دلم آسمون میخاد🔎📷
بسم الله الرحمان الرحیم💎♥🌱 #سه_دقیقه_در_قیامت #پارت_سیُ_دوم 🌸من در آن سوی هستی، بستگان و اموات خود
بسم الله الرحمان الرحیم💎♥️🌱
#سه_دقیقه_در_قیامت
#پارت_سیُ_سوم
🌸روز بعد یک برخورد جدی با آن جوان کردم و حسابی او را تهدید کردم . آن جوان هرزه دیگر سمت بچه های مسجد نیامد . این نوجوان هم با ما رفیق و مسجدی شد . الان هم از مومنان محل ماست .
🌸 مدتی بعد، دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند، شش ماه یا بیشتر درگیر مسائل گزینش شدند . اما کل زمان پیگیری استخدام بنده یک هفته بیشتر طول نکشید! تمام رفقای من فکر میکردند که من پارتی داشتم اما .....
🌸آنجا به من گفتند: زحمتی که برای رضای خدا برای آن نوجوان کشیدی، باعث شد که در کار استخدام کمتر اذیت شوی و کار شما زودتر هماهنگ شود . البته این پاداش دنیایی اش بود . پاداش آخرتی اش در نامه عمل شما محفوظ است .
🌸حتی به من گفتند: اینکه ازدواج شما به آسانی صورت گرفت و زندگی خوبی داری، نتیجه کار خیری است که انجام دادی .
🌸من شنیدم که مأمور بررسی اعمال گفت: کوچکترین کاری که برای رضای خدا در راه کمک به بندگان خدا کشیده باشید، آنقدر در پیشگاه خدا ارزش پیدا میکند که انسان، حسرت کارهای نکرده را می خورد .
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 #نسل_سوخته #پارت_سی_یکم نماز قضا
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂
🍃
#نسل_سوخته
#پارت_سی_سوم
دلت میاد؟ نهار رسیدیم سبزوار...کنار یه پارک ایستادیم...کمک مادرم وسایل رو برای نهار از توی ماشین در اوردم...وضو گرفتم و ایسنادم به نماز... سرسفره نشسته بودیم که خانمی تقریبا هم سن و سال مادرم بهمون نزدیک شد... پریشان احوال و با همون حال,تقاضاش رو مطرح کرد... _من یه دختر و پسرم دارم ...واگر ممکنه بهم کمکی کنید,مخصوصا اگر لباس کهنه ای چیزی دارید که نمی خواید... پدرم دوباره با حالت غر زدن به خودش می گفت _اخه کی بالباس کهنه میره سفر؟ که اومدی میگی لباس کهنه دارید بدید... سرش رو انداخت پایین که بره,مادرم زیر چشمی نگاه تلخ معنا داری به پدرم کرد...و دنبال اون خانم بلند شد _نگفتید,نگفتید بچه ها تون چند ساله ان؟ با شرمندگی سرش رو اورد بالا...چهره اش از اون حال ناراحت خارج شد,با خوشحالی گفت _دخترم از دخترتون بزرگ تره...اما پسرم تقریبا هم قد و قواره پسر شماست... نگاهش روی من بود...مادرم سرچرخ.ند سمت من...سوییچ ماشین رو برداشت و رفت سر ساک و پدرم همچنان غر میزد سعید خودش رو کشید کنار من _واقعا دلت میاد لباسی رو که خودت می پوشی بدی بره؟تو مگه چند دست لباس داری که اونم بدی بره؟...بابا رو هم که میشناسی ,همیشه تا مجبور نشه واست چیزی نمی خره...برو یه چیزی به مامان بگو,بابا دوباره باهات لج می کنه ها...
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#ادامه_دارد
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️ 🍃
🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃