732K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با توافق بی توافق وعده صادق به راه
چون شرارت کرده ای راهی نداری جز به چاه
می خوری چندان که در تاریخ بنویسند آخ
از غمت حیران بریزد طاق آن ویرانه کاخ
این خبرها نیست دیگر غرق در چالش شدی
تو شکار دام مایی اینچنین آبکش شدی
دعوی صلح و توافق را نجات خود مدان
روبه ار تنگ افتد از حیله بسازد این و آن
گر به صلحی یا به جنگی سیلی ما را بخور
تا بدانی عرصه ایران ز شیران گشته پر
#شیخ_شوخ_شهرآشوب
در گوشه ای مظلوم را آواره کردند
از کودکان کشتار را افسانه کردند
آه از نهاد کودکان بر آسمان رفت
تا بی تفاوت را بلا گیرد چنان رفت
باری خدایی هست؛ این جا نقش دارد
چرخی به دست و گردش ایام در پیش
دیگر جهان آرامشش را خواب بیند
تا بی تفاوت ها بمیرند سخت در پیش
سالی ز خون و جنگ و کشتار است در پیش
تا انتقام کودک پر اشک گیرد
دنیا پر از طوفان و سیل و صد بلا پیش
تا ریشه ساکت شدن را جمله چیند
آری جهان دیگر ندارد لحظه ای خوش
صدها هزاران کودک آواره ای را
چشم انتظار دست های مردمان است
آهی که گیرد جمله بخت این زمین را
من نیز گویم اف بر این دنیای ناچیز
گر این جهان را خشم ایزد در بگیرد
من نیز خوشحالم که آهی آتشین را؛
باید بریزد شعله اش بر بی تفاوت
هرگز نشاید گوشه ای در خون بمیرند
وان گه دگرها خوش خرام و غرق در خویش
جانا! خدایا! خشم را بر این جهان گیر
تا ما بسوزیم
مرگ سوزد
خشم سوزد
هم عشق هم نان هم تفاوت ها بسوزد...
جانا! سزای ماست این طوفان مردن...
#شیخ_شوخ_شهرآشوب
#فارغ_از_قالب_شعری
شاعرانه های شیخ شوخ شهرآشوب
شاعر، قاضی و نویسنده