✍پیامبر اکرم (صلےاللهعلیه وآله) بر مردی وارد شدند،که از زندگی شکایت میکرد و آرزوی مرگ داشت،رسول خدا به او فرمودند:
«آرزوی مرگ نکن
چرا که اگر آدم خوبی باشی
در صورت زنده بودن بر خوبیهایت
افزوده میشود و اگر بدی کرده باشی
فرصت جبران بدی ها و
طلب رضایت از دیگران را
پیدا می کنیم بنابراین آرزوی مرگ نکنید»
زمانی برسد که ما محتاج گفتن
یک لا اله الا الله و محتاج گفتن
یک استغفرالله می شویم
و دیگر به ما فرصت نمی دهند
چرا خودمان آرزوی از دست رفتن
فرصت را بکنیم؟
📚استاد
#سخنان_ناب_علماء
🌺@shafigh_313🌺
✍امام رضا (ع) فرمودند: كسى كه توان جبران گناهانش را ندارد، زیاد بر حضرت محمّد و اهل بیتش علیهم السلام صلوات و درود فرستد، كه همانا گناهانش اگر حقّ الناس نباشد محو و نابود گردد.
📚 وسائل الشیعه
💠شعر زیبای چهارده صلوات👌
🌸به محمد(ص)سبب خلقت دنیا صلوات
🌸به محبت که نمود هدیه به دل ها صلوات
🌸به علی(ع)شیر خدا آن شه مردان جهان
🌸به وجودی همه پر گشته زتقوی صلوات
🌸به تمامی عفاف ،فاطمه(س)آن دخت نبی
🌸به همه حجب وحیا،عصمت زهرا صلوات
🌸به کرامت به درایت به صبوری حسن(ع)
🌸به کریمی که دهد حاجت دل ها صلوات
🌸به حسین(ع)خون خدا آن شه مظلوم وغریب
🌸به شهیدی که غمش شد به دل ما صلوات
🌸به سجودی که نمود آن شه سجاد(ع)خدا
🌸به عبادت که نمود حضرت حق را صلوات
🌸به شکافنده هر علم و به باقر(ع) ،به خرد
🌸به شعوری که نمود حل معما صلوات
🌸به علمدارتشیع ،به صداقت به صفا
🌸به امام جعفر صادق(ع) همه ازما صلوات
🌸به نشاننده خشم،کاظم(ع) محبوس واسیر
🌸به نه تسلیم شده بر ظلم وستم ها صلوات
🌸به غریبی که غم ازدل ببرد قربت او
🌸به رضا(ع)آن که ستاند غم دل را صلوات
🌸به نهم اختر آسمان امامت ،به تقی(ع)
🌸به جوادو همه جود کرم ها صلوات
🌸به نقی(ع)هادی ما درره رستگاری ودین
🌸به هدایتگر ما درره عقبا صلوات
🌸به امامی که حسن،عسکری (ع)است نام خوشش
🌸به ابا حجت حق،شاه نه پیدا صلوات
🌸به وجود خوش آن مهدی(عج) پنهان زنظر
🌸به عدالت که نماید همه برپا صلوات
💥الهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
🌹#عیدمبعپ_مبارک
@shafigh_313
🔴 وفای سگ بِه از پادشاه
🔹پادشا7هی دستور داد 10 سگ وحشی تربیت کنند تا هر وزیری که از او اشتباهی سر زد، او را جلوی آنها انداخته تا با درندگی تمام او را بخورند. در یکی از روزها یکی از وزرا نظری داد که مورد پسند پادشاه نبود و دستور داد که او را جلوی سگها بیندازند.
🔸وزیر گفت: ۱۰ سال خدمت شما را کردهام حالا اینطور با من معامله میکنی؟ خوب حالا که چنین است ۱۰ روز تا اجرای حکم به من مهلت بده. پادشاه پذیرفت. وزیر رفت پیش نگهبان سگها و گفت: میخواهم به مدت ۱۰ روز خدمت اینها را من بکنم. او پرسید: از این کار چه فایدهای میکنی؟ گفت: به زودی به تو میگویم.
🔹 نگهبان گفت اشکالی ندارد و وزیر شروع کرد به فراهم کردن اسباب راحت برای سگها؛ از دادن غذا، شستشوی آنها و غیره. ۱۰ روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید، دستور دادند که وزیر را جلوی سگها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و خود پادشاه هم نظارهگر صحنه هست ولی با چیز عجیبی روبرو8 شد و دید همه سگها به پای وزیر افتادند و تکان نمیخورند. پادشاه پرسید: با این سگها چه کار کردی؟
🔸 وزیر جواب داد: ۱۰ روز خدمت اینها را کردم و فراموش نکردند ولی ۱۰ سال خدمت شما را کردم همه اینها را فراموش کردی. پادشاه سرش را پایین انداخت و دستور به آزادی او داد.
#داستان
🌺@shafigh_313🌺
سلام مولای ما ، مهدی جان
خدا کند این آخرین روزهای فراق باشد ...
خدا کند این آخرین نفس های تلخ زندگیِ بدون شما باشد ...
خدا کند این آخرین بازی نکبت بار آخرالزمان باشد ...
دیگر جان به لب شده ایم ...
دق کرده ایم ...
خدا کند ورق روزگار برگردد ...
خدا کند بازآیید ...
#اول_صبح_گفتگوبا_امام_زمان
🌺@shafigh_313🌺
🔸عبداللـہ بن سنان گويد:
🔸بـه امام صادق(ع)(از بدهے هايے داشتم)شڪايت ڪردم.
فرمود:
✍🏼 آيا دعايے را براے تو بياموزم ڪـہ هرگاه بخوانے خداوند بدهے تو را ادا نمايد وحالت راخوش و زندگيت را رونق دهد؟
عرض ڪردم:
🔸چقدر بـہ اين دعا نيازمندم.
✍🏼 حضرتش اين دعا را آموخت ڪـہ بعداز نماز صبح بگو:
🍂تَوَڪَّلْتُ عَلَي الحَيِّ
🍂الَّذِي لَا يَمُوتُ وَالحَمْدَ للهِ
🍂الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدَاً وَلَمْ يَكُنْ
🍂لَهُ شَرِيْكُ فِي المُلْكِ، وَلَمْ يَكُنْ
🍂لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَڪْبِيراً
🍂اللَّهُمَّ إنِّي أعُوذُ بِكـــــَ مِنَ البُؤْسِ
🍂وَالفَقْرِ،وَمِنْ غَلَبَة الدَّيْنِ وَالسُّقْمِ،
🍂وَأسْأَلُكَــــــــــ أنْ تُعِيْنَنِي عَلَي
🍂أدَاءِ حَقِّكَ إلَيْكــــــــــَ
🍂وَإلَي النَّاسِ
🌸🍃دعاجهت بدهی وقرض
📚منبع: 🗞تفسير عياشے،ج۲،ص۳۲۰
#حدیث
🌺@shafigh_313🌺
اوج انسانیت
دكتر بهمحض اينكه از بيمارستان با او تماس گرفتند سوار اتومبيلش شد و به راه افتاد. او در حياط بيمارستان ماشين خود را پارك كرد و دواندوان به سوي اتاق جراحي دويد. مردي از دور پزشك را ديد كه در حال دويدن است.
جلو پزشك را گرفت و گفت: چرا اينقدر دير آمدي؟ مگر نميفهمي كه جان پسرم در خطر است؟ چرا شما پزشكها احساس مسئوليت نميكنيد؟ پزشك گفت: متأسفم! من داخل بيمارستان نبودم. تا موضوع را فهميدم خود را به اينجا رساندم. اكنون آرام باشيد و اجازه دهيد تا كارم را شروع كنم.
مرد دوباره گفت: آرام باشم؟ اگر پسر خودت هم در چنين موقعيتي بود، ميتوانستي آرام باشي؟ دكتر باز تبسم کرد و گفت: از خاك آمدهايم و در خاك ميآراميم. پزشكان فقط واسطه هستند و شفاي واقعي در دست خداست. مرد دوباره با عصبانيت گفت: خيلي وقت داريم، دارد مرا موعظه ميكند.
عمل شروع شد و پس از چند ساعت پزشك با خوشحالي از اتاق بيرون آمد و به مرد گفت: خدا را شكر. پسرتان نجات يافت. اگر سئوالي داشتيد از پرستار بپرسيد. او اين جمله را گفت و دواندوان به سمت اتومبيلش رفت. مرد از پرستار پرسيد: چرا او صبر نكرد كه من چند سئوال بپرسم؟ پرستار گفت: پسرش ديروز در تصادف رانندگي كشته شده است. هنگامي كه به او زنگ زديم تا براي جراحي پسر شما به بيمارستان بيايد، او در مراسم خاكسپاري تنها فرزندش بود !
#داستان_وظیفه_شناسئ
🌺@shafigh_313🌺