اهالی محل و طلبه‌ها بود، می‌آمدند و از کلام ساده اما پر مغز او درس اخلاق و عرفان می‌گرفتند. یکی از این افراد، شهید جاویدالاثر «ابراهیم هادی» بود. وی پهلوان کشتی ایران و از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب بود. امیر منجر همرزم شهید هادی در کتاب «سلام بر ابراهیم» خاطره دیدار وی با مرحوم حاج اسماعیل دولابی را چنین نقل کرده است: سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود. از خیابانی رد شدیم. ابراهیم ناگهان زد به پشتم و گفت: امیر نگهدار. من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم: چی شده؟! گفت:اگر وقت داری برویم دیدن یک بنده خدا!‌ من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم. با ابراهیم وارد یک خانه شدیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر، بالای مجلس بود. ادامه دارد.. @shafayedaroon1402