هدایت شده از ‹ تمنای وصال ›
#اٌمّ_اَبیها
#زندگینامه_حضرت زهرا (س)🌿
#قسمت_پنجم
تا پنج سالگی در بادیه زیسته پدرم را هرگز ندیده ام . داغ مرگ مادر خویش را در شش سالگی بر دل داشته ام .
ـــــــــــــــ
عبدالمطلب ، جد مهربان و مقتدر و ثروتمندم ، در هشت سالگی ، زندگی را ترک گفته است و دوران چوپانی ، تنهایی و رنج صحرا و ریگزار تفتیده مکه و بیابانهای اطراف آن ، با من بوده است .
رنج فقر و تهیدستی و احساس محرومیت از مواهب مادی زندگی ، تا بیست و پنج سالگی با من همراه بوده ، امادرسهای بسیاری را نیز ، به من آموخته اند :
صبر ، صفا سادگی ، تحمل خشونت ، آشنایی با طبیعت و ...
را از صحرا و در همین دوره ، آموخته ام .
رهبری و مسئولیت و فداکاری به خاطر دیگران ، بی چشم داشت پاداشی را ، از چوپانی فرا گرفته ام .
ورزیدگی و استقامت در برابر هوسها و صلابت روح و پختگی و پیوند با توده مردم و دشمنی با اشرافیت و زور و بیعدالتی را از فقر و گرسنگی ، آموخته ام .
و اينك ... این روزها در مکه خبرهایی است !
بعد از مرگ عبدالمطلب ، هرکسی ادعای ریاست و بزرگی مکه و پرده داری کعبه را در سر می پروراند . بنی هاشم ، رقیب پیدا کرده اند ! دشمنی و رقابت ، د رخاندانهای بزرگ قریش رخنه کرده است و مکه را به آشفتگی و تفرقه تهدید می کند .
از طرف دیگر ، احترام کعبه و نفوذ قریش و قدرت مسئولان خانه خدا ، رفته رفته در این آشفتگی ضعیف می شود ، و برخی از مسیحیان و یهــــودیان ، به خصوص تعدادی از افراد برجسته قریش ، آشکارا زبان به انتقاد از دین قریش گشوده اند .
بی دینی و سست اعتقادی ، در میان مردم رخنه کرده است...
گروهی که به سر زمینهای « شام » ، « یمن » و « حیره » رفت و آمد دارند ، سخنان تازه ای بر زبان می آورند . ای « ورقة بن نوفل » ، « عثمان بن حویرث » ، « زید بن عمر و » و « عـبـدالله بن جحش » ، در مراسم جشن خدایان شرکت نکرده اند ، و به طور علنی به بتها بد گفته اند .
« زیدبن عمرو » که از دست زنش به شام و عراق فرار کرده بود ، به مکه بازگشته است و می گویند که آمده است کنار خانه کعبه ، در برابر چشمان بت بزرگ ـ لات و عزی - ایستاده است و با صدایی بلند گفته : « خدایا ! اگر می دانستم که چه طریقی را دوست داری ، بر همان طریق ، ترا پرستش می کردم ؛ اما نمی دانم . »
٭ و من ... هیچگاه در برابر بتان سر تعظیم فرود نیاورده ام .
نواده عبدالمطلب هستم ؛ کسی که پرده دار خانه کعبه بود و قدرتمندترین شخصیت مذهبی ، در میان قریش بود .
و اينـك ، شوهر خدیجه می شوم ؛ ثروتمنـدتـرین و محتـرم ترین و شریف ترین زن مگه ! از ثروت فراوان خدیجه ، می توانم برای بهبود وضع محرومان استفاده کنم .
و خود نیز ، با خیالی آسوده تر ، به خویشتن و تفکر خویش بپردازم ... محمد که دیرهنگامی است ، سر به زیر انداخته است ،
#ادامه_دارد...
@Mahdi_277