#شهدایی
✨🍃کجایید ای شهیدانِ خدایی😭
شهیــد _ محمد رضا_ دهقان🍃💖
@shahadat_arezoomee
ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست↑🕊
@shahed_sticker181.attheme
92.2K
#شهدایی❤️
#تم🍃💖
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
@shahed_stickerشاهد استیکر.attheme
131.4K
#شهدایی❤️🍃
#تم
#شهید _ حسین _معزغلامی😍
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
4_5805451008456787173.attheme
259.4K
#شهدایی😍❤️
#تم _شهید صدرزاده🍃🌸
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
4_5825679655880884988.attheme
159.8K
#شهدایی😍💖
❤ #تم_شهیدهادےذوالفقاری❤
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
#شهدایـے
بوی عطر عجیبی داشت .
هر وقت اسم عطرش را میپرسیدم سربالا جواب میداد
وقتی شهید شد تو وصیت نامه اش نوشته بود:
«بخدا قسم هیچگاه به خودم عطر نزدم
هروقت میخواستم معطر بشوم از ته دل می گفتم
" یا حسین (ع) "♥️»
شهید_احمد_طاهری
@shahadat_arezoomee
ما شهادت دادیم که #شهادت زیباست🌈
#شهدایـے
جنازه پسرشونو که آوردند
چیزی جز دو سه کیلو استخوان نبود
پدر سرشو بالا گرفت و گفت:«حاج خانوم غصه نخوری ها !!!
دقیقا وزن همون روزیه که خدا بهمون هدیه دادش...
#شادی_روح_شهدا_صلوات
@shahadat_arezoomee
ما شهادت دادیم که #شهادت زیباست♥️
گفتم کجا؟ گفتا به خون!
گفتم سبب؟ گفتا جنون!
گفتم چه وقت؟ گفتا کنون!
گفتم بمان!خندید و رفت...
#شهدایی
👤 #ابنــــاالزهـــرا
•••
👤 #ابنــــاالزهـــرا
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💞↑🌿🍁
❁﷽❁
❦ نگاه هتــ
گاهے نگـران استــ
گاهے ناراحتــ !
شاید هم دلگیـر...
اما هر چہ هستــ
هیچگاه سایہ ے چشمهایتــ را
از سرم برندار
نگاهم ڪن!
#صبحتان_روشن_بہ_نگاه_شهدا
#سلام✋🏻
#صبحتون💐
#شـهـدایـی😇🌷
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
خـدایـا...
بگیـر از مـن!
آن چـه که "شهـــادت"
را می گیـرد از مـن...😔😔
این روزهــا عجیب دلم؛
به سیم خـاردار هـای #دنیــا !
گیـــر کرده است...
#ابو_تـراب را گفتنـد:
یا علـی ما فعلتَ حتی نصیرَ علیـاً ؟!
چه کردی که #علـی شدی!؟
فرمود:
إنّی کنتُ بوابّــــــاً لقلبــی!
نگهبـــان #دلــــــم بودم...
#شلمچه
حتی اگـر بـه آخـر خط هـم رسیدی!
آنجـا بـرای عشـق
شـروعی مجـدد اســت...😭💔
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات
#شبتون✨
#شـهـدایـی😇🌷
#التماس_دعای_فرج🤲🏻
#یــــــــاعـــــلـــــے✋🏻
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
❤️🍃❤️
هر شہـید،...
نشانے ست از یڪ راه ناتمامـ...
و حالا؛
تـــــو...
یڪ شہید...
و یڪ راه ناتمام..✨
#شهیــــد #محمـــد_ابــراهیــــم_همت 😍
🔅 #عصرتون #شهدایی
روزتون معطر با یاد شهید❤️
پوزش به دلیله تبادلات وتشکر از شکیبایی شما
فقط جمعه ها اینجوریه شرمنده
اتمام تبادل روزانه
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
گرفتاریهای ما هر چقدر بزرگ باشن
از #لطف_خدا کوچکترن
پس حتی اگر به آخر خط همـ رسیدیمـ
یک نقطه بزاریمـ و بیاییمـ سر خط
با #خدا صبح را شروع کنیمـ
صبحتون #شهدایی
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
📸🍃 #پروفایل #شهدایی
#شهیدحجت_الله_رحیمی✨♥️
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
و هوالشهید♥️
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_هفتم
💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
جهت مقام #امام_مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای #دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
💠 میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت #شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
💠 عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک #مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان #منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
💠 دیدن عباس بیدست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است.
زنعمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود.
💠 زنعمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی که بهسختی تکان میخورد #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را صدا میزد.
حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!»
💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشکافد که چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا کمتر ببیند.
هر روز شهر شاهد #شهدایی بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل #مدافعان شهر که همه گرد ما نشسته و گریه میکردند.
💠 میدانستم این روزِ روشنمان است و میترسیدم از شبهایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپارهباران #داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم.
شب که شد ما زنها دور اتاق کِز کرده و دیگر #نامحرمی در میان نبود که از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میکردیم.
💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میکردیم.
همه برای عباس و عمو عزاداری میکردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه #خدا میبردم.
💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظهای از آتش تب خیس عرق میشدم و لحظهای دیگر در گرمای ۴۵ درجه #آمرلی طوری میلرزیدم که استخوانهایم یخ میزد.
زنعمو همه را جمع میکرد تا دعای #توسل بخوانیم و این توسلها آخرین حلقه #مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلیکوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند.
💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو #مظلومانه درد کشیدند و غریبانه جان دادند.
دیگر حتی شیرخشکی که هلیکوپترها آورده بودند به کار یوسف نمیآمد و حالش طوری به هم میخورد که یک قطره #آب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و کاری از دستش برنمیآمد که ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید.
خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفتهاند هلیکوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به #بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند.
💠 حلیه دیگر قدمهایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلیکوپتر هزار بار جان کندم.
زودتر از حلیه پای هلیکوپتر رسیدم و شنیدم #رزمندهای با خلبان بحث میکرد :«اگه داعش هلیکوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت میبری، چی میشه؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
:🌿🍄🌻🌊؛
🌹| #شهید_ابراهیم_هادی
می گفت:اگرمیگوییدالگویتان
حضرتزهرا(سلاماللهعلیها)استباید
کاریکنیدایشاناز،شما
راضیباشندوحجاب
شمافاطمیباشد.🌱👌
#حجاب_وصیت_شهدا
#شهدایی🌙🍃✨
ـــــــــــــــــــ🌱🍂ـــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️↓🌿
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیمکه #شهادت زیباست✌️🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖇🍓∫ #مذهبی
😍🍭∫ #شهدایی
.
#استورے📲
#کمیل 💎
_ _ _ _ _ _ _ _ _
●🖇💬🌿「 https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 」•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادت باشه ....
شهادتاتفاقینیست!
#شهدایی#استوری
#شهیدحمیدسیاهکالی_مرادی