eitaa logo
شاگرد استاد 🇵🇸
418 دنبال‌کننده
87 عکس
61 ویدیو
5 فایل
﷽ «ما مؤمنان ذکرُ علیٍ عبادتیم» 🌱 _ کتاب الله _ تاریخ اهل بیت ﴿؏﴾ _ انقلاب اسلامی _ بزرگان اسلام و تشیع (وقفِ امیرالمؤمنینِ قلبم 🫀) + من؟ شاگرد مکتب «سَلونی» 💚 . 📪ناشناس: https://daigo.ir/secret/434196413 🤝حرفامون: @ham_shagerdi
مشاهده در ایتا
دانلود
• 🔸می‌گفت: تصور کن؛ تو عالم ذر، دوتا گزینه گذاشتن جلوت؛ گفتن انتخاب با خودته: _ یا می‌تونی یه زندگی آروم داشته باشی، بی‌دردسر، یه گوشه دنج و لاکچری عالم، می‌خوری، می‌خوابی، صفا می‌کنی... _ یا هم سختی می‌کشی، درد می‌کشی، اذیت میشی، خسته میشی، به خیلی چیزها نمی‌رسی، عوضش می‌تونی محبت امیرالمؤمنین رو داشته باشی. و تو بی معطلی، بدون این که دستت بلرزه، خوشی‌های عالم رو دور انداختی و با عشقی که از چشم‌هات سرازیر شده، محبت امیرالمؤمنین رو انتخاب کردی... حالا همه‌چی یه جور دیگه قشنگ نشد؟ :)❤️‍🩹 🫀 💠 @shagerde_ostad
• امیرالمؤمنینِ من! بگو چه‌شد که من این‌قدر دوستت دارم؟ بگــــو محـبــــت مـــا ریـشـــــه در ازل دارد... 💚 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• 🔸به «از هر دست بدی از همون دست می‌گیری» اعتقاد داری؟ خوبه یه وقت‌هایی کار خیری که انجام می‌دیم، فاتحه‌ای که می‌خونیم، ثوابش رو هدیه کنیم به روح همهٔ مؤمنین و مؤمنات؛ خدا می‌دونه اموات چقدر به ثوابِ حتی یه صلوات ما نیاز دارن! خدا رو چه دیدی؟ شاید بعد فوت ما هم خدا به دل یه عده انداخت که همین لطف رو در حقمون انجام بدن و اون دنیا گرهی از کارمون باز کنن. 💠 @shagerde_ostad
• 🔰وقتی اجلِ یک جوان مجرد رسید... 🔹حضرت داوود نشسته بود کنار یه جوون، که از سر و وضعش معلوم بود اوضاع زندگی‌اش اونقدرها خوب نیست؛ 🔸همون موقع حضرت عزرائیل وارد شد و خیره شد به جوون! 🔹حضرت داوود از فرشته مرگ پرسیدن: چرا این طوری بهش نگاه می‌کنی؟ حضرت عزرائیل گفت: خدا به من مأموریت داده هفت روز دیگه همین جا جون این جوان رو بگیرم. 🔸حضرت داوود، دلش برای اون جوان سوخت؛ پرسیدن: ازدواج کردی؟ جوان گفت: نه! فرمودن: فلانی رو‌ می‌شناسی؟ جوان گفت: بله آقاجان. حضرت داوود فرمود: برو بهش بگو داوود گفته همین امروز دخترت رو به ازدواج من دربیار، هر هزینه‌ای هم که نیاز باشه، خود داوود پرداخت می‌کنه. 🔹جوان رفت، ازدواج کرد، هفت روز با همسرش زندگی کرد و بعد هفت روز دوباره اومد پیش حضرت. 🔸حضرت داوود پرسیدن: چی شد ازدواج کردی؟ جوان گفت: بله. پرسیدن: این هفت روز زندگی‌ات چطور بود؟ جوان گفت: بهترین روزهای عمرم رو گذروندم؛ هیچ وقت اینقدر شاد و خوشبخت نبودم! 🔹حضرت داوود بین صحبت‌هاشون منتظر ورود فرشته مرگ بودن، اما خبری از عزرائیل نشد! 🔸به جوان فرمودن: برو پی زندگی‌ات و هفت روز دیگه دوباره بیا به دیدن من. 🔹جوان رفت و هفت روز بعد اومد، اما باز هم خبری از فرشته مرگ نشد! دوباره قرار شد جوان بره و بعد از هفت روز برگرده؛ 🔸سومین باری که جوان اومد کنار حضرت داوود، بالاخره فرشته مرگ اومد. حضرت داوود از ایشون پرسیدن: چی شد مگه اون دفعه نگفتی مأموریت داری هفت روز دیگه جون این جوان رو بگیری؟ 🔹حضرت عزرائیل گفت: تو به این جوان رحم کردی و دامادش کردی، چطوری خدا بهش رحم نکنه؟ داوود خدا هم رحمتش رو شامل حال این جوان کرده و مرگش رو سی سال عقب انداخت! ______ 📚 منبع: بحارالانوار، ج ۴، ص ۱۱۱ 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش‌شیخ‌عباس‌جایی‌درمفاتیح‌الجنان ذکر تسکین فراق کربلا را می‌نوشت... ❤️‍🩹 💠 @shagerde_ostad
• از حساب و کتاب خدا که خبر نداریم؛ شاید قیامت، دیدیم توی نامه اعمالمان نوشته‌اند: آدم حسابی نبود، زیارت نرفت، حسناتش به گرد پای سیئاتش هم نمی‌رسید، اما یک روزی، یک جایی، دل خودش چیزی خواست، و دل حسین، چیز دیگر؛ و او دل حسین را انتخاب کرد! بسپاریدش به دست حسین . . . 🌱 ای رحمت عام حضرت محبوب آقای اباعبدالله مثل همیشه 💔 💠 @shagerde_ostad
• 🔹می‌فرماد: روز قیامت، یه نفر صدا می‌زنه: زائرهای حسین بن علی کجان؟ 🔸گروهی از مردم از جا بلند میشن که جز خدا کسی تعدادشون رو‌ نمی‌دونه! 🔹خدا بهشون می‌فرماد: چرا رفتید زیارت حسین؟ اونها میگن: خدایا ما از عشق به پیامبر و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا می‌رفتیم زیارت اباعبدالله! دلمون از مصیبت‌های آقامون آتیش گرفته بود که می‌رفتیم حرمش!... 🔸اون موقع، به زائران اباعبدالله میگن: این هم محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین؛ به پرچم رسول الله ملحق بشید و همراهشون برید به بهشت. 🔹اونها هم به پرچم پیامبر که تو دستان مبارک امیرالمؤمنین قرار گرفته ملحق میشن و با همون بزرگواران پا به بهشت می‌ذارن... _____ 📚 منبع: بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۱ و ۲۷ 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• اگر بعـد از رسول خـدا، عمویم حمـزه و برادرم جعفر برای من مانده بودند، به اجبار و اکراه هـم بیعت نمی‌كــردم؛ اما من گرفتــار دو تـازه مسلمان، یعنی عباس و عقیل شدم که کاری از آنان ساخته نبود.. 📚 👤 پ.ن: منتظران ظهور! مفهومه؟ 💠 @shagerde_ostad