eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
117 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17047916426917 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷🍃🌷🍃 💠 💠 🔻چشمشان که به مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند.😍 دوره‌اش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آماده‌ایم آماده!👊» هر کسی هم که دستش به مهدی می‌رسید،🤗 امان نمی‌داد؛ شروع می‌کرد به بوسیدن. 😘 مخمصه‌ای بود برای خودش. خلاصه به هر سختی‌ای که بود از چنگ بچه‌های بسیجی 👨 خلاص شد، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانی پر از 😭 به خودش نهیب می‌زد: «مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا این‌قدر بهت اهمیت می‌دن، تو نیستی؛ تو خاک پای این بسیجی‌هایی... 😭😭». 📚کتــاب 14 سردار 🌷| @shahadat_arezoomee 🍃🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷
✅ #اشک بر #امام_حسین علیه السلام ❤️ #امام_رضا علیه السلام فرمودند: پس بر مانند حسین علیه السلام گریه کنندگان #گریه کنند چرا که گریه بر او #گناهان بزرگ را از بین می برد، پس فرمودند: پدرم هنگامی که ماه #محرم فرا می رسید #خنده کنان دیده نمی شد و گرفتگی و غمگینی بر ایشان غالب می شد تا اینکه ده #روز سپری می شد و هنگامی که روز دهم می شد آن روز روز #مصیبت و گریه اش می بود و می فرمود: این روزی است که در آن امام حسین علیه السلام را کشتند. 🔰وسائل الشیعة | ج 14 | ص 505 #همراه_با_شهدا #حدیث #اعتقادی #همراه_با_اهلبیت #تلنگر #اربعین 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 2⃣ با ارسال #عکس_نوشته های #طلایی این کانال برای دیگران، زمینه ساز #ظهور باشیم. 👇👇 @Shahadat_arezoomee 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
دلم آسمون میخاد🔎📷
پروفایل مذهبی #طرح_جدید🖤♥️
⁦◼️⁩خدا انوار خلقت خود را فرو فرستاد تا به دل‌ها روشنی بخشد و روح آدمی را جلا دهد‌ و ها را آنچنان صیقل دهد که آماده پذیرش لهم فیها خالدون شوند.🌿 . ⁦◼️⁩اما باز کار که به اختیار بشر رسید و دستِ بازتر شد، تمام آن سیزده پاره‌ی خورشید را یا یا کردند یا و یا و و...😞 . ⁦◼️⁩عاقبت تمام تجلی در دویست‌و‌پنجاه سال، شده روضه‌ای ۱۴۰۰ ساله که تا امروز بر جگر ماست و کاری از دست ما بر نمی‌آید.😔 . ⁦◼️⁩هــــــادی، آل طاها و بشارت دهنده تولد منجی، جهل زمانه را به جایی فرستاد که محصور در سایه گرگ بنی‌عباس شد و تمام عمر، در گودال بود و جماعت دورش هلهله می‌کردند و شیعیان نیز محکوم به تقیّه و سکوت...🤫😔 . و اما سکوت، در گذر زمان معنایی را در دل خود جای داده است که گاه فکر به آن، گلویت را با خودِ گلو پاره خواهد کرد😣 . سکوت در خانه، سکوت در کوچه، سکوت در ، سکوت در و...😭 . ⁦◼️⁩گاه برای از بین رفتن جهلِ مردم باید دندان روی هم سایید و کرد و پلک زد، تا سرازیر نشود، تا ملت در جهل خود بمانند و حالِ غریقی چون تو را با تمام وجود نفس بکشند.🥺 . ⁦◼️⁩! اینک ما ۱۳ نور را خاموش کرده و در سر، بانگِ داریم؛ تو خود دانای کل جهانی! باشد که کاری کنی در مرض نباشد و از دل طلب کنیم رنگ فیروزه‌ای تو را...💙💚 . ✍نویسنده: . 🖤به مناسبت (ع) .
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍃میگن بابا شهید شده، عمو. چیه؟ چه شکلیه؟ این اولین سوال دو یادگارش، محمد جواد و محمد صادق بود. و ماند که چه جواب بدهد؟ چه بگوید به این دو طفل که فقط کنجکاو بودند ببینند شهید کیست و چه شکلیست. نمی‌توانست شهید را توصیف کند هرکاری کرد نتوانست. چشمان مالامال اطرافیانش زمین خشک را کرد. آرام بسته بود، آرام خوابیده بود، آرام و زیبا. . 🍂خواهر با صدایی آغشته به در گوش برادر نجوا میکند: "گلم را به «س»سپردم." . 🍃خواهرم غم مخور که اورا به خوب کسی سپردی! به که در اوج بی کسی اش چگونه زیبا همه کَس شد،چگونه همدم غم زده های حسین شد،چگونه مرحم زخم هایشان شد،خیالت راحت باشد. . آرام خوابیده، اطرافیان به این آرامشش غبطه می‌خورند. شاید فرزندانش حالا معنی شهید را فهمیدند، حالا دیدند شهید چه شکلیست، با آن قامت رعنا و چهره نورانی اش در آرام گرفته بود و به جگر گوشه هایش فهماند شهید کیست؟ و چه شکلیست؟فکر کنم خوب در ذهن بچه ها ماند... . 🍂راستی با هر همسر و فرزندانت چشم انتظار ، چشم هایشان دریایی میشود، دلشان دیدن قامتت را میخواهد،همان وقت که در رکاب صاحب الزمانی...! . دردسری بود نمی دانستیم حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم نگرانم که پس از مردن من برگردی پای تابوت،سرِ بُردن من برگردی . ✍نویسنده : . به مناسبت تولد 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۱/۱۲/۱۸ . 📅تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۹/۱ حلب . 📅تاریخ انتشار طرح:۱۳۹۸/۱۲/۱۶ . 🥀مزار : بهشت زهرا قطعه ۵۳ .
‍ آخرین روز سال ۹۳ بود. مردم روز شماری می‌کردند تا تحویل شود و سال جدیدی را شروع کنند؛ سالی جدید و زیبا. این سال برای همه یکسان بود به‌جز علیرضا. علیرضا سال جدید زندگی‌اش را با مُهر شهادتش تمام کرد و پرکشید تا سال نو را کنار بگذراند. بیایید بار دیگر ببینیم، بخوانیم و بدانیم، از شهیدی که جوشان اشکش ز و (ع) بود. ذکر لبانش که با نام (ع) جان می‌گرفت. روح پریشانش که با پرفروغی روح فاطمه(س) آرام می شد، و آن خوش‌رویی عمیقش که نشان‌ها از الگویش اکرم(ص) را در میان می‌گذاشت. شهیدی که شهادتش با رنگ نوشته و تقدیرش با سرنوشتی همچون رقم خورد. مردی که از همان خردسالی‌اش با رفاقتی عمیق داشت و همیشه به مهمانی‌شان می‌رفت. مهمانی‌ای که ارمغانش آرامی و سوغاتش تجربه و زندگی‌شان بود. هر گاه که خواستم زندگی‌اش را بخوانم، هایم بر گونه هایم هجرت می‌کردند. اشک هایی گرم و مزاحم که باعث می‌شد عکس رخسار پر فروغش را تار ببینم. هرسخنم با او، با این جمله شروع می‌شد، بارالها تا چه حد می‌توان خوب بود؟ تا چه حد می‌توان شهـــادت بود؟ تا چه حد می‌توان لحظه‌شماری کرد برای رسیدن به ؟ او در نهایت به معشوقش رسید، و چه بسیار معشوق زیبایی ▪️مردان خدا پرده پندار دریدند ▪️یعنی همه جا غیرِ خدا هیچ ندیدند به مناسبت سالروز شهادت ✍نویسنده: 📆 تاریخ تولد: ۵مرداد ۱۳۶۶ 📆 تاریخ شهادت: ۲۹اسفند ۱۳۹۳ سوریه شیخ هلال 🗺مزار: گلزار شهدای نجف اباد 🌹🍃🌹🍃
دلم آسمون میخاد🔎📷
طرح جدید شهید مهدی زین الدین🍃🌹
🍃دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. . 🍃پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . . 🍃آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. . 🍃فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. . 🍃ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. . 🍃شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. . 🍃 مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» . 🍃آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. . 🍃به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . . 🍃لبانم معطر به خواندن ای برایش، چشمانم خیس از حسرت، و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... . . ✍️نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۸. . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت . 📅تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ . 🥀محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم .
دلم آسمون میخاد🔎📷
🌿🌻 کلیپ تصویری به مناسبت تولد شهید محمد حسین محمد خانی ♥️
🍃دلم تنگ و با چشمانم غریبه است. تقویم، تولد شهیدی را نشانم می دهد که روزی شد و عهد بستم دلش را خون نکنم با کارهایم اما شکسته شد و را زخمی کرد💔 . 🍃می دانی رفیق، من نتوانستم چون تو، روی دنیا را کم کنم . خودم کم آورده ام .دست به زانو گرفته ، با نفس های بریده در جاده ایستاده ام و به آرزوهایی که زیر پای سنگین از ، له شده با حسرت می نگرم .😥 . 🍃سرزمین قلبم، مدتی است اشغال شده و یاد خدا را گم کرده است. بیا و فرمانده قلبم باش. این نیروی خسته از خود را جان دوباره ببخش .برایم خط و نشان بکش . لکه های گناه و و کینه را با یک عملیات، پاکسازی کن . .یاری ام کن پیروز شوم در این جنگ که تا به حال مغلوب این شده ام.😓 . 🍃مدتی است نماز صبح هایم با طلوع خورشید ، قضا می شود و روزگار و تلخی هایش را در این قضا مقصر می دانم .تو را قسم به ، دعا کن بیدار شوم از این خواب غفلت که در آن شده ام...😔 . 🍃تو را قسم به که در آن شهد نصیبت شد دعا کن برای طلوع ایمان در دلم. مدتی است فقط غروبش را نظاره گر هستم.😞 . 🍃 حاج عمار نتوانسم خودم را خرج کنم . روز به روز دورتر می شوم از ارباب.فقط اگر گاهی کسی از و و بگوید.دلم می لرزد...😭 . 🍃کاش تو بودی و اتاق اشک با وسعتی بی پایان.تو بخوانی و من برای عاشورای دلم گریه کنم. تو مداحی کنی و من بر سر بزنم و گریه کنم برای خودم که بندگی را گم کرده ام .شاید اشک های روح خسته ام را دهد...🕊 . 🍃رفیق شهید، بودم اما میدانم تو بر سر همان راه منتظری تا بازهم دست گیری کنی و فانوس را نشانم دهی. بندگی کنم برای خدا و هدیه کنم به تو...🥀 . 🍃راستی .ببخش که امروز هم سنگ صبور درد های دلم بودی.💔 . 🍃به مناسبت تولد . ✍نویسنده: . 📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه . 📅تاریخ انتشار: ۹ تیر ۱۳۹۹ . 🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳ .
صد قافله دل ، به آورديم! رو جانب آورديم! ديديم که در بساط ما نيست.... با دست تهي ، روان آورديم! • 😭💔 •{@shahadat_arezoomee}•