eitaa logo
🇮🇷دلم آسمون میخاد🇮🇷
3.1هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
12.6هزار ویدیو
119 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17341201133437 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . ارتباط با مدیر کانال @Majnoon1108 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷دلم آسمون میخاد🇮🇷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 #نسل_سوخته #پارت_صد_دهم لبخند عمیقی چهره علیمراد
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 تو روحیه تاثیرگزاری جمعی داری…میتونی توی محیط و اطرافت تغییر ایجاد کنی و اون رو مدیریت کنی…بودن کنار مرتضی بهت جسارت و قدرت عمل میده…مخصوصا که پدرانه حواسش به همه هست…اما بازم میگم اونجا جای تو نیست… خیلی آروم به تک تک جملات و حرف هاش گوش می کردم… _قاعدتا انتخاب همیشه بین دو گزینه است…فکر می کنید کجا جای منه؟… _فقط با بچه مذهبی ها می پری؟…یا سابقه فعالیت با همه قشری رو داری؟… ناخودآگاه خنده ام گرفت… _رزومه ای بهش نگاه کنید؛ نه…سابقه فعالیت با همه قشر رو ندارم…مثل همین جا که عملا این اولین سابقه رسمی مصاحبه من بود…اما نبوده که فقط با بچه مذهبی و هیئتی هم صحبت باشم …نون گندم هم خوردیم… بلند خندید… _اون رو که می گفتی صفر کیلومتری…این شد…این یکی رو که میگی خارج از گود هم نبودی حالا مرد و مردونه…صادقانه می پرسم جواب بده…وضع مالیت چطوره؟… چند لحظه جدی بهش نگاه کردم…مغزم داشت همه چیز رو همزمان محاسبه می کرد…شرایط و موقعیت…چیزهایی رو که ممکن بود ندونم…و…اونقدر که حس کردم الان می سوزه…داشتم قدم هایی بزرگ تر ظرفیتی که فکرش رو می کردم برمی داشتم… _بستگی داره…به اینکه سوال تون واسه کار في سبيل الله باشه…یا چیزی که من اهلش نباشم… لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد… _پس اینطوری می پرسم…حاضری یه موقعیت عالی کاری رو…فدای کار في سبيل الله کنی؟… نگاهم جدی تر از قبل شد… _اگر فقط ادا و برگه و رزومه پر کردن نباشه…بله هستم دستم به دهنم می رسه…به داشته هامم راضیم…ولی باید ببینم کاری که می گید مثل خیلی چیزها…فقط به اسم رو یدک نکشه…موثر و تاثیر گزار باشیم؛ چرا که نه… من رو رسوند در خونه‌…یه آدرس روی یه برگه نوشت، داد دستم… _شنبه ساعت ۴ بیا اینجا…بیا کار و موقعیت رو ببین…بچه ها رو ببین…خوشت اومد، قدمت روی چشم…خوشت نیومد، بازم قدمت روی چشم… شنبه، ساعت ۴…پام رو که گذاشتم…آقای علمیرادی هم بود…تا سلام کردم با خنده به افخم نگاه کرد… _رو هوا زدیش؟… خندید… _تو که خودت هم اینجایی…به چی اعتراض می کنی؟… آقای افخم حق داشت…اون محیط و فعالیتش و آدم هاش…بیشتر با روحیه من جور بود…على الخصوص که اونجا هم…می تونستم از مصاحبت آقای علمیرادی استفاده کنم و چیزهای بیشتری یاد بگیرم… تا حدی،بودن توی اون محیط برکات زیادی داشت…و انگیزه بیشتری برای مطالعه توی تمام مسائل و جنبه های مختلف بهم میداد…که غیر از مطالعه دروس دانشگاه سایر فعالیت ها روزی ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه کتاب می خوندم‌…و خودم و یافته هام رو در عرصه عمل می سنجیدم… هر چند، حضور من توی اون محیط ارزشمند، یک سال و نیم بیشتر طول نکشید… نشست تهران…و یکی از اون دعوتنامه ها به اسم من، صادر شده بود…آقای علیمرادی،ابالفضل و چند نفر دیگه از بچه های گروه راهی شدیم…کارت ها که تقسیم شد… تازه فهمیدم علیمرادی، من رو به عنوان مسئول جوانان گروه مشهدی، اعلام کرده بود با دیدن عنوان بدجور رفتم توی شوک… _خدایا…رحم کن…من قد و قواره این عناوین نیستم… وارد سالن که شدم…جوان ترین چهره ها بالای سی و چند سال داشتن و من هنوز ۲۳ نشده بودم… برنامه شروع شد…افراد، یکی یکی،میکروفون های مقابل شون رو روشن می کردن… و بعد از معرفی خودشون…شروع به رزومه دادن می کردن… و من، مات و مبهوت بهشون نگاه میکردم‌…هر چی توی ذهنم می گشتم که من تا حالا چه کار کردم…انگار مغزم خواب رفته بود…نوبت به من نزدیک تر میشد… لیست کارها و رزومه هر کدوم…بزرگ تر و وسیع تر از نفر قبل…نوبت من رسید قلبم، وسط دهنم می زد…چی برای گفتن داشتم؟…هیچی… نگاه مسئول جلسه روی من خشک شد وی و چشم که چرخوندم همه به من نگاه کردن… با شرمندگی خودم رو جلو کشیدم…و میکروفون مقابلم رو روشن کردم… _مهران فضلی هستم از مشهد…متاسفانه بر خلاف دوستان،تاحالا هیچ کار ارزشمندی برای خدا نکردم… میکروفون رو خاموش کردم و به پشتی صندلی تکیه دادم…حس عجیب و شرم بزرگی تمام وجودم رو پر کرده بود… _این همه سال از خدا عمر گرفتی…تا حالا واسه خدا چی کار کردی؟…هیچی… حس و حالم به حدی خراب بود که اصلا واسم مهم نبود…این فشار و سنگینی ای که روم بود،از نگاه بقیه است یا فقط که داره از بی لیاقتیم زجر میکشم… سالن بعد از سکوت چند لحظه ای به حرکت در اومد…نوبت نفرات بعدی بود اما انگار فشاری رو که من درونم حس می کردم…روی اونها هم سایه انداخته بود…یا کوله بار اونها هم مثل خالی بود… ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️ 🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃