•
⁉️ اگه بقیه بدونن، غیبت نمیشه؟
🔸یه کارگری برای منزل امام خمینی کار میکرد که کارش رو خوب انجام نمیداد؛
🔹یه مدت گذشت و یه کارگر دیگه به جای اون آقا استخدام کردن که برعکس اون بنده خدا کارش خیلی خوب بود!
🔸همسر امام نقل کردن:
من به امام گفتم این کارگر جدید چقدر کارش خوبه!
🔹امام فرمودن: اگه این حرفت کنایه به کارگر قبلیه ادامه نده، چون این #غیبت محسوب میشه!
#روایت_من
💠 @shagerde_ostad
•
ظهور، اون زمانی اتفاق میافته که برای عدهای
هرروز و هر لحظه، «غروب جمعه» باشه...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
دربارهی اسلام به من دروغ گفتند‼️
#آنچه_باید_بدانیم
💠 @shagerde_ostad
•
خودم را خوب سنجیدم
بدون تـــو نمـی ارزیــــــــد
#امیرالمؤمنینِ_قلبم 🫀
💠 @shagerde_ostad
•
یه وقتهایی با خودم فکـر میکنــم کاش
فلان چیز رو داشتم، یا کاش فلان مشکل
نبود؛
بعد انگار یه صدایی توی ذهنم میگه مفت
کهنمیشه؛ اگهبهجاشمحبت امیرالمؤمنین
رو ازت میگرفتن چی؟
دیگه نیاز به دو دوتا چهارتا نیست؛
خدایی نمیارزه!
نه؟! :)
#مشق_عشق
💠 @shagerde_ostad
•
از مرگ میترسم؛
میدونید چرا؟
امیرالمؤمنین فرموده هرکس از دنیا بره من رو میبینه؛
اولین باری که این روایت رو شنیدم از خوشحالی دلم میخواست با عشق مرگ رو به آغوش بکشم!
اما بعد فکر کردم اگه تو اولین دیدار، آقام با تأسف نگاهم کنه چی؟ اگه با غضب نگاهم کنه چی؟ اگه به خاطر من سرش رو بندازه پایین چی؟
از اون روز مرگ برام کابوسه!
از اون روز فقط دعا میکنم: خدایا نذار دست خالی با امیرالمؤمنینم چشم تو چشم بشم!...
خدایا نذار اینجوری بمیرم... 🍂
💠 @shagerde_ostad
•
امام صادق میفرماد:
هروقت کسی دید محبت ما اهل بیت توی دلش جریان داره، برای مادرش خیلی دعا کنه!
(معانی الاخبار: ۱۶۱)
پ.ن: آخه به قول شاعر
این شوق نوکری اثر شیر مادر است :)❤️
#مادرانه
💠 @shagerde_ostad
•
🔰من دزد مال مردمم، نه دزد اعتقادشون!
چند وقتی بود کار و کاسبیشون کساد شده بود؛
یه کاروان پر و پیمون پیدا نمیشد تا با غارتش
یه رونقی بدن به جیبهاشون...
بعد از مدتی یه نفر سراسیمه اومد و گفت:
- فضیل! یه کاروان داره نزدیک میشه که اموال
خیلی خوب و گرون قیمتی هم همراهشونه!
چی دستور میدی؟
فضیل عیاض گفت: آماده حمله بشین.
کاروان رسید و همه رو غارت کردن؛ فضیل جلو
اومد و گفت تموم شد؟ گفتن تقریبا تمومه ولی
یه پیرزنی هست انگار یه چیز گرون قیمت تو
مشتش داره؛ هرکاری میکنیم اون رو بهمون
نمیده!
فضیل رفت جلو و به پیرزن گفت: نمیخوام
اون چیزی که تو دستت داری رو ازت بگیرم،
فقط میشه بدونم چیه که اینقدر محکم پیش
خودت نگهش داشتی؟
پیرزن گفت: آیت الکرسی
فضیل گفت: آیت الکرسی چرا؟
پیرزن گفت: برای این که فضیل عیاض به
کاروانمون حمله نکنه!
فضیل، انگار که یه سطل آب یخ ریخته باشن
روش، به بقیه راهزنها نگاه کرد و گفت:
هرچی برداشتین برگردونید به صاحباشون و
شرتون رو کم کنید!
همراهان فضیل با تعجب نگاهش کردن و گفتن
چرا؟؟! چی شده مگه؟؟ این همه زحمت کشیدیم
الان که همچی تو مشتمونه ولی کنیم بریم؟
فضیل گفت: من دزد مال مردمم، نه دزد اعتقادشون؛
اگه الان کاروان رو غارت کنیم، این پیرزن نسبت
به آیت الکرسی بی اعتماد میشه!...
فضیل عیاض مدتی بعد، وقتی داشت از دیوار
یه خونه بالا میرفت، شنید یه نفر داره قرآن
میخونه:
- أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ؟....
هنوز وقتش نشده اونایی که به ظاهر ایمان
آوردن، به یاد خدا خاشع بشن و دست از
گردنکشی بردارن؟
فضیل، حس کرد این آیه فقط و فقط مختص
خودش نازل شده؛
همونجا توبه کرد و برگشت همه اموالی که
دزدیده بود رو برگردوند و حلالیت گرفت که
این هم خودش ماجرای جالبی داره :)🌱
#روایت_من
💠 @shagerde_ostad