eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
117 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17047916426917 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸بسم الرحمن الرحیم✋🏻...🌸🍃 ❇️روزتون پر از عنایات حضرت زهرا سلام الله ...😘😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش بفهمند مردم دنیا ... که دیگر راهی نمانده .. جز .... 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥استوری رهبر شیعیان همان نائب المهدی فرمودند: بزودی درقدس نماز شکر میخوانیم الله_لبنان🇵🇫 🇮🇶 🇯🇴 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
بـ🌻ــانو... نڪند يادت بـرود❌ پيـ📩ــام عــــاشورا را....🍂 نانجــــيب ها😔 براي ڪشيدن حــجاب زيـ💚ــنب (س) ميجـــنگيدند....😭 ✌️ 🍃🌺
🇯🇴 🌿😌 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
القدس لنا... 🌸💕🌸💕🌸💕🌸 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
شهادت در راه فلسطین... 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 🌟پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم: «اِنَّ البَيتَ اِذا كَثُرَ فيهِ تِلاوَةُ القُرآنِ كَثُرَ خَيرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهلُهُ وَ اَضاءَ لاَهلِ السَّماءِ كَما تُضى ءُ نُجومُ السَّماءِ لاَهلِ الدُّنيا؛» 🌷خانه اى كه در آن فراوان خوانده شود، آن بسيار گردد و به اهل آن وسعت داده شود و براى آسمانيان بدرخشد چنان كه ستارگان براى زمينيان مى درخشند. كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص610✨ 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
.💛🌼💛. [ ] نسل ما نسل ظهور است اگر برخیزیم... ♥️اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ♥️ 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ٺیغ⚔ڪَشانَد بِہ هَر ڪَس ڪِہ بِہ ناحَق⚖گِرِفث... قِسمَٺِ دُۅُم 👉دِقَّٺ شِعرِ زیبا دَر مۅرِدِ 🌺سَیِّدُ اݪعَرَبِ ۅَ اݪعَجَم 🌺یَعصۅبُ اݪدّین 🌺اِمامُ اݪمُٺَّقین 🌺حَضرَٺ مۅݪانا 🌺اَمیرَ اݪمۅمِنین 🎤 مُحسِن چاۅۅشے 👊ڪۅرے چِشمِ دُشمَنانِ اَمیرَ اݪمۅمِنین😍 خصۅصاً اِبے ۅَ زَنَش👌😁 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5924501261314426613.mp3
7.78M
حاج قاسم کجایی😭 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ☀️اميرالمؤمنين عليہ السلام فرمودند: 🌟«چون سختے ها بہ نهايت رسد، پديد آيد، و آن هنگام ڪہ حلقہ هاے بلا تنگ گردد، فرا رسد.» 📚نهج البلاغه حڪمت ٣٥١🌷🍃 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
: آرزو میڪنم یڪ زمانے برسد ڪہ ڪربلا، نجف، مڪہ، مدینہ و را آزاد ڪرده باشیم. ڪربلا و نجف ما دست ڪافرین مڪہ و مدینہ ما دست منافقین و عزیز ما دست ظالمین است، یعنی سہ چهره ای ڪہ ما با آن در جنگ هستیم. ✌️ 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
سلام بابای مهربونِ من💔 نمیدانم به راستی چندمین جمعه است که حبس گناهان من را میکشی😔 آمده بودم سربازت شوم اما..... سربارت شدممم😞 وقتی میگویند علی علیه السلام تنها بود مردم آن زمان را لعن میکنن وقتی میگویند حسین علیه السلام تنها بود مردم کوفه رو لعن میکنن نکنه بعدها بگویند مهدی تنها بود ما رو لعن کنن😭💔 ببخش بابا جان من از انتظار فقط ادعایش را به درستی ادا کردم😔 ببخش بابا جان برای تمام وقتایی که نگاهم کردی به نامحرم چشم دوختم صدایم زدی بر سر مادرم فریاد زدم دست بر شانه ام گزاشتی با افکار دشمنانت دست دادم برایم اشک ریختی غیبت کردم تهمت زدم به یتیمان بی توجهی کردم و همه ی لغزش هایم را با قدرت عقل توجیه کردم و در جوانی ام خلاصه کردم و از جوانی علی اکبرت و شهدا خجالت نکشیدم ببخش بابای خوبِ غریبِ من......😔💔 اما فقط به خاطر خودت میبندم که چله ترک گناه کنم فقط به خاطر خودِ خودِ تو این هفته حواسم را جمع میکنم که گناه کبیره غیبت را نکنم ♡ 🌸دوستان بسم الله عهد بستیمااا این هفته تمرین میکنیم نکنیممم فقط به خاطر آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه💎💛💫 {الهم عجل لولیک الفرج}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊به اهتزاز در آمدن پرچم فلسطین ، در گلزار شهدای کرمان،آرامگاه سرداراسلام، شهید القدس ، حاج قاسم سلیمانی. 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
و هو الشهید♥ ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_سوم 💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحش
و هو الشهید♥ 💠 چانه‌ام روی دستش می‌لرزید و می‌دید از این جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمی‌خواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه می‌زدم و او زیر لب (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد. هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست. 💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و می‌دیدم از مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانه‌اش می‌لرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمی‌شد که با اشک چشمانم التماسش می‌کردم و او از بلایی که می‌ترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروخته‌تر می‌شد. می‌دیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمی‌کند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و می‌دانست موبایلش دست عدنان مانده که خون در نگاهش پاشید، نفس‌هایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیده‌ام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!» 💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل (علیه‌السلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) امانت سپردی؟ به‌خدا فقط یه قدم مونده بود...» از تصور تعرض عدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود که مستقیم نگاهم می‌کرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم که باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :«زخمی بود، داشتن فرار می‌کردن و نمی‌خواستن اونو با خودشون ببرن که سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!» 💠 و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محکم‌تر گرفت تا کمتر بلرزد و زمزمه کرد :«دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست (علیه‌السلام) بودی و می‌دونستم آقا خودش مراقبته تا من بیام!» و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود که سری تکان داد و تأیید کرد :«حمله سریع ما غافلگیرشون کرد! تو عقب نشینی هر چی زخمی و کشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفات‌شون شناسایی نشه!» 💠 و من می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم که نجوا کردم :«عباس برامون یه اورده بود واسه روزی که پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجک همرام بود، نمی‌ذاشتم دستش بهم برسه...» که از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :«هیچی نگو نرجس!» می‌دیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا که آتش غیرتش فروکش کرده بود، لاله‌های را در نگاهش می‌دیدم و فرصت عاشقانه‌مان فراخ نبود که یکی از رزمنده‌ها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد. 💠 رزمنده با تعجب به من نگاه می‌کرد و حیدر او را کناری کشید تا ماجرا را شرح دهد که دیدم چند نفر از مقابل رسیدند. ظاهراً از بودند که همه با عجله به سمت‌شان می‌رفتند و درست با چند متر فاصله مقابل ماشین جمع شدند. با پشت دستم اشک‌هایم را پاک می‌کردم و هنوز از دیدن حیدر سیر نشده بودم که نگاهم دنبالش می‌رفت و دیدم یکی از فرمانده‌ها را در آغوش کشید. 💠 مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم می‌داد که نقش غم از قلبم رفت. پیراهن و شلواری خاکی رنگ به تنش بود، چفیه‌ای دور گردنش و بی‌دریغ همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و می‌بوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت ماشین برگشت. 💠 ظاهراً دریای این فرمانده نه فقط قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :«معبر اصلی به سمت شهر باز شده!» ماشین را به حرکت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر ردّ نگاهم را خواند و به عشق سربازی اینچنین فرمانده‌ای سینه سپر کرد :« بود!» 💠 با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا پناه مردم در همه روزهای را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمنده‌ها مثل پروانه دورش می‌چرخند و او با همان حالت دلربایش می‌خندد... ✍️نویسنده: 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
سلااام دوستان🌱♥️✨ رمان انشالله فرداشب پارت پایانیش گذاشته میشه پیشنهاد میدین داستان بعدی کدوم کتاب باشه🌱⁉️ @ireyhanee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌼کجایی ای که همچون یوسف مایی 🍃دل من بیش از این نمیداند 🌼هوایت کرده ام، این  می آیی؟ 🍃مه ما را به عالم نیست همتایی 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
خداحافظ اي ربّناي غروب😔 خداحافظ اي رزق و روزي ِ پاك😔 خداحافظ اي جمع ِ افلاك و خاك😔 خداحافظ اي لحظه هاي سحر😔 خداحافظ اي ماه چشمان ِ تر😔 خداحافظ اي بغض افطارها😔 خدا حافظ اي ماه ِ ديدار ها😔 خداحافظ اي ختم ياسين و نور😔 خداحافظ اي ماه ِ عشق و سرور😔 خداحافظ ای ماه رو راستی😔 خداحافظ ای بی کم و کاستی😔 خداحافظ اي قدر زلفت دراز😔 خداحافظ اي اشتياق ِ نماز😔 خداحافظ اي لحظه هاي دعا😔 خداحافظ اي ماه ِ ارض و سماء😔 خداحافظ اي ماه ِ صبر و رضا😔 تو ای ماه آرامش مرتضي😔 خداحافظ ا ی گرمی آفتاب😔 خداحافظ اي خوابهايت ثواب😔 خداحافظ ای بهترین سرنوشت😔 تو پای مرا می کشی تا بهشت😔 خداحافظ ای ماه تقدیر من😔 سحرهای تو صبح تطهیر من😔 خداحافظ اي بركت سفره ها😔 خداحافظ اي ماه ِ خوب خدا😔 التماس دعا🙏🌹 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁