💠کتاب راز رضوان🌱
💠شهید عماد مغنیه|•🕊🥀
کتاب راز رضوان زندگینامه و خاطرات سردار مقاومت اسلامی عماد مغنیه (حاج رضوان) است و انتشارات شهید ابراهیم هادی آن را منتشر کرده است.
حاج عماد مغنیه یا همان حاج رضوان، کسی است که با گذشت یک دهه از شهادتش، هنوز ناشناخته است.
باید سالها از او صحبت شود. باید اساتید علوم نظامی و اطلاعاتی، افکار او را برای دانشجویان خود تدریس کنند. «عماد مغنیه» به گردن تمام مردم خاورمیانه حق دارد! اگر عماد، با توکل برخدا و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم الصلاة و السلام)، حماسه ۳۳ روزه را به خوبی مدیریت نمیکرد، چه بسا امروز با خاورمیانه جدید و کشورهایی کوچک و ضعیف روبهرو بودیم!
🔸بخشی از این کتاب:
عماد در پنجم بهمن ماه سال ۱۳۴۰در منطقه شیاح، در حاشیه جنوبی بیروت به دنیا آمد.
عماد مدرسه رفتن را دوست داشت. شاگرد ممتاز بود. با وجودی که از من، پدرش یا هیچ کس دیگر در درسها کمک نمیگرفت.
خودش درسش را میخواند و نمرههای عالی میگرفت. به برادرانش هم در درس خواندن کمک میکرد..🍃
🌷﴿رهسپاریم با ولایت تا شهادت﴾🌷
پِلاٰكِ۳۱۳🥀
💠https://eitaa.com/shahadat31312
#معرفی_کتاب ۲۴
May 11
💠 آخرین پیام|•🌱
بیسیم چی گردان کمیل ...
خطاب به شهید ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷:
آب نیست، غذا نیست، مهماتمان تمام شده، بعثیها داخل کانال شدند و به همه تیر خلاص میزنند.
من باید بروم، سلام ما را به امام برسانید بگویید حسینوار جنگیدیم و حسینوار شهید شدیم.🕊🥀
💠سیره شهداء|🌱
چند خانم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسند.
در تمام ِ مدت سرش بالا نیامد ؛ نگاهش هم به زمین دوخته بود.
خانمها که رفتند ، رفتم جلو
گفتم : تو انقدر سرت پایینه نگاهم نمیاندازی به طرف که داره حرف میزنه باهات ، اینا فکر نکنن تو خشك و متعصبی و اثر حرفات کم شه ..؟
گفت : من نگاه نمیکنم تا خدا مرا نگاه کند..
💠شهید عبدالحمید دیالمه|•🕊🥀
💠#عمل_به_قرآن|🌱
💠۱)همه چیز دست خداست...
ابراهیم، رابطه عاشقانه ای با خدا داشت
این را از صحبت های خصوصی اش می فهمیدم
من از بقیه نیروهای رزمنده، کوچک تر بودم
غیر مستقیم مرا نصیحت می کرد
یکبار به من گفت: «خدا، خدا، خدا
همه چیز دست خداست
تمام مشکلات بشر، به خاطر دوری از خداست
ما باید مطیع محض باشیم
او از سود و زیان ما خبر دارد
هرچی گفته باید قبول کنیم
خیر و صلاح ما در همین است.»
بعد به من گفت: این آیه رو ببین، چقدر خدا با ما قشنگ حرف زده
آدم می خواد از خوشحالی فریاد بزنه:
﴿أَ لَيْسَ اللهُ بِكافٍ عَبْدَهُ﴾زمر/۳۶
💠برگرفته از کتاب خدای خوب ابراهیم
💠شهید ابراهیم هادی|•🕊🥀
💠کلام شهداء|•🌱
مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد، امام زمان تون رو صدا کنید
یا خودش میاد، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه...
💠شهید محمدرضا تورجی زاده|•🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠شوق عاشقان وصل|•🌱
🔶 روایت اخیر رهبر انقلاب از شوق شهادت شهیدانی از قبیل شهید زاهدی، رحیمی و...: اینها کسانی بودند که یک عمر دنبال شهادت دویدند؛ خدا به آنها این اُجرت را داد به خاطر جهادشان؛ خوشا به حالشان..🕊🥀
💠https://eitaa.com/shahadat31312
💠#عمل_به_قرآن|🌱
💠۲)سوءظن
توی گیلان غرب و جزو نیروهای گروه اندرزگو بودم.
یکی دو روز بود که رفتار ابراهیم با من تغییر کرد!
خیلی مرا تحویل نمی گرفت
شب بهش گفتم چیزی شده؟
گفت: از تو توقع نداشتم فلان کار را انجام بدهی
با تعجب گفتم من؟! اشتباه می کنی
بعد ثابت کردم من این کار را نکردم
ابراهیم صبح روز بعد مرا صدا زد
اگر اجازه می دادم حاضر بود جلوی جمع دستم را ببوسد
خیلی معذرت خواهی کرد و گفت من به خاطر حرفی که یک آدم...زده بود در مورد او سوء ظن پیدا کردم
خواهش می کنم من رو ببخش
دیگه ندیدم که ابراهیم با شیندن سخن این و آن، زود تصمیم بگیرد
چون قرآن می فرماید:
﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَة فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ﴾حجرات/۶
💠برگرفته از کتاب خدای خوب ابراهیم
💠شهید ابراهیم هادی|•🕊🥀
💠کلام شهداء|🌱
هرگاه شهدا را در شب جمعه یاد کردید آنها شما را نزد اباعبدالله الحسین (علیه السلام) یاد می کنند.
💠شهید مهدی زین الدین|•🕊🥀
💠کتاب دیدم که جانم می رود|🌱
💠شهید مصطفی کاظم زاده|•🕊🥀
خاطراتی از شهید مصطفی کاظمزاده به نقل از همرزم وبرادر قسمخوردهاش
شهید مصطفی کاظمزاده
در۹شهریورماه۱۳۴۴در محلۀ شاهپور متولد شد. ماجرای بین حمید و مصطفی از همین برادریهاست که دو نوجوان کمسنوسال باهم راهی جبهه میشوند و درنهایت نیز شهادت مصطفی او را از حمید، که برادر واقعیاش شده بود، جدا میکند. نویسندۀ این اثر خود راوی و همرزم و همراه شهید است. از زمان اولین برخورد، حضور در چادر وحدت برای مقابله با گروههای منافقین و معترضین جمهوری اسلامی، گرفتن رضایت خانواده و حضور در جبهه جنگ، اعزام به منطقۀ سومار و شهادت مصطفی... شرح این رفاقت آنقدر شیرین است که وقتی به لحظۀ جدایی آن دو میرسد، حمید میگوید : دیدم که جانم میرود..
🔶بخشی از کتاب:
چهکار باید میکردم، اصلاً چهکار میتوانستم بکنم؟ مصطفی داشت میرفت: تنهای تنها. اما من نمیخواستم بروم. اصلاً من اهل رفتن نبودم. نه میخواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم. برنامهها داشتم برای فرداهای دوستیمان. حالا او داشت میرفت. او داشت میشد رفیق نیمهراه. من که ماندم! من که اصلاً اهل رفتن نبودم. ماندن مصطفی برای من خیلی مهم و باارزشتر بود تا رفتنش. حالا باید او را چطوری از رفتن منصرف میکردم؟ بدون شک خودش بود. مگر نهاینکه من نخواستم بروم و نرفتم؟! پس اگر او هم از ته دل به خدا التماس میکرد که نرود، حتماً میتوانست دل خدا را به دست بیاورد..🍃
🌷﴿رهسپاریم با ولایت تا شهادت﴾🌷
پِلاٰكِ۳۱۳🥀
💠https://eitaa.com/shahadat31312
#معرفی_کتاب ۲۵
May 11
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است🕊🥀
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است..🌱
________________
💠https://eitaa.com/shahadat31312
💠#عمل_به_قرآن |🌱
💠۳)آرامش دلها
تو اوج درگیری و عملیات بودیم
شرایط خیلی سخت و روحیه نیروهای ما خراب بود
از همه طرف به سمت ما شلیک می شد
دشمن حلقه محاصره را کامل کرد
در این شرایط ابراهیم روی بلندی رفت و با صدای بلند فریاد زد: الله اکبر..اشهدان لااله الاالله
وقتی اذان و نام خدا به گوش ما خورد چنان آرامش پیدا کردیم که گویی هیچ خبری نیست!
دشمن هم با شنیدن نوای ملکوتی ابراهیم عقب نشینی کرد
وقتی ابراهیم پایین آمد، یکی از رفقا بهش گفت:
خیلی عالی بود، با صدای شما آرامش پیدا کردیم
ابراهیم یادآور شد که من نبودم
این یاد خدا بود که آرامش ایجاد کرد
﴿أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾رعد/۲۸
💠برگرفته از کتاب خدای خوب ابراهیم
💠شهید ابراهیم هادی|•🕊🥀
💠سیره شهداء|🌱
نماز شب که می خوند حال عجیبی داشت. یه جوری شرمنده خدا بود و زاری میکرد که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده.
یه روز ازش پرسیدم: چرا انقدر استغفار میکنی؟ از کدوم گناه مینالی؟
جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره.
💠به نقل از خواهر شهید
💠شهید محمدرضا تورجی زاده|•🕊🥀