eitaa logo
یٰآددٰآشْـٺ‌‌℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
388 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
728 ویدیو
62 فایل
ـ﷽ - بیـٰادمَردان‌عآشـق‌و‌بی‌اِدعـآ•• - وَ روایَت‌هایی‌به‌قلـم‌دِل‌•• - هِدیه‌به‌پیشگاه‌ِ مولاٰوصـٰاحِبمـآن‌حَضرت‌مَھـدی‌ِفآطِمـہ (عَجل‌الله‌تعالی‌فَرجه‌الشَریٖف)••|❤ . #کپی‌باذکرصلوات‌برای‌ظھورآقاامام‌زمان‌عج‌آزاد @Shahadat_1398
مشاهده در ایتا
دانلود
یٰآددٰآشْـٺ‌‌℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
- راوی‌پدرآرمان: ✍ این اتفاق که برا آرمان افتاد کلیپش را سریع پخش کردند.. چندنفر از دوستانش کلیپ را
- مادرش می‌گفت موقع صحبت متوجه حالت غیر عادی پدرش شدم. گفتم: چی شده؟ گفت: چیزی نیست یکی از همکارام بود. گفتم: پس ۸۰ چی بود؟ گفت: هیچی پول قرض میخواست. - پدرش می‌گفت: من دیگر شام نخوردم، گفتم: خانم من میرم خونه خواهرم کاری دارم باش شما هم اینجا باش فردا عصر میام دنبالتون.. @Shahadat1398🕊
یٰآددٰآشْـٺ‌‌℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
- مادرش می‌گفت موقع صحبت متوجه حالت غیر عادی پدرش شدم. گفتم: چی شده؟ گفت: چیزی نیست یکی از همکارام ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرش میگفت: آن روز از صبح دلشوره عجیبی داشتم.. حوصله هیچ کاری را نداشتم، حس میکردم اتفاقی افتاده.. زنگ زدم به یکی از دوستان آرمان.. گفتم: شما از آرمان خبر داری؟ گفت: بله اتفاقا اینجاست. گفتم: خب خداروشکر میشه گوشی رو بهش بدی؟ گفت: همین الان رفت اون طرف، اومد میگم باتون تماس بگیره.. اما نگران نباشید.. تا گفت نگران نباشید ته دلم خالی شد دو بار هم تکرار کرد گفت اصلا نگران نباشید ها چیزی نشده.. - دیگر یقین کردم که چیزی شده و دلم الکی دلشوره ندارد.. دیگر طاقت نیاوردم بعد از کلی پیگیری با کمک برادرم متوجه شدم و رفتم بیمارستان.. وارد بیمارستان که شدم خیلی شلوغ بود. تا گفتم مادر هستم همه کسانی که آنجا بودند با یک حالت خاصی نگام کردند. ناگهان یکی از دوستانش را دیدم، رفتم سمتش اما دیدم خودش را از من مخفی میکند. آمدم سمت پرستارها دیدم آنهاهم طفره میروند. با کلی خواهش و التماس گفتم: چی شده؟ یک نفر از آن بین گفت: خب مادرشه بزارید ببیندش..💔 گفتم: کجاست؟ گفتند: طبقه بالا تو بخش آی سی یو... - اولش نمیگذاشتند بروم اما با اصرار زیاد رفتم. وقتی رفتم.... بچه‌ام را نشناختم.. گفتم: کو؟ پسرم کجاست؟ از پشت شیشه همان کسی که روی تخت بود را نشانم دادند. گفتم: ...😭😭😭💔 آنقدر این بچه را زده بودند کلا چهره‌اش تغییر کرده بود.. سیاه و کبود و خونی....😭😭😭 - دوسه روزی در حالت کما بود و بعدش به آرزوی دلش رسید..🕊💔😭😭 @Shahadat1398🕊
یٰآددٰآشْـٺ‌‌℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
#شهیدآرمان‌علی‌وردی
در ماه رمضان گاهی شبها با خانواده می‌رفتیم گلزار شهدا و تا سحر میماندیم.. یک‌بار من را برد کنار .. گفت: " مامان این شهید خیلی خاصه..✨" - اکثر مواقع که می‌رفتیم همگی یک فاتحه می‌گفتیم. اما آرمان میماند و کلی با این شهید حرف میزد.. شک ندارم یکی از خواسته‌هایش قطعا عاقبت بخیری با شهادت بود..💔✨ طلبه‌مومن متدین متعهد انقلابی وحزب‌الهی ما حالا در آسمان کنار حضرت‌اباعبدالله‌ست و ما دلسوخته‌گان و دلتنگان همیشگی او خواهیم بود..💔 🌹 @Shahadat1398🕊
15.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطرات برادر ..💔 اگه اشکی ریختید، التماس دعا💔 تقدیم به روح بلندش حمدوسوره قرائت کنیم. @Shahadat1398🕊
4_5787678249102348871.mp3
14.81M
_بـهِ جز تـُـ کسـی‌ نیسـت بیاد پیـش مَنـو روے اینکـهِ میای حِساب کَردمـو. . :) ..💔 @Shahadat1398🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی ها در خلوت خودشان آنقدر به دنبال خورشید میدوند که آخر سر، ماه میشوند :)! [ ]