دلم آسمون میخاد🔎📷
#امام_حجت_خداست #حجت_خدا_بر_خلق 🌀امام به تمام زبان هاے خلائق اعم از حیوان وانسان با تمامے لهجه ها تس
#امام زمان( عج )وارث همه خوبـے ها🌱
✨آنچه خوبان همه دارند و آنچه ڪه انبیاء و امامان داشتند، در دوره ما امام زمان(عج) دارند و چڪیده و عصاره تمام خوبــے هاے عالم در وجود ایشان است و در روایت داریم، #حضرت(عج) برای معرفی خود چنین مـے فرمایند:«هر کس می خواهد آدم و شیث را ببیند، اینک منم #آدم و شیث، بیدار باشید! هر کس می خواهد #نوح و فرزندش سام را به تماشا نشیند، اینک منم نوح و سام، آگاه باشید! هر کس می خواهد #ابراهیم و اسماعیل را ببیند، اینک منم ابراهیم و اسماعیل، بیدار باشید! کسی که می خواهد #موسی و یوشع را بنگرد، اینک منم موسی و یوشع، آگاه باشید! هر کس می خواهد عیسی و شمعون را بنگرد، این منم عیسی و شمعون، بیدار باشید!
👈هر کس می خواهد محمد و امیر مؤمنان را بنگرد، اینک منم محمد و علـے، بیدار باشید! و هر ڪس می خواهد حسن و حسین را بنگرد، اینک منم حسن و حسین، بیدار باشید! هر ڪس مـے خواهد امامان از فرزندان حسین را تماشا کند، اینک من همان (عصاره) ائمه از فرزندان حسینم. »
🌀 یعنی هرکس می خواهد به چکیده انبیاء و اولیاء خداوند نگاه کند، باید به مهدے فاطمه (عج) بنگرد.
🌿چه خوش است صوٺ #قرآن ز تو دلربا شنیدن
به رُخت نظاره ڪردن سخن خدا شنیدن😍
#ادامه دارد...
#بیایید_فداے_عالـے_شویم 😊🌹
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهاردهم 💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کن
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_پانزدهم
💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش نبود که هرازگاهی اطراف شهر را میکوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلولههای داعش را بهوضوح میشنیدیم.
دیگر حیدر هم کمتر تماس میگرفت که درگیر آموزشهای نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن #محاصره و دیدار دوبارهاش دلخوش بودم.
💠 تا اولین افطار #ماه_رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است.
تأسیسات آب #آمرلی در سلیمانبیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لولهها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم.
💠 شرایط سخت محاصره و جیرهبندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای #افطار به نان و شیره توت قناعت میکردیم و آب را برای طفل #شیرخواره خانه نگه میداشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم.
اما با این آب هم نهایتاً میتوانستیم امشب گریههای یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک میشد، باید چه میکردیم؟
💠 زنعمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو #قرآن میخواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل ماندهایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید.
در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزهداری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش میزد که چند روزی میشد با انفجار دکلهای برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش میشد دیگر از حال حیدرم هم بیخبر میماندم.
💠 یوسف از شدت گرما بیتاب شده و حلیه نمیتوانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب میفهمیدم گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در #سنگرهای شمالی شهر در برابر داعشیها میجنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود.
زنعمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد.
💠 زنعمو نیمخیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با #خمپاره میزنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشههای در و پنجره در هم شکست.
من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خردههای شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود.
💠 زنعمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میکرد نمیتوانست از پنجره دورشان کند.
حلیه از ترس میلرزید، یوسف یک نفس جیغ میکشید و تا خواستم به کمکشان بروم غرّش #انفجار بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجرههای بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد.
💠 در تاریکی لحظات نزدیک #اذان مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمیدید و تنها گریههای وحشتزده یوسف را میشنیدم.
هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست میکشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمیدیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟»
💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند.
پیش از آنکه نور را سمت زنعمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!»
💠 ضجههای یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ میترسیدم #امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم.
عمو پشت سر هم صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بیخبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_شانزدهم
💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
💠 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد :«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
💠 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
💠 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
💠 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با #عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد.
💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت همصحبتیام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت.
حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشهای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم.
💠 در تاریکی خانهای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپارههایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم #انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما!
عمو با صدای بلند سورههای کوتاه #قرآن را میخواند، زنعمو با هر انفجار #صاحبالزمان (روحیفداه) را صدا میزد و بهجای نغمه مناجات #سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک #رمضان کردیم.
💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پردههای زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خردههای شیشه پوشیده شده بود.
چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستونهای دود از شهر بالا میرفت.
💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور #جنگ داغتر و ما نه وسیلهای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش.
آتش داعشیها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمیدانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت #اسارت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
💫✨#حدیث_ضیافتانہ
❤️قال امـام علی علیه السلام:
هيچ ڪس با اين #قـــرآن ننشست
مگر آن ڪه با افزايشى يا ڪاهشى
از ڪنارش برخاست: #افـزايش در
هــــدايت و يا #ڪاستى از ڪورى
دل و باطـــــن.
📚غــــررالحڪم حدیث ۹۶۸۰
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
با شَہادَٺَم😭
راه
ظہۅرَٺ🌺را
هَمۅار مےڪُنَم...
#شب_قدر
#قران
#رمضان
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
حُسِین بَراےرَفٺَن بِہ
سۅریِہ اَزطَریقِ ٺیپِ فاطِمیۅن📞
اِقدام ڪَردۅَݪے چۅن این ٺیپ مُدافِعانِ حَرَمِ اَفغانِسٺانے رااِعزام مےڪَردمۅفَق بِہ رَفٺَن نَشُد😔
ۅَݪے نااُمید نَشُدۅَبِہ ٺَݪاشِش اِدامِہ داد.🙃
بَراےرَفٺَن بِہ جُزمَشہَداَزشَہرهاے قُم،ٺِہران ۅَاِصفَہان هَم اِقدام ڪَرد.🙂
بَعضے ۅَقٺاهَمِہ چےخۅب پیش مےرَفٺ حَٺےسَۅارِ ماشین🚓
اِعزام مےشُد.
ۅَݪے بازَم با اِعزامِش مُخاݪِفَٺ مےشَد.😢
یِڪے اَز رۅزا ڪِہ بِہ مَشہَد بَرگَشٺِہ بۅد،بامامَشۅِرَٺ ڪَرد
🔥ماشینِشۅ فرۅخٺ🔥
🔥ۅَباهَزینِہ شَخصے بِہ ݪُبنان رَفٺ🔥 وَاَزطَریقِ حِزبُ الله ݪُبنان بِہ سۅریہ اِعزام شُد.
حُسِین خۅدِشۅ بِہ سۅریِہ رِسۅندِه بۅد
ۅَݪے بازَم مُۅَفَق بِہ شِرڪَٺ دَر عَمَݪیاٺ نَشُدۅَداسٺانِ بازگَشٺِش ٺِڪرار شُد.😭
#رمضان #قران #ماه_رمضان
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
راهکارهای زندگی موفق در جزء بیست و ششم قرآن
#قرآن
#التماس_دعا🙏
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
#حدیث_ضیافتانہ 🌹🍃
🌟پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم:
«اِنَّ البَيتَ اِذا كَثُرَ فيهِ تِلاوَةُ القُرآنِ كَثُرَ خَيرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهلُهُ وَ اَضاءَ لاَهلِ السَّماءِ كَما تُضى ءُ نُجومُ السَّماءِ لاَهلِ الدُّنيا؛»
🌷خانه اى كه در آن #قرآن فراوان خوانده شود، #خير آن بسيار گردد و به اهل آن وسعت داده شود و براى آسمانيان بدرخشد چنان كه ستارگان #آسمان براى زمينيان مى درخشند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص610✨
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
#احمَـدڪاٰظٖمے🧡
سردار می گفت :)
اگہ توے پادگانت،
دو تا سربـاز رو
#نماز خون و #قرآن خون ڪردے
این برات مےمونہ
ازاین پستها و درجہها چیزی در نمیاد!
•
#شَھیدانہ
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
#انگیزشے
#قرآن
اگر خدآوند شما را یارے کند،
هیچ کس بر شما پیروز نخٰواهد شد🔗°·.
『آل عمران،160』
#ڪانالدلمآسمونمیخاد🕊
ما توهین به مقدساتمان را تحمل نمیکنیم
#من_محمد_را_دوست_دارم
#محمد_رسول_الله
#قرآن
#هتک_حرمت
⚫️ #ڪآنآلدلمآسموݩمیخآد
ـــــــــــــــــــ🌱🍂ـــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
🖤↓🥀
@shahadat_arezoomee
مٰاملَـتاِمٰام #حُسـیِنم✌️🇮🇷
●•|#شهیدانھ|•●
خوب بھ قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید.
بایداز #قرآن استمداد کنید و بایداز قرآن مدد بگیرید
و متوسل بھ امام زمان«عج» باشید.
#شھیدعبدالحسینبرونسی
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
چشمهایشان را نگاه کرده بود و گفته بود:
حقّ چشمهایتان را بدهید.
پرسیده بودند: حقّ چشمها چیست ای پیامبرِ خدا؟
گفته بود: نگاه کردنِ به #قرآن ♥️
#قربونتبرمخدا ...
#دلِ تنگ
خدابهترینرفیقوراهنماست
●「 ڪانالدلمآسمونمیخاد 」•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | رهبر انقلاب: امروز ۱۳۰۰ سال یا بیشتر از شهادت حضرت #اباعبدالله (علیهالسّلام) میگذرد و روزبهروز این داستان برجستهتر و زندهتر شده. این داستان در بطن خود دارای یک مضامینی است که این مضامین برای حیات اسلامی جامعه ضروری است. اگر این مضامین گسترش پیدا نمیکرد، از #اسلام و از #قرآن و از حقایق معارف اسلامی هم امروز خبری نبود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
:
🌷#قرآن میگه: زندگیش سخت میشه کسی که...
🎙استادمسعودعالی
- ناشناس.mp3
3.83M
🎵 تلاوت جزء 14 قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی (تند خوانی)
#قرآن #مجیر
#ماه_مبارک_رمضان❤️✨
🌺 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خودمون نمره بدیم ....
#قرآن #امام_خامنه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائت #قرآن در مراسم تشییع مادر توسط پسرِ شهیده کرباسی❤️❤️❤️
جانم به این صوت...همچین پدر و مادری بایدم چنین فرزندی داشته باشن...
#معصومه_کرباسی #ایران_قوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱کلام رهبر: «بخوانید»
مذهبی ها
حزب الله ی ها
مسلمونا
این کلام رهبر را بشنوید👇
هیچ کس نباید باشد که روزی بر او بگذرد و...
#قرآن #امام_خامنه_ای