#تلنگر🍃
✨نمازهایت را عاشقانه بخوان
حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری..❌👇
💫قبلش فكر ڪن چرا دارے نماز میخونی؟؟
با چه کسی قصد صحبت داری؟؟⁉️
💫 آن وقت ڪم ڪم لذت میبرے از كلماتی كه تمام عمرداری تكرارشون میڪنی..💕
💫نـمـازت را حسابی غنیمت بشمار🌹
مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاك ،
بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بـه دنـیـاست، تـا سجـده كـنـنـد ... ولـو یـك سـجـده !😔
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
جزء۱
جزء۲
جزء۳
جزء۴
جزء۵
جزء۶
جزء۷
جزء۸🧡
جزء۹🧡
جزء۱۰🧡
جزء۱۱🧡
جزء۱۲
جزء۱۳
جزء۱۴
جزء۱۵🧡
جزء۱۶🧡
جزء۱۷
جزء۱۸
جزء۱۹
جزء۲۰
جزء۲۱
جزء۲۲
جزء۲۳
جزء۲۴
جزء۲۵
جزء۲۶
جزء۲۷
جزء۲۸
جزء۲۹
جزء۳۰🧡
دوستان دو بار ختم قرآن تموم شد
ثواب این ختم هدیه به
مرحوم حاج محمد نصرتی
و آرامش دل دختراشون
و بد وارثان
و بی وارثان
هرکس میتون بخون لطفا اعلام کنه🙏🏻♥️
@bentol_hosein_o
🇮🇷 :) 🍃
#طنز_جبهه😅
💥🔥بچه ها توی خط خسته شده بودند، خط هم شلوغ بود. بسیجی سن وسال داری به بهانه بردن مجروح راه افتاد برود عقب .
حسن باقری سرش داد زد؛"
حاجی ❗️
کجا❗️
ننه ات رو میخوای❗️
اگه دلت شیرمیخواد بگم برات بیارن "😅
طرف خنده اش گرفت حسن باقری رابغل کرد و برگشت خط 😂🧡 . . .
#باشهداهم_میشه_شادبود✌️🕊
🌷🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🍂🍃🌻
✍ #یادداشتهای_من
•| 🌿 |• ماخیال میکنیم همین نماز را بخوانیم و روزه را بگیریم ، کار تمام شده است.
•| 🌿 |• مسؤولیت شرعی ما زیاد است و باید خودمان راحفظ کنیم وبرای این حفظ شدن هم استاد لازم داریم.
← [مااستاداخلاق لازم داریم] .👌
📗طریق وصل
🖇•~آیت الله مجتهدی تهرانی
🌷🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
ببخشید گاهی من تند مینویسم، اشتباه تایپی داره 😅
حلال کنید مهمانان عزیزخدا😍♥️
#وقــت_اذانه 🍃🙃
بریم که خدا منتظرِ مهموناشه 😌💙
ای جانم ...به به عجب مهمونی میریم ما😇⭐️
🍃 #مقام_معظم_رهبری:
دختران در رفتارشان، در محیط بیرون خانه یا در محیطهای معاشرتهای خانوادگی، طوری نباشد که شوهرشان دچار حسادت یا سوءظن شود.
⚠️ مردان هم چه در محیط کار و چه تحصیلی، عین همین را باید رعایت کنند؛ مانند گرم گرفتنها، حرف زدنها، شوخی و خندهها؛ کارهایی که در اسلام ممنوع شده، اثرش در خانواده ظاهر میشود. ۸۱/۶/۲۸
🍃 #پویش_حجاب_فاطمے
🌻🍃؛✨:🍂
مایه نگاه کردن داریم
یه دیدن من توی خیابون شایدببینم
اما نگاه نمیکنم
🌿 | #شهیدعباس_بابایی
🌷🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
و هوالشهید♥ ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هفدهم 💠 ما زنها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کار
و هو الشهید♥
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_هجدهم
💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لبهایم میخندید و با همین حال بههم ریخته جواب دادم :«گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.»
توجیهم تمام شد و او چیزی نگفت که با دلخوری دلیل آوردم :«تقصیر من نبود!» و او دلش در هوای دیگری میپرید و با بغضی که گلوگیرش شده بود نجوا کرد :«دلم برا صدات تنگ شده، دلم میخواد فقط برام حرف بزنی!» و با ضرب سرانگشت #احساس طوری تار دلم را لرزاند که آهنگ آرامشم به هم ریخت.
💠 با هر نفسم تنها هق هق گریه به گوشش میرسید و او همچنان ساکت پای دلم نشسته بود تا آرامم کند.
نمیدانستم چقدر فرصت #شکایت دارم که جام ترس و تلخی دیشب را یکجا در جانش پیمانه کردم و تا ساکت نشدم نفهمیدم شبنم اشک روی نفسهایش نم زده است.
💠 قصه غمهایم که تمام شد، نفس بلندی کشید تا راه گلویش از بغض باز شود و #عاشقانه نازم را کشید :«نرجس جان! میتونی چند روز دیگه تحمل کنی؟»
از سکوت سنگین و غمگینم فهمید این #صبر تا چه اندازه سخت است که دست دلم را گرفت :«والله یه لحظه از جلو چشمام کنار نمیرید! فکر اینکه یه وقت خدای نکرده زبونم لال...»
💠 و من از حرارت لحنش فهمیدم کابوس #اسارت ما آتشش میزند که دیگر صدایش بالا نیامد، خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد و حرف را به جایی دیگر کشید :«دیشب دست به دامن #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شدم، گفتم من بمیرم که جلو چشمت به #فاطمه (سلاماللهعلیها) جسارت کردن! من نرجس و خواهرام رو دست شما #امانت میسپرم!»
از #توسل و توکل عاشقانهاش تمام ذرات بدنم به لرزه افتاد و دل او در آسمان #عشق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرواز میکرد :«نرجس! شماها امانت من دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستید، پس از هیچی نترسید! خود آقا مراقبتونه تا من بیام و امانتم رو ازش بگیرم!»
💠 همین عهد #حیدری آخرین حرفش بود، خبر داد با شروع عملیات شاید کمتر بتواند تماس بگیرد و با چه حسرتی از هم خداحافظی کردیم.
از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریههای یوسف اجازه نمیداد صدا به صدا برسد. حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد.
💠 لبهای روزهدار عباس از خشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آب نخورده، اما میترسیدم این #تشنگی یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بیقراری پرسیدم :«پس هلیکوپترها کی میان؟»
دور اتاق میچرخید و دیگر نمیدانست یوسف را چطور آرام کند که دوباره پرسیدم :«آب هم میارن؟» از نگاهش نگرانی میبارید، مرتب زیر گلوی یوسف میدمید تا خنکش کند و یک کلمه پاسخ داد :«نمیدونم.» و از همین یک کلمه فهمیدم در دلش چه #آشوبی شده و شرمنده از اسفندی که بر آتشش پاشیده بودم، از اتاق بیرون آمدم.
💠 حلیه از درماندگی سرش را روی زانو گذاشته و زهرا و زینب خرده شیشههای فاجعه دیشب را از کف فرش جمع میکردند.
من و زنعمو هم حیران حال یوسف شده بودیم که عمو از جا بلند شد و به پاشنه در نرسیده، زنعمو با ناامیدی پرسید :«کجا میری؟»
💠 دمپاییهایش را با بیتعادلی پوشید و دیگر صدایش به سختی شنیده میشد :«بچه داره هلاک میشه، میرم ببینم جایی آب پیدا میشه.»
از روز نخست #محاصره، خانه ما پناه محله بود و عمو هم میدانست وقتی در این خانه آب تمام شود، خانههای دیگر هم #کربلاست اما طاقت گریههای یوسف را هم نداشت که از خانه فرار کرد.
💠 میدانستم عباس هم یوسف را به اتاق برده تا جلوی چشم مادرش پَرپَر نزند، اما شنیدن ضجههای #تشنهاش کافی بود تا حال حلیه به هم بریزد که رو به زنعمو با بیقراری ناله زد :«بچهام داره از دستم میره! چیکار کنم؟» و هنوز جملهاش به آخر نرسیده، غرش شدیدی آسمان شهر را به هم ریخت.
به در و پنجره خانه، شیشه سالمی نمانده و صدا بهقدری نزدیک شده بود که چهارچوب فلزی پنجرهها میلرزید.
💠 از ترس حمله دوباره، زینب و زهرا با #وحشت از پنجرهها فاصله گرفتند و من دعا میکردم عمو تا خیلی دور نشده برگردد که عباس از اتاق بیرون دوید.
یوسف را با همان حال پریشانش در آغوش حلیه رها کرد و همانطور که بهسرعت به سمت در میرفت، صدا بلند کرد :«هلیکوپترها اومدن!»
💠 چشمان بیحال حلیه مثل اینکه دنیا را هدیه گرفته باشد، از شادی درخشید و ما پشت سر عباس بیرون دویدیم.
از روی ایوان دو هلیکوپتر پیدا بود که به زمین مسطح مقابل باغ نزدیک میشدند. عباس با نگرانی پایین آمدن هلیکوپترها را تعقیب میکرد و زیر لب میگفت :«خدا کنه #داعش نزنه!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
السلام علیـڪ یابااعــبدالله 🌱
🌿✨`| تویۍ دل گرمۍ جان هاۍ خسـته ـ ـ ـ
🌤روزتون امام حسینی🍃•😍
🌷🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
#انرژے_مثبت 😍
🌀قدر لحظه هاے زندگـے را بدان
🌿زندگــے یعنــے
↩️لبخند بہ گذشٺہ🙃
وامید به آینده✨
#لبخند امروز را باغم هاے گذشته تلخ نڪن😉🦋
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
📖🕋📖
🕋📖
📖
💠همراهان گرامی کانال ، ختم دسته جمعی سوره قدر ( سفارش شده به تلاوت آن درماه رمضان )در کانال بر گزار میشود
✅تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت از زمان اعلام متن در کانال( اکنون ) تا پایان ماه مبارک رمضان
❇️به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه
و برآورده شدن حاجات افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد سوره درخواستی خود را که می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع سوره ها در حرم امام رضا علیه السلام ثبت گردد
🌹متن سوره قدر 🌹👇👇👇
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلَامٌ هِىَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾
ترجمه
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم. (۱) و از شب قدر، چه آگاهت كرد. (۲) شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است. (۳) در آن [شب] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان، براى هر كارى [كه مقرّر شده است] فرود آيند؛ (۴) [آن شب] تا دمِ صبح، صلح و سلام است. (۵)
تشکر از حضور پر رنگتون 🌹
عاقبت بخیر باشید ان شاء الله 🌺
به ایدی زیر پیام بدهید جهت شرکت در ختم سوره قدر
🔽🔽🔽
ایدی🌺
🆔 @ZZ3362
#تلنگر
اگر امروز
مواظب لقمه غذایت نباشی
فردا مجبوری مواظب
#حجاب دخترت
#غیرت پسرت
و#حیای همسرت باشی...
لقمه حرام
شروع همه ی مصیبت هاست...
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
#حدیث_روز🌱
🌿🌸| همه باهم برای فرج مولا دعا کنیم.
🌷🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍃👌
#استراحت_درقبر
🔥عملیات بود که درگیری به شدت ادامه داشت.
شهید کاوه هم یک ترکش خورده بود.😣
اما اصلا به روی خودش نمی اورد.😤
کم کم رنگ صورتش عوض شد و مشخص بود که حسابی ضعف کرده.😶
با چند تا از بچه ها رفتیم و به اوگفتیم :"شما زخمی شدی ، باید بری عقب"😬
+گفت؛"برم عقب چیکار❓"
گفتیم ؛"باید بستری بشی استراحت کنی"☹️
گفت؛"استراحت باشد برای وقتی که توی گور رفتیم.😯
اونجا اونقدربخوابیم و استراحت کنیم. اما اینجا باید بجنگیم. وحرکت کنیم .🧡
🌿🌷 #شهیدسردارمحمودکاوه
🌷🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁